اخلاق از دیدگاه حضرت مهدی (ع) (3)
90- عدم تعارض بین اولیای الهی
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که به خداوند متعال این چنین عرضه میدارد:«... و اسألک باسمک الذی الّفتَ به بین قلوب اولیائک» (1)؛
«... و از تو میخواهم به اسمی که به واسطهی آن بین قلوب اولیائت الفت دادی».
اولیای الهی کسانی هستند که خداوند متعال بین قلوبشان الفت و انس قرار داده و لذا بین آنها تزاحم و نزاع نیست، و اگر در جایی بین برخی از مدعیان ولایت نزاعی میبینیم کشف میکنیم که آنان مدّعی دروغین ولایتاند و در حقیقت از اولیای خدا نمیباشند.
91- لزوم غضبناک شدن در غضب الهی
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که در دعایی این چنین عرضه میدارد:«... و انا لغضبک غاضبون» (2)؛
«... و ما در غضب تو غضبناکیم».
اگر مشاهده میکنیم که در خارج و در سطح جامعه گناه انجام میگیرد بدانیم که خداوند متعال نسبت به آن خشمناک است و نیز اگر در حق کسی ظلم میشود که پشت و پناهی به جز خدا ندارد، خداوند غضبناک میباشد و اولین مرتبهی امر به معروف و نهی از منکر آن است که ما نیز هر جا که میدانیم خداوند خشمناک و غضبناک است، غضب نماییم.
92- لزوم همکاری در نصرت حق
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که فرمود:«و انا علی نصر الحق متعاصبون» (3)؛
«و ما بر یاری حق هماهنگ میباشیم».
در یاری و نصرت حق و صاحب آن باید تعصب داشته و هماهنگ عمل کنیم.
93- اشتیاق به دستورات الهی
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که به خداوند متعال این چنین عرضه میدارد:«و إلی ورود امرک مشتاقون» (4)؛
«و به وارد شدن امر تو مشتاقیم».
اگر امر خداوند متعال متوجه ما شد نه تنها نباید از آن ناراحت شده و منزجر شویم بلکه باید مشتاق ورود آن باشیم و آن را اجر نهیم که ما را قابل خطاب و دستور خود فرموده است.
94- عذاب بنیان کن
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که دربارهی گناهکاران میفرماید:«و وسعته حلماً لتأخذه علی جهرة او تستأصلَه علی غرّة» (5)؛
«حلمت او را وسعت دادی تا او را آشکارا بگیری، یا او را در حالی که مغرور است ریشهکن سازی».
عذابهای الهی دارای مراتب و مراحلی است؛ برخی از آنها به جهت تذکّر و تضرّع و بیداری است، ولی برخی دیگر به جهت تکرار آن یا شدّتش موجب ریشه کن شدن و نابودی گناهکار میشود.
95- کرامت انسان به هدایت و استقامت
خداوند متعال در قرآن به کرامت انسان اشاره کرده و میفرماید:(وَلَقَدْ کَرَّمْنا بَنی آدَمَ) (6)؛
«ما آدمیزادگان را گرامی داشتیم».
در دعایی که از امام زمان (علیه السلام) نقل شده به مورد کرامت انسان اشاره کرده و میفرماید:
«و اکرمنا بالهدی و الاستقامة» (7)؛
«و ما را به هدایت و پایداری گرامی دار».
از این جا معلوم میشود که تکریم انسان در هدایت پیدا کردن او از جانب خداوند و استقامت او در راه هدایت است.
96- حفظ زبان از بیهوده گویی
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که در دعایی عرضه میدارد:«... و سدّد السنتنا بالصواب و الحکمة» (8)؛
«... و زبان ما را به صدق و صواب بر کلام حکیمانه و شایسته گویاساز».
زبان را باید با صواب و حکمت گویی آشنا ساخت و به این دو تثبیت نمود تا به سراغ لغو و بیهوده نرود.
97- فرق بین علم و معرفت
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که در دعایی این چنین عرضه میدارد:«... و املأ قلوبنا بالعلم و المعرفة» (9)؛
«و قلبهای ما را از علم و معرفت پر کن».
از اینکه معرفت عطف بر علم شده به دست میآید که این دو عنوان با هم فرق دارند؛ زیرا بنابر نظری معرفت ادراک بسیط و جزئی است، به خلاف علم که ادراک مرکبات و کلیات است، و لذا گفته میشود: خدا را شناختم ولی نمیگویند: به خدا علم پیدا کردم. (10)
98- عمل به معروف، با الطاف الهی
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که فرمود:اللهم ارزقنا توفیق الطاعة و...» (11)؛
«بارالها! به ما توفیق فرمانبرداری روزی فرما...».
موفقیت انسان در اطاعت از دستورات الهی است که آن هم با لطف و عنایات الهی شامل حال انسان میگردد گرچه خود انسان هم باید بخواهد و اراده داشته باشد.
99- رزق و روزی معنوی
رزق و روزی بر دو قسم است؛ مادی، و معنوی، و از قسم دوم است برخی از جملاتی که در دعای امام زمان (علیه السلام) رسیده که فرمود:«اللهم ارزقنا توفیق الطاعة و بُعد المعصیة» (12)؛
«بارالها! بما توفیق فرمانبرداری و پرهیز از گناه و نافرمانی و... روزی فرما».
رزق و روزی بر دو نوع است؛ یکی مادی که مربوط به جسم و طبیعت انسان میباشد و دیگری معنوی که مربوط به روح و روان انسان است، و توفیق اطاعت از دستورات الهی و دوری از معصیت از رزق و روزیهای معنوی است.
100- عدالت و مهربانی، دو وظیفهی امیران
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که در دعایی این چنین عرضه میدارد:«و تفضل... علی الأمراء بالعدل و الشفقة» (13)؛
«و به امیران دادگری و مهربانی عنایت فرما».
از امیران توقع این است که دو کار را سرلوحهی کارهای خود قرار دهند؛ یکی عدالت و دیگری شفقت و مهربانی و عطوفت در حق مردم، و این دو همان چیزی است که امام زمان (علیه السلام) از خداوند متعال خواسته تا به امیران عطا فرماید.
101- انصاف و خوشرفتاری، وظیفهی عمومی
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که در دعایی این چنین عرضه میدارد:«و تفضل... علی الرعیة بالانصاف و حسن السیرة» (14)؛
«و به مردم انصاف و خوشرفتاری عنایت فرما».
همانگونه که از امیران توقع عدالت و مهربانی در حق رعیت است، از رعیت نیز توقع دو چیز است؛ یکی انصاف در حق امیر و هم نوعان خود از مردم، و دیگری رفتار نیک و پسندیده با امیر خود و مردم داشتن، همانگونه که امام زمان (علیه السلام) از خداوند متعال برای مردم خواسته تا چنین تفضلی در حق آنان بنماید.
102- فرج بعد از شدت
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که در دعایی به خداوند متعال این چنین عرضه میدارد:«یا من اذا تضایقت الامور فتح لنا باباً لم تذهب الیه الأوهام...» (15)؛
«ای آنکه پس از بسته شدن و گیر کردن کارها راه گشایشی از برای ما باز میکنی که خیالها بدان راه ندارد...».
خداوند هیچگاه همهی درها و همیشهی اوقات درها را به روی انسان نمیبندد، گرچه انسان به درجهی اعلای از شدت و گرفتاری برسد، و لذا هنگام شداید دری را از جایی باز میکند که هرگز اوهام و خیالها آن را باور نمیکرد.
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که در دعایی خداوند را چنین میستاید:
«یا من اذا تضایقت الامور فتح لنا باباً لم تذهب الیه الأوهام...» (16)؛
«ای آنکه پس از بسته شدن و گیر کردن کارها راه گشایشی برای ما میگشایی که خیالها بدان راه ندارد».
103- امدادهای غیبی الهی
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که در دعایی این چنین عرضه میدارد:«یا من اذا تضایقت الامور فتح لنا باباً لم تذهب الیه الاوهام...» (17)؛
«ای آنکه پس از بسته شدن و گیر کردن کارها راه گشایشی برای ما میگشایی که خیالها بدان راه ندارد».
خداوند متعال هنگامی که همهی راهها و اسباب طبیعی بر افراد بسته میشود از امدادهای غیبی افراد را هدایت میکند، راههایی که هرگز خیالها به آن راه نداشته است.
104- حمد و تسبیح بسیار خداوند
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که فرمود:«سبحان الله عدد خلقه، سبحان الله رضی نفسه، سبحان الله مداد کلماته، سبحان الله زنة عرشه، و الحمدلله مثل ذلک» (18)؛
«پاک و منزه است خداوند به تعداد مخلوقاتش، پاک و منزه است خداوند تا آنگاه که خشنود گردد، پاک و منزه است خداوند به شمارش موجوداتش، پاک و منزه است خداوند به اندازهی وزن عرش او، و حمد و سپاس مخصوص خداوند است همانند این مقادیر».
این دعا از دعاهایی است که از روز هجدهم هر ماه تا آخر ماه خوانده میشود و در آن امام زمان (علیه السلام) به کثرت تسبیح و تحمید خداوند اشاره کرده است. میدانیم که زیاده روی در هیچ چیز مطلوب نیست جز ذکر خداوند متعال؛ لذا در قرآن کریم آمده است:
(اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثِیراً* وَسَبِّحُوهُ بُکْرَةً وَأَصِیلاً) (19)؛
«خدا را بسیار یاد کنید، و صبح و شام او را تسبیح گویید!».
105- فضل خدا بر کسی که هدایتش کند
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که فرمود:«و الله ذوالفضل العظیم لمن یهدیه صراطه المستقیم» (20)؛
«و خداوند صاحب فضل بزرگ است برای کسی که او را به راه مستقیمش رهنمون سازد».
اگر کسی هدایت پیدا کرده و به راه مستقیم رهنمون شده بداند که مورد لطف خاص خداوند متعال قرار گرفته است؛ زیرا فضل و لطف خدا تنها در نعمتهای مادی نیست، بلکه بالاترین نعمت خداوند هدایت به راه مستقیم میباشد.
106- نورانیت قلب به یقین
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که به شیعیانش دستور میدهند تا از خدا چنین بخواهند:«و ان تملأ قلبی نور الیقین» (21)؛
«و این که قلبم را به نور یقین پر کنی».
گفته شده که بهترین حالت برای انسان رسیدن به یقین است که در قرآن یکی از اهداف عبادت به حساب آمده آنجا که میفرماید:
(وَاعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ) (22)؛
«و پروردگارت را عبادت کن تا یقین [= مرگ] تو فرا رسد».
و یکی از آثار یقین - مطابق آنچه در عبارت فوق آمده - نورانیت دل است.
107- نورانیت دل به ایمان
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که به شیعیانش دستور میدهند تا از خدا چنین بخواهند:«و ان تملأ... صدری نور الایمان» (23)؛
«و اینکه سینهام را به نور ایمان پر نمایی».
خیلیها میگویند: نمیدانم چرا دلم گرفته و نمیدانند که برای شادی دل خود چه باید بکنند؟ لذا گاهی رو به کارهای خلاف و شادی کاذب میآورند تا خودشان را از این حالت روحی و روانی نجات دهند، در حالی که نمیدانند شادی و نورانیت دل - مطابق عبارات فوق - در ایمان به خداوند متعال است که میتواند تمام دل و روان انسان را نورانی سازد.
108- نورانیت فکر به ثبات
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که به شیعیانش دستور میدهند تا از خدا چنین بخواهند:«و ان تملأ... فکری نور الثبات» (24)؛
«و این که فکرم را با نور ثبات پرنمایی».
ثبات در عقیده و عمل خیر موجب نورانیت در فکر و جلا پیدا کردن آن میشود، و در مقابل، شک و تزلزل در عقیده و عمل میتواند فکر ما را ظلمت و تاریکی داده و یا لااقل به نورانیت نرساند.
109- نورانیت عزم به علم
از امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نقل شده که به شیعیانش دستور میدهند تا از خدا چنین بخواهند:«و ان تملأ... عزمی نور العلم» (25)؛
«و این که عزمم را به نور علم پر نمایی».
انسان هنگامی که قصد و عزمی پیدا میکند اگر این عزم همراه با علم باشد، نور علم میتواند عزم انسان را جزم کرده و به فعلیت و سرمنزل مقصود و کمال برساند.
110- نور قدرت در عمل
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که به شیعیانش دستور میدهند تا از خدا چنین بخواهند:«و ان تملأ... قوّتی نور العمل» (26)؛
«و اینکه قوّتم را با نور عمل پر نمایی».
هر کس از قوّت و قدرتی برخوردار است، و این قوت نورانیتی مخصوص به خود دارد که با اعمال آن قدرت و عمل در راه خیر ظاهر میگردد. خوشا به حال کسی که تمام قوّت و قدرتش را نور عمل فراگرفته است.
111- نور زبان در صداقت
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که به شیعیانش دستور میدهند تا از خدا چنین بخواهند:«و ان تملأ... لسانی نور الصدق» (27)؛
«و اینکه زبانم را با نور صداقت پر نمایی».
هر کس زبانی دارد که با آن سخنهای مختلف میگوید، ولی نورانیت زبان در آن است که تنها سخن راست و درست را بگوید؛ زیرا هر جسمی و عضوی از اعضای انسان نورانیت مخصوص به خود را دارد که با فعلیت پیدا کردن اهداف آن اعضا، هر عضوی به نورانیت خود رسیده است.
و ممکن است که مقصود نور صداقت و راستگویی باشد.
112- نورانیت دین به بصیرت از جانب خداوند
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که به شیعیانش دستور میدهند تا از خدا چنین بخواهند:«و ان تملأ... دینی نور البصائر من عندک» (28)؛
«و اینکه دینم را با نور بصیرتهای از جانب خودت پرنمایی».
هدف و فلسفهی دین، بصیرت دادن به انسانهاست که این لطف نیز از جانب خداوند متعال است و بصیرت نوری است که مقتضای دین صحیح میباشد، و کمال انسان در آن است که دینی را انتخاب کرده باشد که مملوّ از بصیرت باشد.
و ممکن است که مقصود نور بصیرت باشد.
113- نورانیت گوش به شنیدن حکمت
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که به شیعیانش دستور میدهند تا از خدا چنین بخواهند:«و ان تملأ... سمعی نور الحکمة» (29)؛
«و اینکه گوشم را از نور حکمت پر نمایی».
هر کس گوش دارد و با آن صداهایی را میشنود که میتواند خوب باشد، ولی خداوند متعال برای گوش هدفی قرار داده که نورانیت اوست و آن شنیدن حکمت است.
و ممکن است که مقصود نور حکمت باشد.
114- قلب، محلّ ایمان به خدا
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که فرمود:«فنفسی مؤمنة بالله» (30)؛
«قلب من به خداوند ایمان دارد».
از اینکه در عبارت فوق میگوید: نفس من به خدا ایمان دارد، استفاده میشود که موطن و محلّ ایمان قلب و نفس انسان است.
115- لطف خدا در قرار دادن انسان در مسیر هدایت
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که به خداوند متعال عرضه میدارد:«و اجعل لی الی رضوانک و جِنانک مصیراً» (31)؛
«و راهم را به سوی خشنودی و بهشتت قرار بده».
اگر در راه مستقیم قرار گرفتهایم باید خدا را شکرگزار باشیم وگرنه از او بخواهیم تا به ما چنین لطفی عنایت فرماید که بهترین عنایت و لطف است.
116- ناصران دین خدا، مؤیدان از جانب خدا
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که به خداوند متعال عرضه میدارد:«و اجعل من یتّبعنی لنصرة دینک مؤیّدین» (32)؛
«و کسانی که مرا در یاری دینت پیروی میکنند مؤیّد گردان».
امام زمان (علیه السلام) کسانی که آن حضرت را در یاری رساندن به دین حق پیروی کرده دعا به توفیق نموده است، و ما در عصر غیبت آن حضرت میتوانیم با پیروی از او مورد تأیید خاص الهی قرار بگیریم.
117- منّت گذاشتن خدا بر ما به ایمان به او
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که به شیعیانش دستور میدهند تا از خدا چنین بخواهند:«اللهم ان کنت قد عصیتک فانّی قد اطعتک فی احبّ الاشیاء الیک، و هو الایمان بک. لم اتخد لک ولداً و لم ادع لک شریکاً، مَنّاً منک به علی، لا مناً منّی به علیک» (33)؛
«بارالها! اگر تو را عصیان نمودم، ولی در بهترین امور نزد تو یعنی ایمان به تو و اعتقاد به عدم وجود فرزند و شریک برایت، مطیع تو گردیدم، این امر منّتی است از تو بر من، نه اینکه منّتی باشد از من بر تو.»
از آن جا که نعمت ایمان بهترین نعمت الهی بر بندگان است لذا بر این نعمت بر آنان منت گذاشته است.
118- سپاس خدا به جهت اطاعتش
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که به خداوند متعال عرضه میدارد:«اللهم ان اطعتک فالمحمدة لک» (34)؛
«بارخدایا! اگر تو را اطاعت کنم پس سپاس برای توست».
ما از آن جهت که خداوند را اطاعت میکنیم بر او منت نداریم بلکه اوست که بر ما منّت گذاشته که دستوراتی را به ما داده که فایدهاش به خود ما بازمیگردد.
119- تکیه کردن به خدا در شدت و رخا
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که به خداوند متعال عرضه میدارد:«و علیک المعوّل فی الشدة و الرخاء» (35)؛
«تنها بر توست تکیهگاهم در حال گرفتاری و بینیازی».
در هنگام شداید و نیز بینیازی باید بر خدا تکیه کنیم و هنگام شداید از او نبریم، همانگونه که نباید در هنگام بینیازی خود را مستقل بدانیم و از او جدا شویم.
120- قناعت به روزی خداوند
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که به خداوند متعال عرضه میدارد:«... و نفسٍ بما رزقتها قانعة» (36)؛
«... و نفسی را که بدانچه به او دادهای قانع باشد».
نفس انسان طمّاع است و در صدد جمع کردن و زراندوزی است، گویا که میخواهد تا ابد در دنیا زندگی کند، و هرچه بیشتر جمع کند حریصتر میشود. حضرت مهدی (علیه السلام) بنابراین نقل در این دعا از خداوند میخواهد که سرچشمهی حرص که نفس طمّاع است را اصلاح کرده و آن را قانع نسبت به روزی خداوند کند.
121- برکت عمر انسان
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که به خداوند متعال عرضه میدارد:«... و بارک لنا فیما کتبته لنا من اعمارنا» (37)؛
«... و به سالهای زندگی ما که مقدّر فرمودهای برکت عطا فرما».
برخی از افراد هستند که دارای عمری با برکت بوده و نهایت استفاده را در بهترین خیرات از عمرشان میبرند و این به جهت برکتی است که خداوند متعال در عمرشان گذاشته است.
122- مبارک بودن برخی از زمان ها
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که به خداوند متعال عرضه میدارد:«و بارک لنا فی شهرنا هذا المرجّب المکرّم و ما بعده من اشهر الحرم، و اسبغ علینا فیه النعم، و اجزل لنا فیه القِسَم» (38)؛
«و در این ماه شکوهمند رجب و ماههای حرام بعد از آن، بر ما خیر و برکت عطا فرما و نعمتها را بر ما تمام و کامل فرو ریز، و روزی ما را فراوان نما».
وهابیان گاهی اعتراض میکنند که چرا در برخی از زمانهای خاص همچون مبعث و غدیر و... جشن برپا کرده و مراسم میگیرید و این کار را میتوانید در هر موقعی انجام دهید، و اختصاص داد مراسم به یک زمان خاص بدعت است، ولی از جملات بالا استفاده میشود که برخی از زمانها به طور خاص مبارک است و لذا میتوان در آن زمانها مراسمی را برپا نمود.
123- ایمان، قابل زیاده و نقصان
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که از خداوند متعال چنین درخواست میکند:«... ان تصلی علی محمد و آل محمد، و ان تزیدنی ایماناً و تثبیتاً» (39)؛
«اینکه بر محمد و آل او درود فرستی و اینکه بر ایمان و پایداری من بیفزایی».
بین متکلمان اسلامی بحث است که آیا ایمان قابل زیاده و نقصان است؟ ولی از این جملاتی که از امام زمان (علیه السلام) نقل شده به دست میآید که ایمان قابل زیاده و نقصان است.
124- اولیای الهی در آسمان و زمین
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که دربارهی والیان امر و اولیای الهی میفرماید:«... فبهم ملأت سماءک و ارضک حتی ظهر ان لا اله الا انت» (40)؛
«... پس به واسطهی آنان آسمان و زمینت را پر کردی تا اینکه وحدانیت خدا ظاهر گشت».
از این کلمات استفاده میشود که اولیای الهی همانگونه که در زمین وجود دارند در آسمانها نیز هستند، و به واسطهی آنهاست که توحید در عالم ظهور پیدا میکند.
125- حقانیت قرآن
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که به خداوند متعال عرضه میدارد:«فانک اللهم قلت و قولک الحق...» (41)؛
«بار خدایا! خودت فرمودی و فرمان تو حق است...».
قرآن کلام خداست و آن عین حق و واقع است که شک و تردید در آن راه ندارد.
126- تأویل بیرون آوردن نعلین در کوه طور
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که دربارهی تأویل بیرون آوردن نعلین حضرت موسی (علیه السلام) هنگام رفتن به کوه طور فرمود:«انّ موسی (علیه السلام) ناجی ربه بالواد المقدس فقال: یا رب انی قد اخلصت لک المحبة منّی و غسلت قلبی عمّن سواک، و کان شدید الحبّ لأهله. فقال الله تبارک و تعالی: فاخلع نعلیک ای انزع حبّ اهلک من قلبک ان کانت محبتک لی خالصة و قلبک من المیل الی من سوای مغسولاً» (42)؛
«همانا موسی (علیه السلام) با پروردگارش در وادی مقدس مناجات کرد و عرضه داشت: بار پروردگارا! من به طور حتم محبتم را خالص برای تو نمودم و قلبم را از غیر تو پاک کردم، و او محبت زیادی به اهلش داشت. خداوند تبارک و تعالی فرمود: دو کفشهایت را درآور، یعنی محبت اهلت را از قلبت بیرون کن اگر محبت تو برای من خالص و قلبت از میل به غیر من شسته شده است».
از آن جا که کفش انسان هنگام راه رفتن متصل میشود، لذا از محبت و دلبستگی به دنیا به کندن نعلین کنایه آورده شده است، و مصداق بارز محبت به دنیا، محبت به اهل و عیال است.
127- نجات قرآن از غربت
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که دربارهی امام حسین (علیه السلام) فرمود:«اشهد انک... کنت للرسول (صلی الله علیه و آله و سلم) ولداً و للقرآن منقذاً» (43)؛
«گواهی میدهم که تو... فرزند رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بودی و قرآن را نجات دادی».
پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) امام حسین (علیه السلام) را فرزند خود خواند همانگونه که حیثیت خود و حفظ دینش را به او وابسته ساخت، آنجا که فرمود:
«حسین منّی و انا من حسین»؛
«حسین از من و من از حسینم».
امام حسین (علیه السلام) با قیامی که انجام داد قرآن را از تحریف و غربت نجات بخشید و آن را در سطح جامعه وارد و پیاده نمود.
128- وحشت نکردن از کمی پیروان
امام مهدی (علیه السلام) میفرماید:«الحَقُّ مَعَنا فَلَنْ یُوحِشَنا مَنْ قَعَدَ عَنّا» (44)؛
«حقانیت با ما اهل بیت میباشد و کنارهگیری عدهای از ما هرگز سبب وحشت ما نخواهد شد».
129- پیروزی حق بر باطل
امام مهدی (علیه السلام) میفرماید:«أَبَی اللهُ عَزَّوَجَلَّ لَلْحَقِّ إلّا إتْماماً، وَلِلباطِلِ إلا زَهُوقاً» (45)؛
«ارادهی حتمی خداوند بر این قرار گرفته که - دیر یا زود - پایان حق پیروزی و پایان باطل نابودی باشد».
این عبارت، قسمتی از جوابی است که حضرت (علیه السلام) به نامهی احمد بن اسحاق اشعری قمّی دادهاند. حضرت، در این نامه، بعد از ردّ ادعای جعفر (عموی خود)، خودش را، وصیّ و امام بعد از پدرش امام حسن عسکری (علیه السلام) معرفی میکند. آنگاه به این نکته اشاره میکند که سنّت الهی به این تعلّق گرفته که حقّ و حقیقت را یاری کند و به جایگاه رفیع خود برساند، هر چند در طول تاریخ، با آن مبارزه شود. از طرفی دیگر، سنت الهی، به این تعلق گرفته که باطل، هر چند مدتی را جولان دهد و حاکم باشد، نابود گردد و جز اسمی ازآن باقی نماند. باطل ممکن است، یکّهتاز گردد و سلطهاش مدتی ادامه داشته باشد، ولی بالاخره، نابود خواهد شد. سرنوشت فرعونها و... این نکته را به خوبی نشان داده است. لذا بر ما است که همیشه، دنبالهرو حق و حقیقت باشیم و از تلخیهای زودگذرِ تمسّک به حق نهراسیم، و هیچگاه دل به ظاهر فریبندهی باطل نبندیم؛ زیرا، نور حق، در آخر، به ثمر مینشیند و باطل را نابود میکند.
130- شک شیطانی و نامقدس
امام مهدی (علیه السلام) میفرماید:«لا تَشُکَنَّ، فَوَدَّ الشَّیْطانُ أَنَّکَ شَکَکْتَ» (46)؛
«هرگز شک به خود راه مده؛ زیرا شیطان دوست دارد که تو شک کنی».
شیخ کلینی (رحمه الله)، به سند خود، از حسن بن نضر نقل میکند: هنگامی که وارد منزل امام عسکری (علیه السلام) شدم، شخص سیاهی را دیدم که ایستاده است. او به من گفت: «تو حسن بن نضر هستی؟». گفتم: «آری». گفت: «داخل شو». پس داخل خانه شدم و سپس اتاقی را دیدم که بر در آن، پردهای آویزان شده بود. از داخل اتاق، ندایی شنیدم که فرمود: «ای حسن بن نضر! خدا را بر آنچه بر تو منت گذاشته شکرگزار باش و حمد کن، و هرگز شکّی به خود راه مده؛ زیرا شیطان دوست دارد که تو شک کنی...».
از آنجا که حسن بن نضر و جماعتی دیگر از شیعیان، در امر وکلا و دیگر امور شک کرده بودند، و در امر امامت و رهبری جامعه، که از مسائل اعتقادی است، شک، موجب فساد دین خواهد شد، لذا امام (علیه السلام)، او را از شک و تردید بر حذر میدارد؛ زیرا شک و تردید، منشأ از بین رفتن عقیدهای است که زیربنای تمام رفتارهای فردی و اجتماعی است.
از این حدیث شریف، چند نکته استفاده میشود:
1- از آنجا که امام (علیه السلام)، خبر از باطن حسن بن نضر میدهد، پس امام، علم غیب میداند.
2- امام (علیه السلام)، اگرچه در غیبت به سر میبرد، ولی به فکر شیعیان خود است و آنان را از حیرت و ضلالت و گرفتاریها، نجات میدهد.
3- شک در امور اعتقادی، زیان فراوان دارد؛ زیرا منشأ همهی بیبند و باریها، عدم یقین و باور دینی است. لذا ما باید ایمان خود و دیگران را تقویت کنیم و در صورت القای شبهات، پاسخگوی آنها باشیم.
4- یکی از راههای نفوذ شیطان، ایجاد شک و تردید در باورهای عقیدتی مردم است، و طبق این حدیث شیطان این حالت را در انسان بسیار دوست دارد.
5- انسان باید درصدد زوال شک و تردید از خود و افراد جامعه باشد. همانگونه که امام زمان (علیه السلام)، درصدد برآمدند تا شک را از حسن بن نضر و جماعت شیعه برطرف کنند. قرآن کریم، در پانزده مورد، شک را مذمت، و شک کننده را دعوت به تفکّر کرده است، نتیجهی تفکر، زوال شک و رسیدن به یقین است.
131- برآوردن حاجات مردم
امام مهدی (علیه السلام) میفرماید:«مَنْ کانَ فی حاجَةِ اللهِ عَزَّوَجَلَّ کانَ اللهُ فی حاجَتِهِ» (47)؛
«هر کسی که به دنبال حاجت خداوند عزوجل باشد، خداوند نیز دنبال کننده و برآورندهی حاجت او خواهد بود».
این حدیث را شیخ صدوق (رحمه الله) از پدرش، از سعد بن عبدالله، از ابیالقاسم بن ابی حلیس (حابس)، از امام زمان (علیه السلام)، نقل میکند. حضرت در پیامی به حلیسی به خلوص او اشاره میکند و به صورت کلی، به این نکتهی اخلاقی اشاره میفرماید که: «هر کس درصدد برآوردن حاجت خداوند باشد، خداوند نیز دنبال کنندهی حاجات او خواهد بود و خواستههایش را برآورده میکند.».
هر چند مراد از حاجت خداوند در بخشی دیگر از این روایت، زیارت امام حسین (علیه السلام)، با نیت خالص مشخص شده است، ولی حضرت، یک اصل کلّی را بیان کردهاند و زیارت امام حسین (علیه السلام) را، مصداقی از آن قرار دادهاند؛ یعنی، اگر انسان، کاری را که ارزشاش آن مقدار است که میتواند مصداقی از اموری باشد که اجرایش مطلوب و خواستهی خداوند است، و از این رو بتوان آن را «حاجت و خواستهی خداوند» خواند، انجام دهد، خداوند نیز کارهای او را اصلاح میکند. این کارها، میتواند زیارت یکی از معصومان (علیهم السلام)، یا خدمت به خلق خدا و تلاش برای رفع گرفتاری آنان یا... باشد.
لازم به تذکّر است که خداوند، محتاج به هیچ کس نیست، بلکه این مردماند که سر تا پا محتاج به قاضیالحاجاتاند. خداوند متعال میفرماید:
(یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ) (48)؛
«ای مردم! شما محتاجان به سوی خداوندید و خداوند، همان غنّی ستایش شده است».
تعبیر حاجت خداوند در این حدیث به این جهت است که: حاجت خداوند در حاجت خلق است. و به تعبیر دیگر: کسی که مشغول برآوردن حاجات مردم باشد گویا درصدد برآورده شدن حاجت خداوند است.
احتمال دیگری که در مورد این حدیث وجود دارد این است که مقصود از «حاجت خدا»، دستورات خداوند اعمّ از اوامر و نواهی باشد که مورد خواست خداوند است، که اگر کسی در برابر آن دستورات مطیع باشد خداوند نیز حاجت او را برآورده میکند.
پینوشتها:
1. مهج الدعوات، ص 68.
2. مهج الدعوات، ص 67.
3. بلد الامین، کفعمی، ص 570.
4. بلد الامین، ص 570.
5. مهج الدعوات، ص 67.
6. اسراء، آیه 70.
7. المصباح، کفعمی، ص 208.
8. همان.
9. المصباح، کفعمی، ص 208.
10. الفروق اللغویة، ص 501.
11. مصباح، کفعمی، ص 208، بلد الامین، ص 349.
12. مصباح، کفعمی، ص 208.
13. البلد الامین، ص 349.
14. المصباح، کفعمی، ص 208.
15. قصص الانبیاء، راوندی، ص 365.
16.قصص الانبیاء، راوندی، ص 365.
17.قصص الانبیاء، راوندی، ص 365.
18. بحارالانوار، ج 94، ص 206.
19. احزاب، آیات 41 و 42.
20. مصباح الزائر، ص 223.
21. بحارالانوار، ج 53، ص 173.
22. حجر، آیه 99.
23. مصباح الزائر، ص 223.
24. همان.
25. مصباح، کفعمی، ص 223.
26. مصباح الزائر، ص 222.
27. همان، ص 226.
28. مصابح الزائر، ص 223.
29. همان.
30. بحارالانوار، ج 53، ص 173.
31. مصباح الزائر، ص 65.
32. مهج الدعوات، ص 302.
33. مهج الدعوات، ص 302.
34. مهج الدعوات، ص 294.
35. جمال الاسبوع، ص 170.
36. اقبال الاعمال، ص 647.
37. بلد الامین، ص 180.
38. بلد الامین، ص 179.
39. اقبال الاعمال، ص 646.
40. اقبال الاعمال، ص 646.
41. مهج الدعوات، ص 67.
42. بحارالانوار، ج 52، ص 78، باب 19.
43. بحارالانوار، ج 101، ص 328.
44. الغیبة، شیخ طوسی، ص 285، ح 245؛ احتجاج، ج 2، ص 278؛ بحارالأنوار، ج 53، ص 178، ح 9.
45. الغیبة، طوسی، ص 287، ح 246؛ احتجاج، ج 2، ص 279؛ بحارالأنوار، ج 53، ص 193، ح 21.
46. کافی، ج 1، ص 518، ح 4؛ بحارالأنوار، ج 51، ص 309، ح 25.
47. کمال الدین، ج 2، ص 493، ح 18؛ الخرائج و الجرائح، ج 1، ص 443، ح 24؛ بحارالأنوار، ج 51، ص 331، ح 56.
48. سورهی فاطر، آیهی 15.
رضوانی، علی اصغر؛ (1388)، دینشناسی از دیدگاه حضرت مهدی (ع)، قم: انتشارات دلیل ما، چاپ اول
بنده مایل به تبادل لینک با شما هستم.
البته شما رو دنبال هم می کنم. :)