انتظار، بدون صبر و بصیرت!
شنبه, ۲ فروردين ۱۳۹۳، ۰۱:۰۰ ب.ظ
انتظار، بدون صبر و بصیرت!
نویسنده : هدی مقدم
همه ما این جمله حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) را حفظ هستیم که فرمودند: «افضل العبادة انتظار الفرج».1 همچنین در سخن شریفی از امام علی(علیه السلام) چنین آمده است که: «أفضل العبادة عفّة البطن و الفرج؛ برترین عبادت، نگهدارى شکم و میل جنسی [از محرمات] است».2 اما آیا عفت ـ که دو مصداق آن بیان شد ـ مصادیق دیگری نیز دارد. امام علی(علیه
السلام) این سؤال را نیز پاسخ داده و فرمودند: «انّ افضل العفّه الوَرَع».
ورع به معنی تقواست و به عبارتی، نقطه عالی نیتها و اعمال انسانها محسوب
میشود. این جمله، یکی از جملاتی است که امام علی(علیه السلام) در نامهای،
به محمد بن ابی بکر نوشتند؛ آن هم زمانی که او را به عنوان والی مصر،
رهسپار آن دیار کردند. مصر در آن زمان چنان دستخوش دگرگونی شده بود که علیه
حکومت مرکزی ایستاده و علم شورش برداشته بود. داستان محمد بن ابی بکر با
شهادتش توسط مأموران معاویه در آن خطه، پایان میپذیرد و مصر سرانجام رسماً
از سیطره حکومت به حق امیرالمؤمنین(علیه السلام) خارج و به عنوان تحفه و
دستمزد حیلهای که عمروعاص در صفین به خرج داد (قرآن بر سر نیزه کردن) به
او سپرده شد. مصر قبل از شهادت محمدبن ابی بکر، شهادت مالک اشتر را نیز در
کارنامه خود داشت. وقتی که مالک به عنوان فرماندار به آنجا رفت به نیرنگ
عمروعاص شهید شد.
ممکن است تصور کنید این مقدمه، قدری طولانی شده است؛ امّا نکته مهم همین جاست! چون در زمان عثمان، مهمترین کسانی که به عنوان دادخواهی به مرکز حکومت اسلامی(مدینه) آمدند تا شکایت فرماندار را به عثمان کنند و گشایشی در کارشان حاصل شود، همین اهل مصر و بزرگان آنها بودند. علاوه بر مصریان، بزرگان سایر بلاد اسلامی نیز به مدینه آمده بودند و اجتماع بزرگی در مدینه به راه افتاده بود. عثمان از ترس شورش این جمعیت فراوان، سپاه شام را به فرماندهی معاویه به مدینه فرا خواند و معاویه هم سپاه را به سمت مدینه حرکت داد؛ ولی هیچ گاه اجازه نداد حتی به نزدیکی مدینه برسد! از آن طرف، عثمان، قول برکناری چند فرماندار را به مردم داد و مردم مصر با خوشحالی مدینه را ترک کردند. اما توطئه مروان باعث شد تا مصریان سراسیمه از نیمه راه بازگشته و وارد مدینه شوند و سرانجام پس از محاصرهای طولانی، با نیرنگ نزدیکان عثمان، خلیفه سوم کشته شد.
بعد از آن، مردم در مسجد جمع شدند تا با امام علی(علیه السلام) بیعت کنند. مصریان نیز در میان این بیعت کنندگان بودند. امام شروط بسیاری با مردم در میان گذاشتند و بزرگان نیز به نیابت از طائفه خود آن را پذیرفتند. اما سختیهای عمل به پیمان و شرط، آغاز شد و اولین فتنه مسلمین که «جنگ جمل» بود درگرفت. امام خطاب به مسلمانان فرموده بود: «لَا یَحْمِلُ هَذَا الْعَلَمَ إِلَّا أَهْلُ الْبَصَرِ وَ الصَّبْرِ؛ هیچ کس توان برداشتن این عَلم را ندارد؛ جز کسانی که اهل صبر و بصیرت باشند».3
اولین نزاع اهل قبله در گرفت و مسلمانان زیادی کشته شدند. اما هنوز خونهای کشتهشدگان خشک نشده بود که معاویه سر به طغیان گذاشت و خونخواهی عثمان و مؤاخذه شدن دروغین امام علی(علیه السلام) ـ به عنوان عامل قتل ـ را دستآویز جنگی کرد که صفین نام گرفت. در صفین، کارزار طولانی شد؛ تا این که سرانجام زمانی که پیروزی امام علی(علیه السلام) قطعی شده بود، نیرنگ عمروعاص مؤثر افتاد و کسانی که بیبصیرت به میدان وارد شده بودند، قرآن ناطق را ندیدند و به تکریم قرآن صامت روی آوردند!
بسیار بودند کسانی که تأمل نکردند و بیبصیرت وارد میدانی شدند که جز نابودی و هلاکت، ارمغانی برایشان به همراه نداشت؛
اگر طلحه و زبیر تن به تقوا سپرده بودند و عفت پیشه میکردند و اگر خوارج، بصیرت به خرج میدادند و امام را وادار به حکمیت نمیکردند و دست آخر رو در روی او نمیایستادند و اگر اهل مصر ـ که انتظار گشایش و فرج واقعی داشتند و برقراری عدالت را میخواستند ـ به جای ایستادن در کنار عمروعاص، در کنار سرداران بزرگ امام علی(علیه السلام) ایستاده بودند، نه مصر تجزیه میشد، نه خوارج کشته میشدند و مهمتر اینکه بین اهل قبله چنین نزاع و جنگی در نمیگرفت.
اینک ما باید تاریخ را یکبار دیگر مرور کنیم تا بدانیم اگر به راستی خواستار گشایش هستیم، امر ظهور و فرج، بدون تقوا، صبر، عفت و بصیرت، محقق نخواهد شد.
ممکن است تصور کنید این مقدمه، قدری طولانی شده است؛ امّا نکته مهم همین جاست! چون در زمان عثمان، مهمترین کسانی که به عنوان دادخواهی به مرکز حکومت اسلامی(مدینه) آمدند تا شکایت فرماندار را به عثمان کنند و گشایشی در کارشان حاصل شود، همین اهل مصر و بزرگان آنها بودند. علاوه بر مصریان، بزرگان سایر بلاد اسلامی نیز به مدینه آمده بودند و اجتماع بزرگی در مدینه به راه افتاده بود. عثمان از ترس شورش این جمعیت فراوان، سپاه شام را به فرماندهی معاویه به مدینه فرا خواند و معاویه هم سپاه را به سمت مدینه حرکت داد؛ ولی هیچ گاه اجازه نداد حتی به نزدیکی مدینه برسد! از آن طرف، عثمان، قول برکناری چند فرماندار را به مردم داد و مردم مصر با خوشحالی مدینه را ترک کردند. اما توطئه مروان باعث شد تا مصریان سراسیمه از نیمه راه بازگشته و وارد مدینه شوند و سرانجام پس از محاصرهای طولانی، با نیرنگ نزدیکان عثمان، خلیفه سوم کشته شد.
بعد از آن، مردم در مسجد جمع شدند تا با امام علی(علیه السلام) بیعت کنند. مصریان نیز در میان این بیعت کنندگان بودند. امام شروط بسیاری با مردم در میان گذاشتند و بزرگان نیز به نیابت از طائفه خود آن را پذیرفتند. اما سختیهای عمل به پیمان و شرط، آغاز شد و اولین فتنه مسلمین که «جنگ جمل» بود درگرفت. امام خطاب به مسلمانان فرموده بود: «لَا یَحْمِلُ هَذَا الْعَلَمَ إِلَّا أَهْلُ الْبَصَرِ وَ الصَّبْرِ؛ هیچ کس توان برداشتن این عَلم را ندارد؛ جز کسانی که اهل صبر و بصیرت باشند».3
اولین نزاع اهل قبله در گرفت و مسلمانان زیادی کشته شدند. اما هنوز خونهای کشتهشدگان خشک نشده بود که معاویه سر به طغیان گذاشت و خونخواهی عثمان و مؤاخذه شدن دروغین امام علی(علیه السلام) ـ به عنوان عامل قتل ـ را دستآویز جنگی کرد که صفین نام گرفت. در صفین، کارزار طولانی شد؛ تا این که سرانجام زمانی که پیروزی امام علی(علیه السلام) قطعی شده بود، نیرنگ عمروعاص مؤثر افتاد و کسانی که بیبصیرت به میدان وارد شده بودند، قرآن ناطق را ندیدند و به تکریم قرآن صامت روی آوردند!
بسیار بودند کسانی که تأمل نکردند و بیبصیرت وارد میدانی شدند که جز نابودی و هلاکت، ارمغانی برایشان به همراه نداشت؛
اگر طلحه و زبیر تن به تقوا سپرده بودند و عفت پیشه میکردند و اگر خوارج، بصیرت به خرج میدادند و امام را وادار به حکمیت نمیکردند و دست آخر رو در روی او نمیایستادند و اگر اهل مصر ـ که انتظار گشایش و فرج واقعی داشتند و برقراری عدالت را میخواستند ـ به جای ایستادن در کنار عمروعاص، در کنار سرداران بزرگ امام علی(علیه السلام) ایستاده بودند، نه مصر تجزیه میشد، نه خوارج کشته میشدند و مهمتر اینکه بین اهل قبله چنین نزاع و جنگی در نمیگرفت.
اینک ما باید تاریخ را یکبار دیگر مرور کنیم تا بدانیم اگر به راستی خواستار گشایش هستیم، امر ظهور و فرج، بدون تقوا، صبر، عفت و بصیرت، محقق نخواهد شد.
پینوشتها:
*. کارشناس ارشد فقه و حقوق.
1. کمال الدین و تمام النعمة، ج1، ص287.
2. ترجمه غرر(انصاری)، ج1، ص 185.
3. نهجالبلاغه، خطبه 173.