بهائیت و مهدویت
«ولقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادی الصالحون»؛(1) و ما بعد از تورات در زبور (داود) نوشتیم که البته بندگان نیکوکار من ملک زمین را وارث و متصرف خواهند شد.
امام باقر و امام صادق (ع) بندگان شایسته ای را که وارثان زمین خواهند شد یاران مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) معرفی می کنند:
هم القائم و اصحابه؛(2) ایشان حضرت قائم و یارانش خواهند بود.
و قرآن آزادی و رهایی از بند ستمگران را به همه مستضعفان کره ی خاکی نوید داده و می فرماید:
«و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین»؛(3) ما می خواهیم به مستضعفان زمین نیکی کنیم، یعنی آنان را پیشوایان و میراث برای زمین قرار دهیم.
به امید روزی که صبح دولتش بدمد و جهان را پر از عدل و داد کند. ان شاء الله.
یملاء الارض قسطاً و عدلاً بعد ما ملئت ظلماً و جوراً؛ زمین پر از عدل و داد خواهد شد بعد از آن که پر از ظلم و جور شد.
بهائیان و امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
بهائیان که با توجیهات بی پایه و اساس خود، آیات قرآن و روایات معصومین را در مورد خاتمیت نبی مکرم اسلام (ص) تأویل کرده اند در مورد امام زمان نیز به همین روش متمسک شده و عقیده خود را این گونه بیان می کنند:اعتقاد اهل بهاء این است که موعود اسلام ظاهر شده و بشارت الهیه تحقق یافته، حضرت رب الاعلی (علی محمد شیرازی معروف به باب) ظهور مهدی موعود بودند و جمال اقدس الهی (میرزا حسینعلی نوری معروف به بهاء الله) نزول عیسی و قیام روح الله.(4)
بهائیان برای این که این اعتقاد را موافق با اسلام جلوه دهند دو جهت گیری نسبت به روایاتی که در باب مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) آمده داشته اند:
الف) جهت گیری اول
بهائیان روایاتی که در آن وعده بر پایی جامعه ای پر از عدل و داد توسط فرزندی از اهل بیت پیامبر (ص) و از نسل امام حسین (ع) به مردم داده شده است را بر سید علی محمد شیرازی تطبیق داده اند. مانند روایتی که بهائیان سند آن را به بحارالانوار نسبت می دهند:قال النبی (ص) : لا تذهب الدنیا حتی یقوم رجل من ولد الحسین یملاها عدلا کما ملئت ظلماً و جوراً؛(5) نبی فرمود: دنیا به آخر نمی رسد تا از فرزندان حسین قیام کند و دنیا را همان طور که از ظلم و ستم پر شده از عدل و داد پر کند.
بهائیان عیسی (ع) را در روایاتی که می فرماید عیسی (ع) با مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور می کند و پشت سر امام زمان به نماز می ایستد بر میرزا حسینعلی نوری تطبیق می دهند:
قال رسول الله الذی بعثنی بالحق نبیاً لو لم یبق من الدنیا الایوم واحد لطال الله ذلک الیوم حتی یخرج فیه ولدی المهدی فینزل الله عیسی بن مریم فیضلی خلفه و تشرق الارض بنور ربها و یبلغ سلطانه المشرق و المغرب؛(6) حضرت رسول فرمودند: قسم به کسی که مرا به حقیقت مبعوث کرد اگر از دنیا جز یک روی قاقی نماند حتماً خدا آن روز را طولانی می کند تا پسرم مهدی خروج کند پس عیسی روح الله فرزند مریم نازل می شود و پشت سر او نماز می گذارد و زمین به نور پروردگارش نورانی می شود و سلطنت او را به مشرق و مغرب می رساند.
پاسخ:
روایتی را که به کتاب شریف بحارالانوار نسبت می دهند، با این الفاظ در این کتاب موجود نیست، ولی با این مضمون، روایات زیادی وجود دارد و این مطلب حاکی از بی دقتی بهائیان در نقل عبارت هاست.ازسوی دیگر در روایات فراوانی مصداق مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مشخص شده و قابل انطباق بر شخص دیگری نیست از جمله؛ روایاتی که مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را فرزند نهم از نسل امام حسین می دانند و تأکید دارند که قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نهمین نسل امام حسین است:
یابن مسعود علی بن ابی طالب امامکم بعدی و خلیفتی علیکم فاذا مضی فابنی الحسن امامکم بعده و خلیفی علیکم فاذا مضی فابنی الحسین امامکم بعده و خلیفتی علیکم ثم تسعه من ولد الحسین واحد بعد واحد ائمتکم و خلفایی علیکم تا سعهم قائم امتی؛(7) فرزند مسعود علی بن ابی طالب امام شما بعد از من و جانشین من بر شماست پس هنگامی که عمر او سپری شد فرزندم حسن امام شما و جانشین من بر شماست پس هنگامی که عمر او گذشت فرزندم حسین امام شما و جانشین من بر شماست سپس نه فرزند از فرزندان حسین یکی پس از دیگری امامان شما و جانشینان من بر شمایند و نهمین آنها قائم امت من است.
همچنین احادیثی که نام، کنیه و ویژگی های اخلاقی امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را مشخص کرده اند:
قال رسول الله (ص) : المهدی من ولدی، اسمه اسمی و کنیته کنیتی، اشبه الناس بی خلقا و خلقا، تکون له غیبه و حیره حتی تضل الخلق عن ادیانهم، فعند ذلک یقبل کالشهاب الثاقب فیملاها و عدلا کما ملئت ظلماً و جوراً؛(8) پیامبر اکرم فرمود: مهدی از فرزندان من است اسم او اسم من است و کنیه اش کنیه من می باشد. شبیه ترین مردم از نظر اخلاقی و صورت ظاهری به من است، برای او غیبت و حیرتی است تا مردم در دینشان بلغزند پس در این هنگام مانند شهاب درخشنده ای می آید پس زمین را پر از عدل و داد می کند همان گونه که پر از ظلم و جور شد.
یا روایاتی که نام دوازده امام و جانشینان نبی مکرم اسلام (ص) را بیان می کنند و به صراحت از دوازدهمین امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به عنوان منجی عالم نام می برد؛ چنان که نبی مکرم اسلام (ص) در ضمن حدیثی نام تک تک امامان را بیان می فرمایند، سپس درباره امام دوازدهم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می فرمایند:
ثم ابنه القائم بالحق مهدی امتی الذی یملا الارض قسطا و عدلا کما ملئت جوراً و ظلماً؛(9) سپس فرزندش قیام کننده به حق است مهدی امت من است کسی که زمین را همان گونه که پر از ظلم و جور شده پر از عدل و داد می کند.
همچنین احادیثی که زمان ولادت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را در نیمه شعبان سال 255 قمری بیان می کند و مورد اتفاق شیعه و سنی است؛ چنان که شیخ سلیمان قندوزی حنفی می نویسد:
فالخبر المعلوم عند الثقات أن ولاده القائم کانت لیله الخامس عشر من شعبان سنته خمس و خمسین و مائتین فی بلده سامراء؛(10) خبری که در نزد راست گویان معلوم است آن است که ولادت قائم شب پانزدهم شعبان سال 255 هـ ق در شهر سامراء بوده است.
و دیگر بزرگان اهل سنت این مسأله را مورد تأیید قرار داده اند که در بحث ولادت آن حضرت نظر آنها بیان خواهد شد.
حاصل آن که با وجود روایت های زیادی که وجود شخصی به نام مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را بیان می کنند و ولادت آن حضرت را در سال 255 قمری دانسته و نام و مشخصات ایشان را ذکر می نمایند، جایی برای ادعای اشخاصی مانند علی محمد شیرازی و میرزا حسینعلی نوری باقی نمی ماند، مگر آن که آقایان بهائی ادعا کنند: علی محمد شیرازی در سال 255 قمری متولد شده و محل تولدش هم شهر سامراء بوده است و همه آن خصوصیات را داراست.
علاوه بر آن وقتی ثابت شد که مقصود از مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در روایات اسلامی، مهدی شخصی است نه مهدی نوعی، معلوم می شود منظور از عیسی که با امام زمان خواهد آمد و پشت سر حضرت به نماز خواهد ایستاد، در روایات، شخص عیسی بن مریمی است که به آسمان صعود کرد و در رکاب امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور خواهد کرد.
پاسخ دیگر آن که هدف از قیام و انقلاب مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر کندن ریشه ظلم و ستم و ایجاد حکومتی در سایه عدل و داد است؛ چنان که در آیات قرآن به مستضعفین جهان این نوید داده شده است.(11) و در روایات زیادی بر آن تأکید شده است:
ملئت الارض قسطاً و عدلاً کما ملئت ظلماً و جوراً؛ زمین همان گونه که پر از ظلم و جور شد پر از عدل و داد می شود.
مسلم است که وعده های الهی و انبیاء راستینش باید تحقق یابد و در غیر این صورت کذب آن لازم می آید. در ماجرای باب و بهاء می بینیم که نه تنها موفقیتی را به دست نیاوردند بلکه با خفت و خواری اسیر زندان شدند و مورد لعن و نفرین انسان های بی شماری واقع شدند. میرزا حسینعلی از این خفت خود این گونه یاد می کند:
لا اله الا انا المسجون الفرید؛(12) یعنی: خدایی جز من زندانی تنها نیست.
ب) جهت گیری دوم
جهت گیری دیگر بهائیان برای اثبات ادعای دروغین خود جعل روایت و انتساب آن به معصومین است. هدف آنها از ساخت احادیث آن بود که زندانی شدن علی محمد شیرازی و کتاب ساختگی اش را جزء نشانه های ظهور بیان کنند.میرزا حسینعلی نوری روایتی را بیان کرده و به کتاب شریف بحارالانوار نسبت می دهد:
فی البحار أن فی قائمنا اربع علامات من اربعه نبی موسی و عیسی و یوسف و محمد، اما العلامه من موسی الخوف و الانتظار، و اما العلامه من عیسی ما قولوا فی حقه و العلامه من یوسف السجن و التقیه و العلامه من محمد یظهر به آثار مثل القرآن؛(13) در بحار الانوار برای قائم ما چهار نشانه از چهار پیامبر آمده است: موسی، عیسی، یوسف و محمد. اما از موسی خوف و انتظار، از عیسی، چیزهایی است که در حق او گفته اند، از یوسف، زندان و تقیه و از محمد آثاری که همانند قرآن است که از او ظاهر می شود.
پاسخ:
این روایت در بحارالانوار و دیگر کتاب های حدیثی موجود نیست و روایتی که در کتاب شریف بحار بیان شده و در کمال الدین (14) هم وارد شده، این روایت است:فی صاحب هذا الامر اربع سنن من اربعه انبیاء؛ سنه من موسی و سنه من عیسی و سنه من یوسف و سنه من محمد صلوات الله علیهم فاما من موسی فخائف یتقرب و أما من یوسف فالسجن و اما من عیسی فیقال انه مات و لم یمت و اما من محمد (ص) فالسیف؛(15) در صاحب امر، چهار سنت از چهار پیامبر وجود دارد: از موسی، خوف، از یوسف زندان، از عیسی تهمت مردن، و از محمد، شمشیر.
هدف بهائیان از جعل این حدیث، صحیح جلوه دادن ادعای کتاب آسمانی و ادعاهای دروغین مهدویت علی محمد شیرازی است که با تغییر برخی کلمات و عبارت های آن در پی اثبات مقصود خود بوده اند برای نمونه:
در اصل روایت سخنی از «علامت» به میان نیامده است، بلکه سخن از تکرار شدن سنت هاست ولی میرزا حسینعلی آن را به علامت تغییر داده است.
بر اساس روایت صحیح، آنچه حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از پیامبر (ص) به همراه خواهد داشت شمشیر آن حضرت است، ولی میرزا حسینعلی در جعل خود گفته است: «از او آثاری مانند قرآن ظاهر می شود».
در روایت صحیح آمده است که در حق مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مانند عیسی خواهند گفت که مرده است: « و اما من عیسی فیقال له انه مات و لم یمت؛ و اما از عیسی پس برای او خواهند گفت همانا او مرده است در حالی که نمرده و زنده است» این فراز از روایت که دلیلی واضحی بر رد ادعای مهدویت علی محمد شیرازی است، توسط پیامبر بهائیان به «ما قالوا فی حقهم تغییر یافته است.
حقیقت مهدویت در اسلام
اعتقاد به مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تنها یک ایدئولوژی اسلامی نیست که فقط از دید آموزش های مذهبی مورد توجه قرار گیرد و تلقین های دینی او را در افکار جای گزین سازد، بلکه به گفته ی شهید صدر یک الهام فطری انسانی است که در برابر بینش های همه متفکران جهان، روزگار درخشانی را مجسم می سازد، تا همه رسالت های آسمانی با تمام ابعادشان اجرا شوند و پس از رنجش های زیاد و نگرانی های جان فرسا، انسانیت در مسیری مطمئن و در قرارگاهی مجهز برای تلاش های خود هدفی بیابد.(16)اسلام، مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را حقیقتی فکری که بعد از این باید در عالم یافت شود معرفی نمی کند. یا به عنوان حقیقتی نامعلوم که پس از این در جهان واقع خواهد شد وعده نمی دهد بلکه او را یک حقیقت واقعی و موجود، پایدار و زنده معرفی می کند که در هر آن منتظر انقلاب جهانیش هستیم.
در اندیشه اسلامی، مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) انسان معینی است که در کنار ما با تمام وجودش (گوشت و خونش) زندگی می کند، در تمام دردها و غصه هایمان شریک است و با ما در آتش تاخت و تازهای ستمگران و جنایت پیشگان و سوز و گداز دردمندان حاضر است. و خود او هم در انتظار لحظه ای است که لباس فرج بر قامتش پوشانده شود تا ریشه ستم را از بیخ و بن برکند و دست ستمدیدگان را از روی لطف و مهربان خود بگیرد و بنوازد.
اعتقاد به مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به عنوان یگانه منتظری که جهان را به صورتی برتر متحول می کند از اخبار نبی اکرم (ص) و ائمه اهل بیت (ع) سرچشمه گرفته و در نصوص فراوانی مورد تأیید و تأکید قرار گرفته است، به گونه ای که اصلاً قابل تردید نیست.
حدود چهار صد حدیث درباره مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از پیغمبر اکرم (ص) در کتاب های اهل سنت وارد شده است و مجموع احادیثی که از شیعه و سنی در مورد امامت، غیبت، ظهور حضرت و اصلاح آینده جهان به دستان باکفایتش وارد شده و یا بیان کننده شخصیت حضرت است، حدود شش هزار حدیث است. در مورد هیچ یک از قضایای مسلم و غیر قابل تردید اسلامی، به این اندازه حدیث وارد نشده است.(17)
الف) مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) حقیقتی خارجی نه اسطوره ای ذهنی
عده ای بر آنند تا مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را اسطوره ای خیالی در اذهان مردم جای دهند اما حقیقت آن است که وجود مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) حقیقت غیر قابل انکاری است که دلایل واضحی حکایت از آن دارند:صدها روایت از پیامبر اسلام (ص) و ائمه (ع) نقل شده و همه بر تعیین مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دلالت دارند؛ او از اهل بیت و از فرزندان فاطمه (ع) است و از نسل و ذریه حسین بن علی بن ابی طالب است. بلکه فرزند نهم حسین بن علی است.(18) هم چنین سلسله ای از روایات جانشینان پیامبر اسلام (ص) را دوازده تن بر می شمردند.(19) تمام این احادیث فکر و عقیده عمومی مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را در امام دوازدهم از ائمه اهل بیت (ع) مشخص می سازند. علاوه بر احادیث وارد شده، قرائنی بر وجود مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر اساس اوصافی که شیعه بیان می کند، دلالت دارند:
حدیث نبوی با این مضمون که امامان و یا جانشینان بعد از من دوازده نفرند با عبارت های مختلف در بیش از دو هزار و هفتصد روایت از پیغمبر اکرم (ص) نقل شده است. این روایت ها در مشهور ترین کتاب های حدیثی اهل سنت و شیعیان از قبیل: صحیح بخاری، صحیح مسلم، صحیح ترمذی، سنن ابی داود، مسند احمد حنبل و مستدرک الصحیحین حاکم نیشابوری نقل شده است.(20)
بخاری، محدث مشهور اهل سنت، در حالی این روایت را نقل می کند که در زمان امام جواد و امام هادی و امام عسکری (ع) می زیسته و هنوز عدد امامان به دوازده تن نرسیده بود و این بدان معنا است که این حدیث قبل از آن که فکر و عقیده دوازده امامی، در ذهن ها کامل شود، صادر شده تا شبهه نشود حدیث های نقل شده، واکنش اعتقادی شیعیان دوازده امامی بوده است، زیرا واکنش و عکس العمل هر چیزی متأخر از خود اوست نه مقدم بر آن، و این احادیث قبل از تحقق امامان دوازده گانه در کتاب های ضبط شده و موجود بوده است.
پس این حدیث ها حقیقتی آسمانی و پیش گویی غیبی است و از جانب شخصی بیان شده که از روی هواهای نفسانی سخن نمی گوید.
غایب شدن طولانی امام از دید مردم سبب ایجاد وحشت در بین شیعیان می شد، زیرا تا آن زمان امام در دسترس مردم بود و شیعیان با امامان خود در رفت و آمد بودند و تمام مشکلات را شخصاً با آنان در میان می گذاشتند لذا قطع یک مرتبه ی ارتباط امام (ع) با مردم به صورتی که نتوانند با حضرت در تماس باشند باعث اضطراب و سردرگمی می شد.(21)
به همین دلیل امام (ع) در دوران آغازین غیبت با آن که از دیده ها پنهان بود رابطه مستقیمی به وسیله نمایندگان ویژه با شیعیان برقرار نمود. این نمایندگان در طول هفتاد سال غیبت صغری از نظر عموم شیعیان در زهد، تقوا و دیانت سر آمد همه بودند. عثمان بن سعید عمروی، محمد بن عثمان بن سعید عمروی، حسین بن روح، ابوالحسن علی بن محمد سمری، بزرگوارانی بودند که یکی پس از دیگری توسط امام تعیین می شدند.نایبان در زمان غیبت، رابطی میان امام و مردم، برای حل مشکلات و پرسش ها بودند. با آغاز غیبت کبری، حضرت مردم را به وسیله آخرین نماینده خود (علی بن محمد سمری) از شروع غیبت کبری آگاه ساخت و دیگر نماینده خاصی را معرفی نکرد.
حال آیا ممکن است یک موضوع دروغ هفتاد سال و در دوران چهار نماینده که از نظر فکر و شخصیت و زمان متفاوت و مورد آزمایش مردم بودند، کوچک ترین شک و تردیدی در طول هفتاد سال حادث نشود.
جالب این است که تمام توقیعات و نامه هایی که در طول هفتاد سال غیبت صغری از ناحیه حضرت برای نمایندگان خود صادر شد، به یک خط و یک روش و سبک انشایی بوده است.(22)
ب) ولادت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
بر اساس نقل مورخان و محدثان ولادت امام «حجة بن الحسن المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) درسال 255 یا 256 قمری است. اصل ولادت حضرت جزء مسلمات تاریخ است و به جز ائمه طاهرین (ع) ، مورخان و محدثان شیعه بسیاری از مورخان و محدثان اهل سنت به این مسأله تصریح کرده اند و ولادت حضرت را یک واقعیت غیر قابل انکاری دانسته اند؛ برای نمونه به گفتار چند تن از مورخان و عالمان اهل سنت اشاره می کنیم:علی بن حسین مسعودی در خصوص زمان شهادت پدر بزرگوار امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می نویسد:
به سال دویست و شصتم و دوران خلافت معتمد ابو محمد حسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب (ع) در بیست و نه سالگی در گذشت. وی پدر مهدی منتظر [عج] بود.(23)شیخ سلیمان قندوزی حنفی ولادت حضرت قائم را به نقل از مورخان صادق در نیمه شعبان سال 255 قمری می داند:
فالخبر المعلوم عند الثقات ان ولاده القائم کانت لیله الخامس عشر من شعبان سنته خمس و خمسین و مائتین فی بلده سامراء؛ پس خبری نزد راست گویان معلوم است این است که ولادت قائم [عج] در شب 15 شعبان سال 255 هـ ق در شهر سامرا بوه است.(24)شیخ عبدالله بن محمد بن عامر الشبراوی الشافعی مهدی منتظر ( عجل الله تعالی فرجه الشریف) را فرزند امام حسن عسکری دانسته که پنج سال قبل از شهادت پدر بزرگوارش متولد شده است:
مهدی منتظر [عج] فرزند امام حسن عسگری [ع] در شب نیمه شعبان سال 255 هـ ق پنج سال قبل از فوت پدرش به دنیا آمد.(25)شمس الدین ابن خلکان نیز به ولادت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در نیمه شعبان 255 قمری اشاره می کند:
محمد بن الحسن العسکری بن علی الهادی ولادتش روز جمعه نیمه شعبان سال 255 هـ ق بوده است.(26)ج) امکان طول عمر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
امکان حقیقی یک شیء از سه جهت قابل قسمت است؛ اول امکان عملی است؛ این که موضوع در خارج محقق شده باشد و از نظر طبیعی ممکن باشد. جهت دوم امکان علمی است؛ اینکه موضوعی بر اساس فرمول های علمی ممکن باشد ولی در خارج دارای مصداق نباشد. جهت سوم امکان فلسفی و منطقی است؛ حقیقتی که وجود آن در دنیا محال نباشد. هر موضوعی که تحقق آن بر اساس قوانین عقلی سابق بر تجربه محال به نظر نرسد، آن را ممکن فلسفی گویند.(27)با بررسی مسأله امکان طول عمرامام عصر در این سه محور می توان به حقیقت این امر پی برد:
از نظر علمی طول عمر انسان امر ممکنی است، زیرا اگر فرض کنیم در تمام طول زندگی سلول ها و بافت ها از تأثیرات خارجی از نظر استهلاک های جسمی و نفوذ میکروب ها و سم ها حفظ شود و غذای سالم و کامل به بدن برسد هیچ گاه نباید پیری و فرسودگی به وجود آید. بر اساس این قانون طبیعی مرگ هم نباید او را به کام خود کشد؛ چرا که مرگ مفهومی جز از کار افتادن اعضا و جوارح فرسوده شده قوای بدن، ندارد.
در نتیجه، بر فرض این که بگوییم پیری و مرگ برای بدن یک قانون طبیعی است، ولی به وسیله اجرای یک سلسله وسایل و برنامه های علمی ممکن است این قانون طبیعی نقض شود لذا امتداد عمر انسان از نظر علمی یک امر ممکن است.(28) نوح (ع) نهصد و پنجاه سال مردم را به توحید، عدل و انسانیت دعوت کرد، حال که پذیرفته ایم نوح (ع) حداقل هزار سال زندگی اش ادامه یافت امکان طول عمر زیاد برای مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را باید پذیرفت.(29)بر فرض این که بگوییم اصلاً از نظر علمی طول عمر امکان پذیر نیست و پیری و فرسودگی یک قانون طبیعی مسلم و اجتناب ناپذیر است، ادعای طول عمر امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قابل قبول است، زیرا در این صورت امتداد زندگی نوح و امام زمان (ع) در هزاران سال یک معجزه است که قانون طبیعی خلقت را در این مورد خاص تعطیل ساخته است و نمونه آن هم گذشته بسیار اتفاق افتاده است. آیا امتداد عمر یک انسان از نظر تعطیل قانون طبیعت مهم تر است یا تأثیر نکردن آتش سوزان در گوشت و پوست یک بشر که درباره ابراهیم خلیل اتفاق افتاد:
«یا نار کونی بردا و سلاما علی ابراهیم»؛(30) ای آتش سرد و سالم برای ابراهیم باش.یا صعود عیسی (ع) به آسمان و یا حفظ جان نبی مکرم اسلام (ص) در نیمه شبی که از میان شمشیر دارانی که قصد جانش را داشتند گذشت و کسی او را ندید. هم چنین صدها مورد دیگر.
به عقیده خداپرستان و مسلمانان اراده پروردگار همواره بر قوانین طبیعی جهان حاکم است، و ضرورت اجرای قوانین طبیعی از نظر علمی ثابت نشده است. آنچه در دنیا به عنوان قانون طبیعت شناخته شده است، حقایقی است که علم بر اساس تجربه کشف کرده و به وسیله تجربه این حقیقت به دست آمده که هر گاه آب سرد در کنار آتش گرم قرار گیرد، گرمای آتش در آب تأثیر می گذارد و آب را گرم و جوشان می سازد، محصول این تجربه، کشف قانون طبیعی است که هر گاه آب و آتش در مجاورت یکدیگر قرار گیرند گرمی و جوشش آب حاصل می شود. ولی علم بین این دو مطلب (مجاورت آب و آتش و جوشان شدن آب) علاقه ضروری فرض نکرده است که ضرورتی بین این دو موضوع برقرار باشد؛ زیرا ضرورت یک حالت نهائی، در هر موجود است که به وسیله تجربه و علم قابل کشف نیست لذا منطق علم روز بر این است که قانون طبیعی از وجود یک علاقه ضروری بین تأثیر مؤثر و تأثر و متأثر حکایت نمی کند بلکه قانون طبیعی از تقارن این دو حکایت دارد. در این صورت غیبت طولانی امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) یک موضوع ضروری را به هم نزده تا محالی لازم آید.(31)
از سوی دیگر طول عمر زیاد برای عده ای از اولیای الهی از جمله: نوح، عیسی، الیاس، خضر و بقای عیسی و خضر (ع) اتفاق افتاده و به وسیله کتاب و سنت به اثبات رسیده و علما نیز بر این مسأله اتفاق نظر دارند.
حال که پذیرفته ایم نوح حداقل هزار سال زندگی اش ادامه یافت، باید امکان طول عمر زیاد برای مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را پذیرفت.(32) عده ای از اهل سنت هم با استفاده از این مطلب طول عمر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را ثابت کرده اند.
یوسف گنجی شافعی پس از اثبات این که زنده بودن و طول عمر امام مهدی در کتاب و سنت آمده است می گوید:
اخباری که در کتاب های صحیح روایی در صحت بقای دجال و بقای عیسی (ع) بود را بیان کردیم پس چه مانعی بر بقاء مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) وجود دارد با این که بقای ایشان در اختیار خداوند تبارک و تعالی است و تحت مقدرات الهی است و مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نشانه رسول خدا (ص) است. بنابراین بقای امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر بقای دجال و عیسی (ع) اولویت دارد چرا که اگر مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) باقی بماند همان امام آخر الزمانی است که بر اساس روایات (که قبلاً ذکر شد) زمین را پر از عدل و داد می کند. پس بقای امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مصلحت و لطفی در نزد خداوند جهانیان برای مکلفین است.(33)
پی نوشت ها :
1. انبیاء / 105.
2. فندوزی حنفی، ینابیع الموده، ج3، ص 243.
3. قصص /5.
4. روحی روشنی، خاتمیت، ص 59.
5. همان.
6. همان، ص 60.
7. شیخ صدوق، بحوث حول المهدی و تمام النعمه، ج1، ص 287.
8. همان، ص 259 -258.
9. همان، ص 259 -258.
10. قندوزی حنفی، ینابیع الموده، ج3، ص 306.
11. قصص /5.
12. آثار قلم اعلی، ج1، ص 226.
13. میرزا حسینعلی نوری، ایقان، ص 197.
14. شیخ صدوق، بحوث حول المهدی و تمام النعمه، ج1، ص 153.
15. بحارالانوار، ج51، ص 217.
16. محمد باقر صدر، بحوث حول المهدی، ص 7.
17. همان، ص 64.
18. قال رسول الله (ص) : یابن مسعود علی بن ابی طالب امامکم بعدی و
خلیفتی علیکم فاذا مضی قابتی الحسن امامکم بعده و خلیفتی علیکم فاذا مضی
فابنی الحسین امامکم بعدو خلیفتی علیکم ثم تسعه من ولد الحسین واحد بعد
واحد ائمتکم و خلفای علیکم تا سعهم قائم امتی؛ رسول خدا به ابن مسعود
فرمودند: علی بن ابی طالب بعد از من امام شما و جانشین من بر شماست پس
هنگامی که مدت عمر او گذشت فرزندم حسن بعد از او امام شما و جانشین من بر
شماست. سپس نه تن از فرزندان حسین یک پس از دیگری می آیند رهبران شما و
جانشینان من بر شما هستند و نهمین آنها قیام کننده (قائم) امت من است. «شیخ
صدوق، بحوث حول المهدی، ج1، ص 261».
19. قال رسول الله (ص): حدثنی جبرییل عن رب العزه جل جلاه انه قال: من
علم ان لا اله الا انا وحدی و ان محمدا عبدی و رسولی و ان علی بن ابی طالب
خلیفتی و ان الائمه من ولده حججی... فقام جابر بن عبدالله الانصاری فقال:
یا رسول الله و من الائمه من ولد علی این ابی طالب؟ «قال: الحسن و الحسین
سید الشباب اهل الجنه، ثم سید العابدین فی زمانه علی بن الحسین، ثم الباقر
محمد بن علی و ستد که یا جابر، فاذا ادرکته فاقریه منی السلام، ثم الصادق
جعفر بن محمد، ثم الکاظم موسی بن جعفر، ثم الرضا علی بن موسی، ثم التقی
محمد بن علی، ثم النقی علی بن محمد، ثم الزکی الحسن بن علی، ثم ابنه القائم
بالحق مهدی امتی الذی یملا الارض قسطا و عدلا کما ملئت جورا و ظلما، هولا
یا جابر خلفایی و اوصیایی و اولادی و عترتی، (صفحه 259) من اطاعهم فقد
اطاعتی، و من عصاهم فقد عصانی، و من انکرهم او انکر واحدا منهم فقد انکرنی،
بهم یمسک الله عزوجل السماء ان تقع علی الارض الا باذنه، و بهم یحفظ الله
الارض ان تمید باهلها»، ( شیخ صدوق، بحوث حول المهدی، ص 259 -258).
20. محمد باقر صدر، بحوث حول المهدی، ص 67 -66.
21. همان، ص 68.
22. همان، ص 70.
23. مسعودی، مروج الذهب، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ج2، ص 599.
24. قندوزی حنفی، ینابیع الموده، ج3، ص 306.
25. شیخ عبدالله بن محمد بن عامر الشبر اوی الشافعی، الاتحاف بحب الاشراف، ص 369.
26. شمس الدین ابن خلکان، تاریخ ابن خلکان، ج2، ص 24، چاپ سنگی.
27. محمد باقر صدر، بحوث حول المهدی، ص 21 -19.
28. همان، ص 26 -23.
29. همان، ص 30.
30. انبیاء / 69.
31. محمد باقر صدر، همان، ص 37 -36.
32. همان، ص 30.
33. گنجی شافعی، کفایة الطالب فی مناقب آل ابی طالب، ص 503 -502.