خروج سفیانى
خروج سفیانى
از نظر زمانى اولین نشانه از نشانههاى حتمى که پیش از دیگر نشانهها تحقق مىیابد و فرارسیدن انفجار نور و سپرى شدن شب دیجور غیبت را نوید مىدهد؛ خروج سفیانى است.
خوشبختانه خروج سفیانى در روایات اسلامى بسیار دقیق، روشن و شفاف بیان شده که هرگز قابل انطباق با هیچ فرد دیگرى نمىباشد. جالبتر اینکه علاوه بر روایات کلى علائم پنجگانه در احادیث فراوانى به طور استقلالى بر حتمى بودن آن تصریح و تأکید شده، که به چند نمونه از آنها اشاره مىکنیم:
حمیرى با دو واسطه از امام رضاعلیه السلام روایت کرده که فرمود: اِنَّ اَمْرِ القائمِ حَتمٌ مِنَ اللَّهِ، وَ امرَ السُّفیانى حَتمٌ مِنَ اللَّهِ، وَ لا یَکونُ قائمٌ اِلّا بِسفیانى؛ قیام قائم از سوى خدا حتمى است، خروج سفیانى نیز از سوى خدا حتمى است. بدون سفیانى هرگز قائمى نخواهد بود.(25)
این حدیث را حمیرى(ابوالعباس، عبداللَّهبن جعفر حمیرى) که از رجال برجسته شیعه در عهد غیبت صغرى بود، با دو واسطه از امام رضاعلیه السلام روایت کرده و در کتاب خود قرب الاسناد الى الرضا علیه السلام ثبت نموده است. این کتاب از حوادث روزگار جان به در برده و تا زمان ما باقى مانده است.
حمیرى از نظر علماى رجال در اوج وثاقت است.(26) دو واسطه او نیز کاملاً مورد وثوق مىباشند،(27) و در نتیجه روایت صحیحه است.
نام سفیانى عثمان و نام پدرش عنبسه مىباشد
شیخ صدوق با سلسله اسنادش از ابوحمزه ثمالى روایت کرده که گفت: محضر امام صادقعلیه السلام عرض کردم که پدر بزرگوارتان امام باقرعلیه السلام فرمود: اِنَّ خُروجَ السُّفیانى مِنَالاَمرِ الَمحتوم؛ بىگمان خروج سفیانى از امور حتمى است.
امام صادقعلیه السلام فرمود: آرى.(28)
این حدیث را شیخ صدوق با پنج واسطه از امام باقرعلیه السلام روایت کرد و مهر تأیید امام ششم را نیز دریافت نموده است. وى به تعبیر نجاشى آبروى شیعه در عصر خود بود.(29) به دعاى حضرت بقیةاللَّه - ارواحنافداه - متولد شده(30) و به فرمان آن حضرت کتاب کمالالدین را تألیف کرده است.(31) آن پنج واسطه که در سند حدیث واقع شدهاند نیز همه مورد اعتماد و استناد هستند و علماى رجال بر وثاقت آنها تصریح نمودهاند.(32) در نتیجه این حدیث نیز صحیحه مىباشد.
نعمانى با پنج واسطه از امام صادقعلیه السلام روایت کرده که فرمود: اَلسُّفیانىُّ مِنَ الَمحتوم وَ خُروجهُ فی رجب؛ سفیانى از نشانههاى حتمى است و خروج وى در ماه رجب خواهد بود.(33)
ابو زینب محمدبن ابراهیم نعمانى از شخصیتهاى برجسته قرن چهارم است، پیشتاز رجالیون او را به عنوان عظیمالقدر، شریفالمنزله، صحیحالعقیده و کثیرالحدیث ستوده است.(34)
وى این حدیث را در کتاب گرانسنگ خود با پنج واسطه روایت کرده که همه آنها به تصریح علماى رجال مورد وثوق مىباشند.(35) در نتیجه این حدیث نیز صحیحه مىباشد.
در این سه حدیث (که هر سه از نظر سند صحیح بود) خروج سفیانى از نشانههاى حتمى اعلام شده و در حدیث سوم آمده است که خروج او در ماه رجب خواهد بود. یادآورى این نکته لازم است که از جمعبندى احادیث مربوط به سفیانى استفاده مىشود که سفیانى در ماه رجب خروج مىکند، حدود شش ماه مىجنگد، در اواخر محرم به قدرت مىرسد، و دقیقاً هشت ماه بعد حضرت بقیةاللَّه ظهور مىنماید. بدینترتیب منظور از رجب، رجبِ سال قبل از ظهور مىباشد، نه رجب سال ظهور.
نام سفیانى:
مشهور آن است که نام سفیانى عثمان و نام پدرش عنبسه مىباشد.(36) و در برخى منابع نام پدرش عُیَینه آمده،(37) با توجه به اتحاد طریق به نظر مىرسد که آن تصحیف شده عنبسه باشد.
اسامى دیگرى براى سفیانى نقل شده که از آن جمله حرببن عنبسه،(38) عنبسة بن مرة،(39) عنبسة بن هند،(40) عبداللَّه بن یزید،(41) ابوعتبه، عروة بن محمد،(42) و معاویة بن عتبه است.(43) در حالیکه هیچ یک از اسامى یاد شده سند قابل اعتماد و استنادى ندارد. تنها عثمان بن عنبسه از شهرت بیشترى برخوردار است.
القاب سفیانى: مشهورترین لقب او سفیانى است. او را از آن جهت سفیانى مىنامند که از تبار ابوسفیان است. از دیگر القابش صخرى منسوب به صخر پدر ابوسفیان است.(44)
امیرمؤمنان در یکى از خطبههاى خود از آشوبگرى سخن گفته که از او ضِلّیل(45) به معناى بسیار گمراه(46) تعبیر نموده، برخى از شارحان نهجالبلاغه آن را اشاره به سفیانى دانستهاند.(47)
نسب سفیانى:
از بنىامیه در منطق وحى به عنوان «اَلشَّجَرةُ المَلْعونَة»؛ درخت ملعونه(48) یاد شده و در احادیث فراوان تصریح شده که منظور از شجره ملعونه بنىامیه مىباشد.(49)
در احادیث فراوان تصریح شده که سفیانى از تبار ابو سفیان،(50) از بطن هندِ جگرخواره (اِبْنُ اکِلَةِالأکباد)،(51) از سوى پدر از بنىامیه و از طرف مادر از قبیله کلب است.(52)
امام صادقعلیه السلام به هنگام برشمردن کارنامه سیاه آل ابىسفیان فرمود: و سفیانى نیز با قائم پیکار مىکند.(53)
امیرمؤمنان علیه السلام مىفرماید: با 70000 نفر به سوى عراق حرکت مىکند. در کوفه، بصره و دیگر شهرها مىگردد، ارکان اسلام را منهدم مىکند؛ دانشمندان را مىکشد، قرآنها را مىسوزاند، مساجد را ویران مىکند، محرمات را مباح کند
اما در مورد اینکه او از نسل کدامین فرزند ابوسفیان مىباشد، به اختلاف سخن رفته است:
1 - از تبار خالدبن یزیدبن ابىسفیان(54)؛
2 - از نسل عتبةبن ابىسفیان(55)؛
3 - از تبار یزیدبن معاویةبن ابىسفیان(56)؛
4 - از طرف پدر از نسل ابىسفیان و از طرف مادر از نسل یزیدبن معاویه.(57)
اوصاف جسمى سفیانی:
در احادیث فراوان از ویژگىهاى ظاهرى سفیانى به صراحت بیان شده و جاى هرگونه شک و تردید از میان رفته است.
شیخ صدوق با سند صحیح از امام صادقعلیه السلام روایت کرده که فرمود: اِنَّکَ لَوْ رَأَیتَ السُّفیانی لَرَأیت أَخْبَث النّاسِ، أَشْقر، أَحْمَر، أَزْرَق؛ تو اگر سفیانى را ببینى، پلیدترین انسانها را دیدهاى. او بور، سرخروى و زاغچشم است.(58)
شیخ صدوق این حدیث را با شش واسطه روایت کرده که از منظر علماى رجال همه آنها ثقه مىباشند.(59)
امیرمؤمنانعلیه السلام به دیگر ویژگىهاى ظاهرى او اشاره کرده مىفرماید: یَخرُج ابْنُ اکِلةِ الاَکبادِ مِنَ الوادى الیابِس، وَهُوَ رَجُلٌ رَبْعةٌ، وَحْشُ الوَجهِ، ضَخْمُ الهامَةِ، بِوَجْههِ اَثرُ الجُدْرى، اِذا رَأیتهُ حَسِبْتهُ اَعْور؛ پسر هند جگر خواره از وادى یابس خروج مىکند، او مردى میان بالا، با چهرهاى وحشتناک، سر ستبر و آبلهروى مىباشد. هنگامى که او را ببینى او را یکچشم مىپندارى.(60)
از طریق عامه نیز از آن حضرت روایت شده که فرمود: السُّفیانى مِن وُلدِ خالدِبنِ یَزیدبِن ابىسفیان، رَجلٌ ضَخْمٌ الهامَة، بِوجههِ اَثرُ جُدْرى، وبِعَینهِ نکُتَه بَیاض؛ سفیانى از تبار خالدبن یزیدبن ابىسفیان است. او مردى سر ستبر است که در چهرهاش آثار آبله و در چشمش نقطه سفیدى هست.(61)
دیگر اوصاف سفیانى
در احادیث پیشوایان علاوه بر اوصاف ظاهرى، بر اوصاف روحى و روانى او نیز اشاره شده است:
1 - امام صادقعلیه السلام در این رابطه مىفرماید: یَقولُ: یا رَبِّ ثارى ثارى، ثُمّالنَّار. وَقَد بَلغ مِن خُبْثهِ اَنَّه یَدْفنُ اُمَّ وَلَدٍ لَهُ وَهِىَ حَیَّة، مَخافَةَ اَن تَدُلُّ عَلیه؛ سفیانى گوید: خدایا انتقام، انتقام، سپس دوزخ. او به قدرى خبیث است که مادر بچهاش را زندهبگور مىکند، از ترس اینکه مخفیگاهش را نشان بدهد.(62)
در این حدیث که قبلاً سندش را بررسى کردیم و صحت آن را اثبات نمودیم، به سه ویژگى اخلاقى سفیانى تأکید شده: او پلیدترین انسان روى زمین است. پرکینهترین انسان است و همواره فریاد انتقام، انتقام، سر مىدهد. سنگدلترین انسان است و بر احدى رحم نمىکند، حتى همسرش را زنده بهگور مىکند.
در احادیث فراوان تصریح شده که سفیانى از تبار ابو سفیان، از بطن هندِ جگرخواره، از سوى پدر از بنىامیه و از طرف مادر از قبیله کلب است
2 - امام باقرعلیه السلام در همین رابطه مىفرماید: سفیانى سرخ روى، بور و زاغ چشم است، او هرگز خداى را نپرستیده و هرگز وارد مکه و مدینه نشده است. او مىگوید: خدایا انتقام، وانگهى دوزخ، خدایا انتقام، سپس دوزخ.(63)
3 – رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم در این رابطه مىفرماید: یَخْرجُ رَجلٌ یُقال لَه: السُّفیانى فی عمقِ دَمشق، و عامَّةُ مَن یَتْبَعُه مِن کَلب، فَیَقتُل حَتَّى یَبْقُرَ بُطُونَ النِّساء وَ یَقتُل الصِّبیان؛ مردى از دل دمشق خروج کند که به او سفیانى گویند، همه پیروانش از تیره کلب هستند، آنقدر کشتار کند که حتى شکم زنان را مىشکافد و کودکان را از دم تیغ مىگذراند.(64)
حاکم نیشابورى پس از نقل حدیث، بر صحت آن تأکید نموده و گفته: این حدیث بر مبناى بخارى و مسلم صحیح است.(65)
4 - امیرمؤمنانعلیه السلام در حدیث دیگرى در این رابطه فرمود: ثُمَّ یَبْعَثُ فَیَجْمَعُ الاَطفالَ وَ یَغْلىِ الزَّیتَ لَهُم، فَیقولون: اِن کانَ آباؤُنا عَصَوْکَ فَنحن ما ذَنْبُنا؟! مأمورین را مىفرستد، کودکان را گرد مىآورد و دیگهاى زیتون را براى آنها مىجوشاند، آنها مىگویند: اگر پدران ما با شما مخالفت کردهاند پس تقصیر ما چیست؟(66)
5 - امیرمؤمنانعلیه السلام در حدیث دیگرى مىفرماید: گروهى از اولاد رسول خدا به بلاد روم پناهنده مىشوند. سفیانى کسى را به نزد پادشاه روم مىفرستد که بندگانم را به من بازگردان. او نیز آنها را برمىگرداند، پس آنها را در دمشق گردن مىزند.(67)
6 - امیرمؤمنانعلیه السلام به هنگام شمارش کارنامه سیاه سپاه سفیانى مىفرماید: 70000 نفر را در بغداد مىکشند و شکم 300 زن را مىشکافند!!(68)
7 - در برخى از تفاسیر عامه، در ذیل آیه شریفه «ولوترى اذ فزعوا» (69) آوردهاند که: سفیانى لشکرى را به بغداد مىفرسد، بیش از 3000 نفر را مىکشند و شکم بیش از 100 زن را مىشکافند.(70)
8 - در برخى دیگر از احادیث عامه، از کشته شدن 70000 نفر در عَینُ التَّمر (71) و از تعدى به حریم 30000 تن در کوفه سخن رفته است.(72)
9 - در برخى دیگر از منابع عامه آمده است: سفیانى همه کسانى را که با او مخالفت مىکنند، از دم شمشیر مىگذراند. آنها را با اره دو نیم مىکند و در دیگها مىجوشاند. این کار تا شش ماه ادامه مىیابد.(73)
10- امیرمؤمنان علیه السلام در ضمن یک حدیث طولانى از ابعاد دیگرى از جنایات سفیانى پرده برداشته مىفرماید: با 70000 نفر به سوى عراق حرکت مىکند. در کوفه، بصره و دیگر شهرها مىگردد، ارکان اسلام را منهدم مىکند؛ دانشمندان را مىکشد، قرآنها را مىسوزاند، مساجد را ویران مىکند، محرمات را مباح کند، به نوازندگى فرمان مىدهد، کارهاى ناشایست را تجویز مىکند، از فرایض الهى جلوگیرى مىنماید. از جور و ستم پروا نکند، هر کس که نامش محمد، على، جعفر، حمزه، حسن، حسین، فاطمه، زینب، ام کلثوم، خدیجه و عاتکه باشد، به سبب دشمنى با خاندان پیامبر از دم شمشیر مىگذراند.(74)
این بود اندکى از جنایاتى که بر اساس روایات فریقین، سفیانى به هنگام سیطرهاش به شامات (سوریه، اردن و فلسطین) انجام مىدهد. همه این احادیث از نظر سندى قوى نیستند، لیکن همه آنها مؤیّد آن حدیث بسیار قوى و صحیحى است که در آغاز این بخش و سر آغاز بخش قبلى (اوصاف جسمى)، از طریق شیخ صدوق نقل کردیم و صحت سندش را اثبات نمودیم. در آن حدیث از نظر اوصاف ظاهرى بر سرخ روى، زاغ چشم و بور بودنش تکیه شده و از نظر اخلاقى و روانى بر خباثت، پلیدى، قساوت، سنگدلى و کینهتوزىاش تأکید شده است.
__________________________
23. شیخ صدوق، کمالالدین، ج 2، ص 650، ب 57، ج 7.
24. اسامى آن پنج واسطه و منبعى که بر توثیق آنها تأکید و تصریح نمودهاند:
محمدبن حسن بن احمد بن ولید، ر.ک: نجاشى، الرجال، ص 383.
حسینبن حسن بن ابان، ر.ک: ابن داود، الرجال، ص 270.
حسینبن سعید بن حماد بن مهران، ر.ک: شیخ طوسى، الفهرست، ص 112.
محمدبن ابى عمیر، ر.ک: شیخ طوسى، الفهرست، ص 218.
عمربن حنظله، که امامصادقعلیه السلام بر صداقت او تصریح فرموده است. ر.ک: کلینى، الکافى، ج 3، ص 275.
25. حمیرى، قرب الاسناد، ص 373، ح 1329.
26. شیخ طوسى، الفهرست، ص 167، رقم 439.
27. این دو واسطه عبارتند از: احمدبن محمد بن عیسى اشعرى، براى وثاقت او: ر.ک: شیخ طوسى، الرجال، ص 366، و علىبن اسباط، براى وثاقت او: ر.ک: نجاشى، الرجال، ص 252، رقم 663.
28. شیخ صدوق، کمالالدین، ج 2، ص 652، ب 57، ح 14.
29. نجاشى، الرجال، ص 389، رقم 1049.
30. شیخ صدوق، کمالالدین، ج 2، ص 503، ب 45 ذیل ح 31.
31. همان، ج 1، ص 3.
32. این پنج واسطه عبارتند از:
محمدبن موسىبن متوکل، براى وثاقتش ر.ک: ابنداود، الرجال، ص 185؛ علامه حلى، الرجال، ص 149، رقم 58؛ سیدبن طاووس، فلاحالسائل، ص 158، فصل 19.
عبداللَّهبن حمیرى، براى وثاقتش ر.ک: شیخ طوسى، الفهرست، ص 167، رقم 439.
احمدبن محمدبن عیسى، براى وثاقتش ر.ک: شیخ طوسى، الرجال، ص 366.
حسنبن محبوب براى وثاقتش ر.ک: شیخ طوسى، الفهرست، ص 96، رقم 162.
ابوحمزه ثمالى، براى وثاقتش ر.ک: نجاشى، الرجال، ص 115، رقم 296.
33. نعمانى، الغیبة، ص 300، ب 18، ح 1 .
34. نجاشى، الرجال،ص 383، رقم 1043.
35. این پنج واسطه عبارتند از:
احمدبن محمدبن سعید، مشهور به: ابن عقده، براى وثاقتش ر.ک: نجاشى، الرجال، ص 94، رقم 233.
محمدبن فضلبن ابراهیمبن قیسبن رمانه، براى وثاقتش ر.ک: نجاشى، الرجال، ص 340، رقم 911.
حسنبن علىبن فضال، براى وثاقتش ر.ک: شیخ طوسى، الفهرست، ص 97، رقم 164.
ابواسحاق، ثعلبةبن میمون، براى وثاقتش ر.ک: شیخطوسى، اختیار معرفةرجال، ص 412، رقم 776.
عیسىبن اعین، براى وثاقتش ر.ک: نجاشى، الرجال، ص 296، رقم 803.
36. شیخ صدوق، کمالالدین، ج 2، ص 651؛ راوندى، الخرائج والجرائح، ج 3، ص 1150؛ نیلى، منتخب الأنوار المضیئة، ص 28؛ علامه مجلسى، بحارالأنوار، ج 52، ص 205.
37. طبرسى، اعلام الورى، ج 2، ص 282؛ شیخ حرعاملى، اثبات الهداة، ج 3، ص 721.
38. سلمى، عقدالدرر، ص 91.
39. سید ابن طاووس، التشریف بالمنن، ص 296، ح 417.
40. ابن منادى، الملاحم، ص 77.
41. نعیم بن حماد، الفتن، ص 221، ب 29، ح 814.
42. مقدسى، فرائد فوائد الفکر، ص 305.
43. سفارینى، لوائح الانوار البهیة، ج 2، ص 75.
44. نعیم بن حماد، الفتن، ص 276؛ سیوطى، الحاوى للفتاوى، ج 2، ص 70.
45. سید رضى، نهجالبلاغه، خطبه 101.
46. ابنمنظور، لسانالعرب، ج 8، ص 81.
47. بحرانى، شرح نهجالبلاغه، ج 3، ص 11.
48. سوره اسراء (17)، آیه 60.
49. قرطبى، الجامع الأحکامالقرآن، ج 10، ص 283؛ بحرانى، البرهان، ج 6، ص 107 - 104.
50. شیخ صدوق، کمالالدین، ج 2، ص 651؛ طبرسى، اعلام الورى، ج 2، ص 282؛ راوندى، الخرائج والجرائح، ج 3، ص 1150؛ شیخ حرعاملى، اثبات الهداة، ج 3، ص 721.
51. نعمانى، الغیبة، ص 306؛ شیخ طوسى، الغیبة، ص 461؛ علامهمجلسى، بحارالأنوار، ج 52، ص 216؛ سلمى، عقدالدرر، ص 54؛ مقدسى، فرائد الفوائدالفکر، ص 299.
52. سیدابن طاووس، التشریف بالمنن، ص 296، ب 79.
53. شیخ صدوق، معانىالأخبار، ص 346.
54. متقى هندى، البرهان، ص 113؛ همو، کنزالعمال، ج 11، ص 284؛ سلمى، عقدالدرر، ص 72؛ سفارینى، لوائح الانوارالبهیه، ج 2، ص 75.
55. شیخ طوسى، الغیبة، ص 444؛ شیخ حر، اثبات الهداة، ج 3، ص 727.
56. مقدسى، البدء والتاریخ، ج 2، ص 177.
57. عبدالامیر، الاسرار فیما کنّى وعرف به الاشرار، ج 4، ص 288.
58. شیخ صدوق، کمالالدین، ج 2، ص 651، ب 57، ح 10.
59. این شش واسطه عبارتند از:
احمد بن زیاد بن جعفر همدانى، از مشایخ صدوق، براى وثاقتش ر.ک: شیخ صدوق، کمالالدین، ج 2، ص 369، ب 34، ذیل ح 6
علىبن ابراهیم، براى وثاقتش ر.ک: نجاشى، الرجال، ص 260، رقم 680
ابراهیمبن هاشم، براى وثاقتش ر.ک: سید ابن طاووس، فلاح السائل، ص 158، فصل 16
محمدبن ابىعمیر، براى وثاقتش ر.ک: شیخ طوسى، الفهرست، ص 218، رقم 617
حمادبن عیسى، براى وثاقتش ر.ک: همان، ص 115، رقم 240
عمربن یزید، بریا وثاقتش ر.ک: همان، ص 184، رقم 502
60. شیخ طوسى، کمالالدین، ج 2، ص 651؛ طبرسى، اعلام الورى، ج 2، ص 282؛ نیلى، منتخب الأنوار المضیئة، ص 28
61. نعیم بن حماد، الفتن، ص 222؛ سلمى، عقد الدرر، ص 73؛ متقى هندى، البرهان، ص 113؛ همو، کنز العمال، ج 11، ص 284؛ سفارینى، لوائح الانوار البهیة، ج 2، ص 75؛ مقدسى، فرائد فوائد الفکر، ص 603.
62. شیخ صدوق، کمالالدین، ج 2، ص 651، ب 57، ح 10.
63. نعمانى، الغیبة، ص 306، ب 19، ح 18.
64. سلمى، عقد الدرر، ص 73؛ متقى هندى، کنز العمال، ج 14، ص 272؛ همو، البرهان، ص 113؛ سیوطى الدر المنثور، ج 5، ص 241؛ همو، الحاوى للفتاوى، ج 2، ص 61؛ قنوجى، الاذاعة، ص 135.
65. حاکم، المستدرک للصحیحین، ج 4، ص 520.
66. سلمى، عقد الدرر، ص 93.
67. مقدسى، فرائد فوائد الکفر، ص 320.
68. سلمى، عقد الدرر، ص 92.
69. سوره سبأ (34)، آیه 51.
70. طبرى، جامع البیان، ج 22، ص 72؛ قرطبى، الجامع لاحکام القرآن، ج 14، ص 315.
71. نام شهرى در نزدیکى انبار در غرب کوفه، ر.ک: یا قوت، معجم البلدان، ج 3، ص 759.
72. سلمى، عقد الدرر، ص 77؛ مقدسى، فرائد فوائد الفکر، ص 310.
73. نعیمبن حماد، الفتن، ص 235، ب 33، ح 873.
74. مقدسى، فرائد فوائد الفکر، ص 320.
استاد على اکبر مهدىپور
به سفارش دبیرخانه دائمى اجلاس حضرت مهدى