یا اباصالح المهدی

یا اباصالح المهدی

رجعت امام علی علیه السلام

چهارشنبه, ۱۹ آذر ۱۳۹۳، ۱۱:۲۴ ب.ظ


نویسنده: محمد رضا اکبری

 

بازگشت امیر مؤمنان (علیه السلام) به دنیا

یکی از دو رجعتی که سر آمد همه رجعت هاست به شگفت انگیزترین انسان عالم یعنی امیرالمؤمنین (علیه السلام) اختصاص دارد. او به دنیا باز می گردد تا آنچه را خداوند برای آن حضرت اراده کرده است به اجرا در آورد. روایات رجعت امیرالمؤمنین (علیه السلام) زیاد است و ما متناسب با مباحث مختلف، آنها را نقل خواهیم کرد.

تعداد رجعت های امیر مؤمنان (علیه السلام)

رجعت امیرالمؤمنین (علیه السلام) بیش از یک بار است چه اینکه خود فرمود: إنَّ لِیَ الکَرَّةَ بَعدَ الکَرَّةِ وَ الرَّجعَةَ بَعدَ الرَّجعَةِ و أنا صاحِبُ الرَّجَعاتِ وَ الکَرَّاتِ.(1)
من دارای رجعتِ پس از رجعت و بازگشتِ پس از بازگشت هستم؛ من رجعت ها و بازگشت ها دارم.
تکرار رجعت امیرالمؤمنین (علیه السلام) مانند اصل رجعت او از روشن ترین مسائل بحث رجعت اوست امّا تعداد آن معلوم نیست. برخی روایات به دو بار و برخی دیگر به سه بار اشاره کرده اند و از برخی روایات بیش از سه بار هم استفاده می شود.
در امّت های گذشته هم کسی بوده است که بیش از یک بار رجعت کرده باشد و او ذوالقرنین است که رجعت های او در فصل دوم بیان شد.

زمان بندی رجعت های امیرالمؤمنین (علیه السلام)

رجعت های علی بن ابی طالب (علیه السلام) در زمان های مختلفی تحقق می یابد امّا آیا زمان شروع و پایان این رجعت ها در چه مقطعی از تاریخ است؟
زمان برخی از رجعت های آن حضرت در روایات بیان شده است و زمان برخی دیگر در پرده ابهام قرار دارند. البته مراد از بیان زمان های رجعت او نقطه زمانی فرا رسیدن آنها نیست بلکه منظور بیان ویژگی های ظرف زمانی آنهاست.
اولین رجعت آن حضرت در آغاز عصر ظهور تحقق می یابد تا امام زمان (علیه السلام) را یاری دهد. امام حسین (علیه السلام) در این باره می فرماید:
أَخرُجُ خَرجَةً یُوافقُ ذلکَ خَرجَةَ أمیرِالمؤمنینَ وَ قِیامَ قائِمِنا.(2)
رجعت من با بازگشت امیرالمؤمنین و قیام قائم ما همزمان خواهد بود.
رجعتِ دیگر امیرالمؤمنین (علیه السلام) پس از حضرت مهدی (علیه السلام) یعنی زمان حاکمیت امام حسین (علیه السلام) است و پایان آن هم در زمان حاکمیت آن حضرت خواهد بود.
جابر جعفی با سند موثق از امام باقر (علیه السلام) نقل می کند که فرمود:
به خدا سوگند یکی از ما اهل بیت پس از مرگ خود (که باز می گردد) 300 سال حکومت می کند و نه سال هم بر آن می افزاید.
عرض کردم: این در چه زمانی خواهد بود؟
فرمود: پس از قائم. سؤال کردم: قائم چند سال حکومت می کند؟
فرمود: نوزده سال آنگاه «منتصر» به دنیا باز می گردد و برای حسین (علیه السلام) و اصحابش خونخواهی می کند پس می کشد و اسیر می کند تا سفاح (امیرالمؤمنین (علیه السلام)) رجعت می کند.(3)
با روایاتی که نقل شد ویژگی های ظرف زمانی دو مورد از رجعت های امیرالمؤمنین (علیه السلام) بیان گردید امّا ظرف زمانی سایر رجعت های او در صورتی که رجعت یا رجعت هایی برای آن حضرت باشد معلوم نیست.

حاکمیت امیرالمؤمنین (علیه السلام)

آیا امیرالمؤمنین (علیه السلام) در زمان رجعت های خود حکومتی دارد و دلیل معتبری بر حکومت او حداقل در یکی از رجعت های آن حضرت وارد شده است؟
پاسخ این سؤال بسیار مهم و تعیین کننده است؛ زیرا بود و نبود حاکمیت آن حضرت منشأ بود و نبود عمر دنیا می گردد، چرا که اگر حکومتی داشته باشد پس از حضرت مهدی و امام حسین (علیهما السلام) خواهد بود. بنابراین با توجّه به اهمیت بحث باید اسناد روایات مربوط به حکومت او را مورد بررسی قرار دهیم چه اینکه وقتی بحث به نقاط حساسی می رسد بررسی اسناد روایات جدی تر می شود.

بررسی روایات حاکمیت علی بن ابی طالب (علیه السلام)

1- از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است که علی رجعتی با فرزندش، حسین صلوات الله علیهما دارد و با پرچم خود می آید تا برای او از امیه و معاویه و پیروانش و هر کس که در جنگ (کربلا) به او کمک کرد انتقام گیرد. خداوند سی هزار نفر از یاران او که اهل کوفه هستند و هفتاد هزار نفر از مردمان دیگر را بر می انگیزد و در صفین مثل بار اوّل جنگ می کنند و دشمنان را می کشد به طوری که یک نفر هم نمی ماند تا سرگذشت جنگ را بیان کند. آنگاه خداوند آنها را مبعوث می کند تا آنان را در شدیدترین عذاب خود با فرعون و آل فرعون در آورد.
سپس بار دیگر با رسول خدا (صلی الله علیه و آله) رجعت می کند تا خلیفه ی خدا بر روی زمین شود و ائمه (علیهم السلام) کارگزار او باشند.(4)
این روایت به حکومت جهانی امیرالمؤمنین (علیه السلام) تصریح دارد امّا یکی از راویان آن به نام حسین بزاز فردی مجهول و دیگری به نام عمر و بن شمر فردی ضعیف می باشد از این رو سند روایت ضعیف است و نمی توان به آن استدلال کرد و ما به خاطر عدم تکرار، دلایل ضعف سند این روایت را در بحث حاکمیت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) که ان شاء الله در فصل آخر این کتاب خواهد آمد مورد بررسی قرار می دهیم.
2-
از امیرالمؤمنین (علیه السلام) نقل شده است که فرمود: خداوند از پیامبران پیمان گرفت تا به ما ایمان آورده و ما را یاری دهند چنان که فرمود:
(
وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثَاقَ النَّبِیِّینَ لَمَا آتَیْتُکُمْ مِنْ کِتَابٍ وَ حِکْمَةٍ ثُمَّ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَکُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ)(5)
(
به خاطر آورید) «هنگامی که خداوند از پیامبران پیمان گرفت که هرگاه به شما کتاب و حکمت دادم آنگاه پیامبری به سوی شما آمد که آنچه با شماست را تصدیق می کند به او ایمان آورید و او را یاری دهید
و به زودی همه ی شما او را یاری می کنید. خداوند از من و پیامبر پیمان گرفت که یکدیگر را یاری دهیم؛ من هم او را کمک کردم و پیش رویش جنگیدم و دشمنانش را کشتم و بعهد خود وفا کردم. امّا کسی از اولیاء خدا و پیامبران او را یاری نکرد؛ زیرا در گذشته از دنیا رفته بودند ولی به زودی مرا یاری خواهند کرد و میان شرق و غرب زمین (همه زمین) زیر فرمانروایی من خواهد بود. خداوند به زودی همه را از آدم تا محمّد (صلی الله علیه و آله) بر می انگیزد و با شمشیر بر سر دشمنانم می زنند. چه شگفت انگیز است مردگانی که خداوند آنها را گروه گروه زنده می کند. پیامبران شمشیرهای خود را می کشند و بر ستمگران و طرفدارانشان می زنند تا خداوند به آنچه وعده داده است وفا کند که فرمود:
(
وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ)(6)
«
خداوند به کسانی از شما که ایمان آوردند و کارهای شایسته کردند وعده داده است که حتماً آنها را فرمانروایان روی زمین گرداند».
من پس از رجعت، رجعتی دارم، من دارای رجعت ها، حمله ها و انتقام ها و دولت های شگفت آورم.(7)
آن بخش از این روایت که می توان برای حاکمیت امیرمؤمنان (علیه السلام) به آن استدلال کرد این جمله است:
«
وَیَکُونُ لی ما بَینَ مَشرِقِها إلی مَغرِبِها»؛
میان شرق و غرب زمین زیر فرمانروایی من خواهد بود.
این بخش از روایت بر حاکمیت روی زمین صراحت دارد امّا به خاطر سند ضعیف روایت نمی توان به آن استدلال کرد.(8)
3-
از امیرالمؤمنین (علیه السلام) روایت شده است که فرمود:
إنّی لَصاحِبُ الکَرّاتِ و دَولَةُ الدُّوَلِ.(9)
من دارای رجعت ها و دولت دولت ها هستم.
آنچه می تواند برای حاکمیت امیرالمؤمنین (علیه السلام) مورد استدلال قرار گیرد، «دولة الدول» است. اگر دولت را به معنای حکومت بگیریم حضرت دارای حکومت حکومت ها خواهد بود یعنی حاکمی می شود که حاکمان دیگر فرمانبردار او خواهند بود.
امّا دولت معانی دیگری هم دارد. علامه مجلسی در توضیح این روایت درباره ی «دولة الدول» سه معنی ذکر کرده است که هیچکدام به معنای حکومت نیست بلکه به معنای غلبه در جنگ ها، سببیت برای دولتهای پیامبران و علم به دولت ها است.(10) با توجّه به احتمالات مختلفی که در معنای دولت مطرح است نمی توان برای اثبات حکومت آن حضرت به این روایت استدلال کرد.
اشکال دیگر این روایت ضعف سند آن می باشد.(11)
4-
از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است که فرمود:
یَملِک أمیرُالمؤمِنینَ (علیه السلام) أربَعاً و أربَعینَ ألفَ سَنَةٍ؛ (12)
امیرالمؤمنین (علیه السلام) چهل و چهار هزار سال حکومت می کند.
امّا سند این روایت ضعیف است و نمی توان به آن استدلال کرد.(13)
اساساً ارقامی که درباره مدت حاکمیت امیرالمؤمنین (علیه السلام) بیان شده است با توجّه به ضعف اسناد روایات آنها مورد قبول نیستند و ما پیش از این هم بیان کردیم چنین ارقامی بسیار بعید و نامأنوس اند و بیان بدون تحقیق و بررسی آنها چنان که در برخی کتاب ها نظیر الزام الناصب، جلد2، صفحه 310 نقل شده است اصل مسأله رجعت را در ذهن دیگران مخدوش و غیر قابل قبول می سازد.
شیخ حر عاملی در توجیه این ارقام شگفت آور می نویسد:
یحتمل الحمل علی المبالغة و غیرها.(14)
ممکن است این ارقام بر مبالغه و غیر آن حمل شود.
امّا این توجیه ضعیف است؛ زیرا استفاده از عدد خاصی مثل 44000 که استعمال آن برای مبالغه معمول نیست و هیچ گونه قرینه ای هم در حدیث بر مبالغه بودن آن وجود ندارد و از سویی شأن معصومین (علیهم السلام) هم بر بیان چنین مبالغه های نامأنوسی نمی باشد حمل بر مبالغه نمی شود.
راه صحیح مواجهه با این روایاتِ غلو آمیز، همان بررسی سندی آنهاست تا با آشکار شدن ضعف سند عدم اعتبار آنها معلوم گردد. البته نیازی نیست که ما چنین روایات غلو آمیزی را بپذیریم که مجبور شویم ارقام آنها را توجیه کنیم و آنگاه توجیه ما مورد خدشه قرار گیرد. ضمن اینکه این گونه ارقام با برخی از معارف دینی منافات دارند. در پایان همین فصل، این بحث قرآنی مطرح خواهد شد که امیرالمؤمنین (علیه السلام) «دابّة الارض» (جنبده ی زمین) می باشد و این جنبنده ی زمین بنابر روایات از نشانه های قیامت است چه اینکه امام باقر (علیه السلام) در روایت موثقی فرمود: به زودی نشانه هایی در آخر زمان به شما ارائه می گردد واز جمله ی این نشانه ها جنبده ی زمین، دجال، نزول عیسی بن مریم و طلوع خورشید از مغرب آن می باشد.(15)
حال چگونه می شود رجعت آن حضرت که از نشانه های قیامت است 44000 سال به طول انجامد!
با توجّه به مباحثی که مطرح گردید معلوم شد حکومت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در هیچ یک از رجعت های آن حضرت دلیل معتبر ندارد و حکومت او با این روایات قابل اثبات نیست.

جنگ با ابلیس

در روایتی آمده است که امیرالمؤمنین (علیه السلام) در آخرین رجعت خود، با ابلیس می جنگد و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به کمک آن حضرت آمده و ابلیس را به قتل می رساند و این یکی از مسائل بسیار مهمِ آخرین رجعت امیرمؤمنان (علیه السلام) به شمار می آید که در برخی کتاب ها (16) مورد تفسیر و توضیح مفصل قرار گرفته است.
عبدالکریم بن عمرو خثعمی از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده است که فرمود:
ابلیس گفت: «پروردگارا مرا تا روز رستاخیز مهلت ده» امّا خداوند این درخواست را رد کرد و فرمود: «تا روز معلوم از مهلت یافتگانی».(17)
وقتی روز معلوم فرا رسد ابلیس با همه ی پیروانش - از زمانی که خداوند آدم را آفرید تا روز معلوم - آشکار می گردند و آن هنگامِ آخرین رجعت امیر مؤمنان (علیه السلام) است.
عرض کردم: رجعت تکرار می شود؟
فرمود: آری، چند رجعت و بازگشت خواهد بود. امامی نیست مگر اینکه خوبان و بدان زمانش با او به دنیا باز می گردند تا آنکه خداوند مؤمن را بر کافر غلبه دهد.
زمانی که وقت معلوم فرا رسد امیرالمؤمنین (علیه السلام) در میان یارانش به دنیا باز می گردد و ابلیس هم در میان یارانش می آید و محل رویارویی آنها در زمینی از زمین های فرات به نام «روحا» است که نزدیک کوفه می باشد و چنان جنگی می کنند که از زمانی که خداوند عالم را آفرید تا آن هنگام، نظیر آن سابقه نداشته است.
گویا یاران امیرالمؤمنین (علیه السلام) را می بینیم که صد قدم عقب نشینی کرده و قسمتی از پاهای آنها در فرات قرار گرفته است. در این هنگام عذاب الهی بر ابلیس و یارانش نازل می شود و رسول خدا (صلی الله علیه وآله) کار را به پایان می رساند. در دست آن حضرت سلاحی از نور است که وقتی ابلیس آن را می بیند به عقب باز می گردد. یارانش به او می گویند: به کجا می روی در حالی که به پیروزی رسیده ای و او پاسخ می دهد: من چیزی را می بینم که شما نمی بینید، من از پروردگار عالمیان می ترسم. پس در این هنگام پیامبر (صلی الله علیه و آله) به او می رسد و نیزه ای در میان دو کتف او فرو می برد و ابلیس با پیروانش به هلاکت می رسند. آنگاه با نابودی او خداوند عبادت می شود و چیزی شریک او قرار داده نمی شود و امیرالمؤمنین (علیه السلام) چهل و چهار هزار سال حکومت می کند.(18)

بررسی سند روایت

در بحث گذشته مطالبی را درباره ی سند حکومت 44000 ساله امیرالمؤمنین (علیه السلام) مطرح کردیم و ضعف روایت آن را به طور کامل بیان نمودیم. روایتی که در اینجا مسأله کشتن شیطان را بیان می کند همان روایت ضعیف است. روای این روایت عبدالله بن قاسم حضرمی است که در کتاب های رجالی، فردی بسیار دروغگو و غلو کننده معرفی شده است و خوانندگان می توانند به تفصیل مطالبی که پیرامون ضعف سند این روایت بیان کردیم مراجعه کنند. بنابراین، روایت کشته شدن ابلیس در آخرین رجعت امیرالمؤمنین ضعیف و مردود است ضمن اینکه اشکال های محتوایی مختلفی دارد.

اشکال های محتوایی روایت

1- مخالفت شیطان با انسان در حدّ وسوسه و فراخواندن است و نه جنگ و رویارویی آشکار.
2-
ضعف امیرالمؤمنین (علیه السلام) در برابر ابلیس، با اقتدار و اعجاز آن حضرت در زمان رجعت او سازش ندارد.
3-
آنچه را ابلیس می بیند یارانش نیز مشاهده می کنند در حالی که در روایت آمده است ابلیس پیامبر (صلی الله علیه و آله) را مشاهده کرد امّا یارانش او را ندیدند.
4-
از بین رفتن ابلیس و یارانش به چنین جنگ بی سابقه ای نیاز ندارد. بنابر آیات قرآن مهلت او تا روز معلوم است و روز معلوم بنابر روایت موثقی که حسین بن خالد از امام رضا (علیه السلام) نقل می کند روز خروج قائم (علیه السلام) است (19) که با زمان آخرین رجعت امیرمؤمنان (علیه السلام) فاصله زیادی دارد.
5-
حاکمیت 44000 ساله امیرالمؤمنین (علیه السلام) با آخر زمان بودن عصر ظهور و نشانه بودن رجعت برای قیامت که روایت آن در بحث پیش بیان گردید تضاد جدی دارد.

جنبنده زمین

بحث جنبنده ی زمین یکی از مباحث مهم همه مذاهب اسلامی است که قرآن کریم به آن تصریح کرده است. اگرچه جنبنده ی زمین مورد قبول همه مذاهب اسلامی است امّا تفاسیر مختلف از آن، این حقیقت ناب اسلامی را در پرده ای از ابهام برده است و هدف ما دراین بحث ارائه ی مطلبی جامع، روشن و معقول از این پدیده ی شگفت انگیز الهی است.
قرآن کریم می فرماید:
«
وَ إِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ کَانُوا بِآیَاتِنَا لاَ یُوقِنُونَ»(20)
و هنگامی که عذاب بر آنها واجب شود جنبنده ای را از زمین برای آنها بیرون می آوریم که با آنان سخن می گوید که مردم به نشانه های ما یقین نداشتند.

جنبنده ی زمین کیست؟

هر موجود زنده و دارای حرکتی جنبنده است؛ از این رو برای «دابة الارض» مصادیق متعددی از سوی علمای اهل سنت بیان گردیده است که برخی از آنها انسان نیستند و چون بیان این مصداق ها برگرفته از سخن معصوم نبوده و ظن و گمان هایی است که ابراز شده است اعتباری ندارند. امّا شیعه با برخورداری از سخنان اهل بیت (علیه السلام) نظر منطقی و روشنی دارد که به بیان آن می پردازیم. امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: أنَا دابَّةُ الأرضِ.(21)
من جنبنده ی زمین هستم.
امام رضا(علیه السلام) درباره ی این سخن خدا (أَخرَجنا لَهُم دَآبَّةً مِنَ الاَرضِ تُکَلّمُهُم) فرمود: جنبنده ی زمین علی (علیه السلام) است.(22)
همان گونه که لقب امیرالمؤمنین خاص علی بن ابی طالب (علیه السلام) است عنوان جنبنده ی زمین هم به او اختصاص دارد.
امام صادق(علیه السلام) فرمود: رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به امیرالمؤمنین (علیه السلام) که در مسجد خوابیده بود رسید و او را حرکت داد و فرمود: ای جنبنده ی زمین برخیز! مردی عرض کرد: ای رسول خدا! ما هم یکدیگر را به این اسم نامگذاری کنیم؟ فرمود: نه به خدا سوگند، این لقب تنها برای اوست و او همان جنبنده ای است که خداوند او را در کتابش یاد کرده و فرموده است: (وَ إذَا وَقَعَ القَولُ عَلَیهِم أَخرَجنا لَهُم دَآبَّةَ مِنَ الأَرضِ تُکَلّمُهُم).(23)
در برخی از منابع اهل سنت (24) آمده است علی (علیه السلام) جنبنده ی زمین نیست امّا منشأ این گونه نقل ها چیزی جز مخالفت با رجعت نمی باشد. امیرالمؤمنین (علیه السلام) در موارد قابل توجهی به جنبنده ی زمین بودن خود تصریح کرده است به گونه ای که اصحاب او از این حقیقت آگاه بودند امام صادق (علیه السلام) فرمود:
مردی به عمار یاسر گفت: آیه ای در کتاب خداست که خاطر مرا پریشان و مرا به شک انداخته است. عمار گفت: کدام آیه؟ و او پاسخ داد: آیه (وَ إذَآ وَقَعَ القَولُ عَلَیهِم أَخرَجنا لَهُم دَآبَّةً مِنَ الأَرضِ تُکَلّمِهُم أَنَّ النّاسَ کانُوا بأیاتِنا لَا یُوقِنُون). این کدام جنبنده است؟
عمار گفت: به خدا سوگند نمی نشینم و نمی خوردم و نمی نوشم تا او را به تو نشان دهم؛ آنگاه با آن مرد به محضر امیرالمؤمنین (علیه السلام) رسید در حالی که خرما و روغن می خورد. حضرت به او فرمود: جلو بیا. عمار هم نزد او نشست و شروع به غذا خوردن کرد. آن مرد تعجب کرد و هنگامی که عمار از پیش امیرالمؤمنین (علیه السلام) برخاست به او گفت: تو قسم یاد کردی که چیزی نخوری و نیاشامی و ننشینی تا جنبنده ی زمین را به من نشان دهی. عمار گفت: او را به تو نشان دادم اگر بیندیشی!
سند این روایت و روایت پیشین که لقب دابة الارض را خاص علی بن ابی طالب می دانست معتبر است. بنابراین نقل های ضعیفی که در مخالفت با این دو روایت بیان شده است مردود می باشند؛ ضمن اینکه روایاتی که به دابة الارض بودن آن حضرت دلالت دارند به اندازه ای زیادند که این چند مورد تاب مقاومت در برابر آنها را ندارند. علاوه بر این، نقل های اهل سنت به خاطر مخالفت های غیر منطقی و بیش از حدی که با رجعت دارند مخدوش و غیر قابل قبول است.

مکان خروج

مکان های متعددی برای جنبنده ی زمین بیان شده است امّا تعدد این مکان ها به معنای اختلاف روایات نیست بلکه با توجّه به تعداد خروج های جنبنده ی زمین که همان رجعت های امیرالمؤمنین (علیه السلام) است مکان های مختلف می تواند موجه باشد؛ البته بیشتر روایات به نزدیکی کوه صفا اشاره دارند. امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود:
خداوند دجال را در شام به دست کسی که عیسی پشت سر او نماز می گزارد به قتل می رساند امّا بدانید که پس از آن بلیه ی بزرگی است.
عرض کردیم آن بلیه چیست؟ فرمود: خروج جنبنده ی زمین از نزدیکی کوه صفا.(25)
حذیفه از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) پرسید: جنبنده ی زمین از کجا خارج می شود؟
حضرت فرمود: از با حرمت ترین مساجد نزد خدا. هنگامی که عیسی طواف خانه خدا می کند و مسلمانان با او هستند در آن هنگام زمین در زیر پای آنها مضطرب می گردد و چراغ ها به حرکت در می آید و صفا از محلی که سعی از آنجا آغاز می گردد. باز می شود و جنبنده ی زمین از آن بیرون می آید.(26)
همچنین درحدیث دیگری فرمود:
در اطراف یمن از زمین بیرون می آید و خبر آن منتشر می گردد.(27)
و در روایت دیگری فرمود:
جنبنده از «جیاد» خارج می شود.(28)
جیاد هم از مناطق مکّه است.
ابن عباس گوید: جنبنده ی زمین از بعضی از بیابان های تهامه بیرون می آید.(29)

برنامه های جنبنده ی زمین

جنبنده ی زمین بسیار قوی، شکست ناپذیر و افشاگر است، صفوف اهل ایمان و نفاق را از یکدیگر جدا می کند و کسی نمی تواند بر او تسلط یابد و کسی هم توان فرار از او را ندارد. قدرت او الهی و رفتارهایش از روی اعجاز است. مهم ترین کار او که از اوّل تا پایان عالم جز از او از هیچ مرد آسمانی دیده نشده است داغ گذاری بر چهره ی کفار و جلال دادن چهره ی اهل ایمان است. او با زیباترین چهره، آشکار می گردد و در طی چند خروج به مسؤولیت هایی که دارد عمل می کند و با توجّه به اینکه از نشانه های قیامت به شمار می رود چه بسا آخرین حجت الهی باشد که زمین را ترک می گوید چه اینکه امام زمان (علیه السلام) فرمود:
تَخرُجُ دابَّةُ الأرضِ مِن بَینِ الصَّفا و المَروَةِ و مَعَهُ عصا موسی و خاتَمُ سلیمانَ، تَسُوقُ الناسَ إلَی المَحشَرِ.(30)
جنبنده ی زمین از میان صفا و مروه بیرون می آید و عصای موسی و انگشتر سلیمان با اوست و مردم را به سوی محشر می کشاند.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:
تَخرُجُ دابَّةُ الأرضِ وَ مَعَها عَصا موسی وَ خاتَمُ سُلَیمانَ (علیهما السلام) یَحلُو وَجهَ المؤمنِ بِعَصا موسی (علیه السلام) و تَسِمُ وَجهَ الکافِرِ بخاتمِ سلیمانَ.(31)
جنبنده ی زمین از زمین بیرون می آید و عصای موسی و انگشتر سلیمان (علیه السلام) با اوست. چهره ی مؤمن را با عصای موسی روشنی می بخشد و با انگشتر سلیمان بر چهره ی کافر داغ می گذارد.
و در حدیث دیگری فرمود: ای علی! وقتی آخر زمان می شود خداوند تو را در بهترین صورت از زمین خارج می کند در حالی که وسیله ی داغ گذاری با توست و چهره ی دشمنانت را داغ می گذاری.(32)
در قرآن کریم آمده است:
(
سَنَسِمُهُ عَلَى الْخُرْطُومِ‌ )(33)
«
بر بینی او داغ می نهیم»(34)
علی بن ابراهیم در تفسیر این آیه می گوید:
«
این در زمان رجعت انجام می گیرد. وقتی امیرالمؤمنین (علیه السلام) باز می گردد و دشمنانش رجعت می کنند با وسیله ی داغ گذاری که دارد بر آنها داغ می نهد همان گونه که بر بینی و لب های چار پایان داغ زده می شود».
زمحشری از مفسران اهل سنت هم می نویسد:
«
جنبینده ی زمین از کوه صفا خارج می شود و عصای موسی و انگشتر سلیمان را با خود دارد، با عصای موسی به پیشانی یا میان دو چشم مؤمن می زند و با آن یک نقطه ی سفید ایجاد می شود و همه ی صورت او را می گیرد تا اینکه چهره اش مانند یک ستاره ی درخشان برای او نور می دهد و میان دو چشم او نوشته می شود «مؤمن» و با انگشتر بر بینی کافر می زند و نقطه سیاهی به وجود می آید و همه ی صورتش را برای او سیاه می کند و در میان دو چشمش نوشته می شود «کافر».(35)

پی نوشت ها :

1- مختصر بصائر الدرجات، ص 33.
2-
الخرائج و الجرائح، ج 2، ص 848.
3-
کتاب الغیبة للشیخ الطوسی، ص 478، ح 505.
4-
مختصر بصائر الدرجات، ص 29.
5-
سوره ی آل عمران، آیه 81.
6-
سوره نور، آیه 55.
7-
مختصر بصائر الدرجات، ص 33.
8-
دو نفر از راویان این حدیث به اسم محمّد بن الحسن بن عبدالله اطروش و جعفر بن محمّد بجلی که در سلسله ی سند این روایت قرار دارند مجهول و ناشناخته اند و حتی نام آنها را در کتاب های رجالی نیاورده اند و چنین روایتی را حدیث مهمل گویند که ازانواع حدیث ضعیف به شمار می رود. همچنین همه کسانی که این روایت را نقل کرده اند از کتاب «واحدة» تألیف حسن بن محمّد بن جمهور نقل کرده اند که نجاشی درباره ی او می نویسد: حسین بن محمّد بن جمهور موثق است امّا از راویان ضعیف روایت می کند و بر روایات مرسل اعتماد دارد. (رجال النجاشی، ص 62)
این روایت در کتاب های مختصر بصائر الدرجات، کنز جامع الفوائد و تأویل الآیات الظاهرة به نقل از کتاب واحدة آمده است و کتاب دوم و سوم تنها بخشی از آن را نقل کرده اند.
9-
الکافی، ص 198، ح 3.
10-
بحار الأنوار، ج 25، ص 355.
11-
تعدادی از راویانِ سند این روایت نظیر: ابوعبدالله الریاحی، و ابوالصامت حلوانی که حدیث را بدون واسطه از امام باقر (علیه السلام) نقل می کنند مجهول هستند و در نتیجه، این روایت که با همین سند در کتاب بصائر الدرجات، صفحه ی 220 نیز نقل شده است ضعیف می باشد.
این حدیث در صفحه 222 کتاب بصائر الدرجات نیز نقل شده است، امّا هفت راوی آن به جز سلمان فارسی که حدیث را از امیرالمؤمنین (علیه السلام) نقل می کنند مجهول و ناشناخته اند. همچنین حسن بن سلیمان حلی این روایت را در کتاب «المحتضر» صفحه 278 به نقل از کتاب «القائم» از فضل بن شاذان نقل می کند امّا سلسله سند روایت حذف شده است و درنتیجه ضعیف می باشد.
12-
مختصر بصائر الدرجات، ص 27.
13-
در سند این روایت شخصی به نام «عبدالله بن قاسم حضرمی» است که نجاشی درباره ی او می نویسد:
عبدالله بن القاسم الحضرمی المعروف بالبطل، کذاب، غال، یروی عن الغلاة، لاخیر فیه، و لا یعتد بروایته. (رجال النجاشی؛ ص 226).
عبدالله بن قاسم حضرمی معروف به «بطل» بسیار دروغگو و اهل غلو است و از غلوکنندگان روایت می کند، خیری در او نیست و به روایت او اعتنا نمی شود.
علامه حلی هم درباره او می نویسد:
عبدالله بن القاسم الحضرمی المعروف بالبطل بفتح الطاء المهملة کذاب، غال (ایضاح الاشتباه، ص 241).
عبدالله بن قاسم حضرمی معروف به «بطل» به فتح طاء بسیار دروغگو و اهل غلو است.
این روایت به سند دیگری هم از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است که فرمود:
یملک امیرالمؤمنین (علیه السلام) فی کرّته اربعاً و اربعین الف سنة (مختصر بصائرالدرجات، ص 49)
امیر المؤمنین (علیه السلام) در رجعت خود چهل و چهار هزار سال حکومت می کند.
احمد بن عقبه و پدرش که از راویان این روایت هستند مجهول و ناشناخته اند و کسی که بدون واسطه این حدیث را از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده است فردی به نام «اسد بن اسماعیل» است که کسی او را توثیق نکرده و نزد علمای رجال مجهول به شمار می آید.
سیّد علی بروجردی متوفای 1313 هـ. ق در کتاب طرائف المقال، ج1، ص 405 در باره ی اسد بن اسماعیل می نویسد:
لم اظفر له علی مدح و لاذم فهو کنظائره مجهول الحال، غیر مقبول المقال.
به ستایش یا مذمتی از او دست نیافتم پس نظیر امثال خود ناشناخته و سخنانش غیر قابل قبول است.
14-
الایفاظ من الهجعة، باب 11، ص 338 و 339.
15-
تفسیر القمی، ج1، ص 198.
16-
رجعت یا حیات دوباره، ص 117 تا 119.
17-
سوره حجر، آیه 36 تا 38.
18-
مختصر بصائر الدرجات، ص 27.
19-
کمال الدین، ص 371، ح 5.
20-
سوره ی نمل، آیه 82.
21-
مناقب آل ابی طالب، ج 2، ص 297.
22-
مناقب آل ابی طالب، ج 2، ص 297.
23-
تفسیر القمی، ج 2، ص 130.
24-
تاریخ مدینة الدمشق، ج 29، ص 9- الطبقات الکبری، ج3، ص 38.
25-
کمال الدین و تمام النعمة، ص 528.
26-
الدرالمنثور، ج5، ص 116.
27-
الدرامنثور، ج5، ص 116.
28-
الدرالمنثور، ج 5، ص 117.
29-
الدرالمنثور، ج5، ص 116.
30-
کتاب الغیبة للشیخ الطوسی، ص 266.
31-
مختصر بصائر الدرجات، ص 208.
32-
تفسیر القمی، ج 2، ص 130.
33-
سوره قلم، آیه 16.
34-
تفسیر القمی، ج2، ص 381.
35-
الکشاف ، ج 3، ص 160.

منبع مقاله :
اکبری، محمد رضا، (1390)، عصر شکوهمند رجعت، قم: انتشارات مسجد مقدّس جمکران، چاپ دوم

نظرات  (۲)

سلام
تشکر از شما به خاطر ارسال مطلبتان به سایت "حرف تو"
" رجعت امام علی (علیه‌السّلام) "
با آدرس: http://harfeto.ir/?q=node/37583
در این سایت انتشار یافت.
چشم به راه مطالب خوب شما هستیم.
هدیه سایت "حرف تو" به شما:
"پیامبر اکرم (صلّی‌الله‌علیه‌وآله): کمترینِ کفر این است که انسان از برادرش سخنی بشنود و آن را نگه دارد تا او را با آن رسوا سازد. این افراد بویی از انسانیت نبرده‌اند."
یا علی
سلام
تشکر از شما به خاطر ارسال مطلبتان به سایت "حرف تو"
" رجعت امام علی (علیه‌السّلام) "
با آدرس: http://harfeto.ir/?q=node/37583
در این سایت انتشار یافت.
چشم به راه مطالب خوب شما هستیم.
هدیه سایت "حرف تو" به شما:
"پیامبر اکرم (صلّی‌الله‌علیه‌وآله): کمترینِ کفر این است که انسان از برادرش سخنی بشنود و آن را نگه دارد تا او را با آن رسوا سازد. این افراد بویی از انسانیت نبرده‌اند."
یا علی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی