مهدویت از دیدگاه نهج البلاغه (2)
مهدویت از دیدگاه نهج البلاغه (2)
گرچه برداشت عمومی از تأمین عدالت در زمان
ظهور حضرت مهدی(علیه السلام) معمولا عدالت اجتماعی و اصلاح امور اقتصادی و
توزیع عادلانه ثروتهای جهانی است، اما حقیقت آن است که با ظهور مصلح کل ،
حضرت مهدی (علیه السلام)، عدالت و اصلاح در تمام شئون هستی پدیدمی آید و
پیشه و اندیشه بشری اصلاحمی گردد و عقل انسان ها در هر دو بعد علمی و عملی
تعدیلمی شود; بدین بیان که اکنون به سبب فاصله گرفتن بشر از معارف وحی،
تمام قوای ادراکی و تحریکی او در مرداب افراط و تفریط گرفتار آمده و هر روز
که بر جامعه بشریمی گذرد، مکتبهای جدیدی در شرق و غرب جهان پدیدمی آیند
و طرح ها و الگوهای فکری، فرهنگی و سیاسی گوناگونی را عرضهمی کنند و
نسلهای بشر را یکی پس از دیگری از مسیر انسانی منحرف کرده، در معرض سقوط
فکری، فرهنگی، اخلاقی و اعتقادی قرارمی دهند. اما با ظهور ذخیره هستی،
مهدی موعود(علیه السلام)، همه مکتبهای غربی و شرقی و مذاهب گوناگون افراطی
و تفریطی در هم پیچیدهمی شوند و بشر در سایه احکام و دستورات آسمانی، از
گرداب هوا و هوس نجاتمی یابد و فکر و فرهنگ او اصلاحمی شود.
در این
باره، امیرمؤمنان(علیه السلام) در نهج البلاغهمی فرماید: «یعطفُ الهوی علی
الهدی اِذا عَطفُوا الهُدی علی الهَوی، و یعطف الرأی علی القرآنِ اِذا
عطفوا القرآنَ علی الرأی... و یُحیی میّت الکتابِ و السّنّةِ»;14 (حضرت
مهدی) خواسته ها را تابع هدایت وحیمی کند، هنگامی که مردم هدایت را تابع
هوسهای خویش قرار داده اند، و در حالی که نظریههای گوناگون، خود را بر
قرآن تحمیلمی کنند، او (مهدی) نظریه ها و اندیشه ها را تابع قرآنمی سازد و
کتاب خدا و سنّت پیامبر را زنده می گرداند.
ابن ابی الحدید در ذیل
این کلام حضرتمی نویسد: «این سخن امیرمؤمنان اشاره است به امامی که در
آخرالزمان خواهد آمد و در روایات فراوان، از آمدن او خبر داده شده و با
ظهور او، هدایت قاهره پدید آمده و عمل به رأی و قیاس از میان رفته، برابر
قرآن کریم رفتارمی شود.»15
همچنین در جای دیگری از نهج البلاغه از
حضرت مهدی(علیه السلام) به عنوان «یعسوب الدّین» و کسی که مردم اطراف او را
همانند ابر متراکم فرامی گیرند یاد شده و آمده است: «فاِذا کانَ ذلکَ
ضرَبَ یَعسوبُ الدّین بِذنبِه فیجتَمعونَ اِلیه کما یجتمعُ فزعُ الخریف»;16
چون آن گونه شد، پیشوای دین قیام کند، پس مسلمانان پیرامون او همچون ابر
پاییزی گرد آیند.
مهدویت یا وراثت حکومت مستضعفان
از مسائل دیگری که در نهج البلاغه درباره
جریان مهدویت بدان اشاره شده، این است که ظهور مهدی موعود(علیه السلام) به
عنوان وارث حکومت مستضعفان جزء اراده و خواست حتمی الهی است که به طور
یقین، روزی تحقق خواهد یافت; زیرا به گفته بعضی از بزرگان اهل حکمت،17 بشر
از زمانی که در زمین سکنا گزیده، پیوسته در آرزوی یک زندگی اجتماعی مقرون
به سعادت بوده است و به امید رسیدن چنین روزی قدم برمی دارد و اگر این
خواسته تحقق خارجی نمی داشت، هرگز چنین آرزو و امیدی در نهاد انسان ها نقش
نمی بست; چنان که اگر غذایی نبود گرسنگی نبود، و اگر آبی نبود تشنگی تحقق
نمی یافت.
از این رو، به حکم ضرورت، آینده جهان روزی را در بر خواهد
داشت که در آن روز، جامعه بشری پر از عدل و داد شود و مردم با صلح و صفا
همزیستی نمایند و افراد انسانی غرق فضیلت و کمال شوند، و این آرزو و خواست
عمومی به دست مهدی موعود(علیه السلام) تحقق خواهد یافت. از این رو،
امیرمؤمنان(علیه السلام)می فرماید: «لَتعطفنَّ الدنیا علینا بعد شماسها،
عطفَ الفرَّوس علی ولدها و تلا عقیبَ ذلکَ:(وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَی
الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً
وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ)»;18دنیا پس از سرکشی به ما رویمی کند;
چونان شتر ماده بدخو که به بچه خود مهربان گردد. پس حضرت این آیه را تلاوت
نمود که خداوندمی فرماید: اراده کردیم که بر مستضعفان زمین منّت گذارده،
آنان را امامان و وارثان حکومت ها گردانیم.
ابن ابی الحدید ذیل این
کلام حضرتمی نویسد: «به اتفاق شیعه و سنّی، این کلام حضرت علی(علیه
السلام) اشاره به ظهور امامی است که در آخرالزمان پدیدمی آید و سراسر زمین
را تحت حکومت خویش درمی آورد.»19
پرتوی از سیمای یاران حضرت مهدی(علیه السلام)
یکی از مسائل دیگری که در نهج البلاغه
درباره حضرت مهدی(علیه السلام) آمده مسئله یاران و کارگزاران دولت کریمه آن
حضرت است. امیرمؤمنان(علیه السلام) از کارگزاران دولت حضرت مهدی(علیه
السلام) چنین یادمی کند: «ثُمَّ لیشخذنَّ فیها قومٌ شخَذَ القینَ النّصلَ،
تجلّی بالتنزیل ابصارهم، و یرمی بالتفسیر فی مسامعهم و یغبقون کأسَ
الحکمةِ بعدالصبوحِ»;20 سپس گروهی برای در هم کوبیدن فتنه ها آمادهمی
گردند، و چون شمشیرها صیقلمی خورند، دیده هایشان با قرآن روشناییمی گیرند
و در گوش هایشان تفسیر قرآن طنین افکنده و در صبحگاهان و شامگاهان جامهای
حکمت سرمی کشند.
ابن ابی الحدید در ذیل این فراز نورانی کلام حضرت
آورده است: وصف این گروه آن است که پرده از جان آنان برداشته شده، معارف
الهی در دل هایشان ایجادمی شود و درک اسرار باطنی قرآن به آنان الهاممی
گردد و جام حکمت را در هر صبح و شام سرمی کشند و بدین سان، معارف ربّانی و
اسرار الهی همواره بر قلب آنان افاضهمی گردند و آنان کسانی اند که بین
پارسایی و شجاعت و حکمت جمع نموده و سزاوارند که یاور ولی الهی باشند که
قرار است بیایند.21
اما در تحلیل این کلام امیرمؤمنان(علیه السلام) به
طور خلاصه باید گفت: حضرت به دو ویژگی مهم یاران مهدی موعود(علیه السلام)
اشاره نموده است:
الف. ویژگیهای فرهنگی
چون حضرت مهدی(علیه السلام) برای اجرای
عدالت و اصلاح بشر در تمام شئون وجودی آن قیاممی کند، لازم است کارگزاران
دولت کریمه او بدین وصف، که نقش اساسی در پیشبرد اهداف الهی حضرت دارد،
مجهّز باشند; زیرا اگر درک معرفت و حکمت نداشته باشند چگونهمی توانند
مسئولیتی بر عهده بگیرند که علم و معرفت در آن اساس کار است; چرا که اصلاح و
هدایت بر آگاهی و شناخت استوار است و چون در دوران ظهور حضرت مهدی(علیه
السلام)اصلاح امور در تمام ابعاد فردی، خانوادگی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی
و مانند آن در سایه احیا و ظهور حقیقت اسلام و معارف زلال قرآن کریم
تأمینمی شود، پس مجریان این برنامه بزرگ جهانی نیز باید از از بالاترین
معرفت و آگاهی نسبت به رهاورد وحی و حقایق قرآنی برخوردار بوده، جام معرفت و
زمزم توحید را عاشقانه سرکشیده، مهذّب و خودساخته باشند تا بتوانند به
اصلاح دیگران اقدام کنند; چنان که حضرت امیرمؤمنان(علیه السلام) در روایت
دیگری در تبیین سیمای توحیدی و معنوی یاران حضرت مهدی(علیه السلام)می
فرماید: «ویحاً للطالقانِ، فاِنَّ للّه ـ عزّوجل ـ بها کنوزاً لیست من ذهب
ولکن بها رجالٌ مؤمنونَ عَرفوا اللّهَ حقَّ معرفتِه و هم انصار المهدی فی
آخرِالزمان»;22 خداوند در سرزمین طالقان گنجینه هایی دارد که از طلا و نقره
نیستند، بلکه مردان مؤمن اند که خدا را خوبمی شناسند و آن ها یاران مهدی
در آخرالزمان هستند.
در این حدیث نیز بر معنویت یاران مهدی موعود(علیه
السلام) و معرفت و توحید آنان تأکید شده و بزرگ ترین صفت شاخص آنان را
ایمان و معرفت حق دانسته است. پس معلوممی شود کسانی کهمی خواهند جزو
یاران او محسوب شوند (چه توفیق درک حضور پیدا کنند و چه در عصر غیبت آن
حضرت در جهت اهداف او حرکت نمایند) اولین قدم و اساسی ترین کارشان باید
تحصیل معرفت و حکمت و تهذیب و خودسازی باشد، وگرنه بسیارند کسانی که ادعای
پی روی و شاگردی حضرت مهدی(علیه السلام) دارند، اما لکه ننگی هستند بر
دامان او! چه بسا گفتار و کردارشان باعث دل سردی مردم از معنویت و اهداف آن
حضرت شود.
ب. ویژگی نظامی
نکته دیگر، که در کلام امیرمؤمنان(علیه
السلام) در نهج البلاغه در وصف یاران حضرت مهدی(علیه السلام) مورد اشاره
قرار گرفته، آن است که یاران آن حضرت برای در هم کوبیدن فتنه ها و اصلاح در
تمام ابعاد زندگی بشر همچون شمشیر صیقل زده با صلابت، قدرت و پر حرارت و
کوبنده وارد صحنه کارزارمی شوند; چون سنّت الهی بر آن است که کارها از راه
عادی و مجرای معمولی و طبیعی انجام گیرند، گرچه معجزه و کرامت و دعا لازم و
مؤثرند و در جای خود اعمالمی شوند، اما قرار نیست همه کارها از طریق
غیرطبیعی انجام شوند. بدین روی در روایات، بر قدرت شمشیر حضرت مهدی(علیه
السلام) اصرار شده و در رهاورد بزرگان اهل معرفت نیز از شمشیر حضرت
مهدی(علیه السلام) زیاد سخن به میان آمده است.23 این مسئله حکایت از آن
دارد که اجرای عدالت و اصلاح جامعه بشری در زمان ظهور حضرت مهدی(علیه
السلام)، نیازمند قدرت و توان برتر و بالاتری است و حضرت با یاران پر صلابت
و پر تلاش وارد صحنه اصلاح و هدایت بشرمی شود.
بدین روی، در روایتی
از حضرت امیرمؤمنان(علیه السلام) رسیده که یاران حضرت مهدی(علیه السلام)
همه جوان و پرطراوت هستند: «اصحابُ المهدی شبابٌ ولا کهلَ فیهم»;24 یاران
مهدی همه جوان هستند و پیرمردی در میان آنان نیست.
در روایتی دیگر آمده
است: «یک رزمنده از یاران حضرت مهدی(علیه السلام) برابر چهل نفر قدرت دارد
و قلب هر کدام از آن ها از کوه آهن سخت تر است و هرگاه در برابر کوه آهن
قرار گیرند آن را متلاشیمی کنند.»25
از این گونه روایات، که تعدادشان
نیز فراوان است، به خوبی معلوممی شود که یاران حضرت مهدی(علیه السلام) به
سلاح علمی و عملی فوق العاده مجهّزند و با حکمت و معرفت و علم و درایت
کامل، به اصلاح امور و تعدیل شئون زندگی بشرمی پردازند. بدین روی، در یک
جملهمی توان گفت: یاران حضرت مهدی(علیه السلام) کسانی اند که خود صالح
هستند و به اصلاح دیگران قیاممی کنند و از این راه، جامعه صالح جهانی پدید
آمده و وعده الهی،26 که حکومت و وراثت زمین را از آن صالحان دانسته است،
به تحقق خواهد پیوست.
پی نوشت ها :
14ـ نهج البلاغه، خطبه 138.
15ـ ابن ابى الحدید، پیشین، ج 2 ،ص 386.
16ـ نهج البلاغه، حکمت 1.
17ـ سید محمدحسین طباطبائى، شیعه در اسلام، چ هشتم، قم، انتشارات اسلامى، 1373، ص 221.
18ـ نهج البلاغه، حکمت 209.
19ـ ابن ابى الحدید، پیشین، ج 4، ص 336.
20ـ نهج البلاغه، خطبه 150.
21ـ ابن ابى الحدید، پیشین، ج 9 و 10، ص 129.
22ـ
محمدبن یوسف شافعى، البیان فى اخبار صاحب الزمان، باب 5، ص 15 (این کتاب
ضمن جلد 2 الزام الناصب، تألیف شیخ على یزدى حائرى چاپ شده است).
23ـ محمدبن على محى الدین بن عربى، فتوحات مکیّه، بیروت، دارصادر، ج 3، باب 366، ص 336.
24ـ لطف الله صافى گلپایگانى، پیشین، فصل 8، باب 1، ص 612.
25ـ همان، باب 2، ص 613.
26ـ انبیاء: 105.