مهدویت و تربیت قدسی
مهدویت و تربیت قدسی
نویسنده: رحیم کارگر
1. ایده آلیسم و انواع آن؛
2. رئالیسم و انواع آن؛
3. ماتریالیسم و انواع آن؛
4. پراگماتیسم و انواع آن؛
5. اگزیستانسیالیسم و... .
در هرحال، در دوران های نخستین، تعلیم و تربیت بیشتر ابزاری برای ادامه بقاء بود. کودکان و نوجوانان، مهارت های لازم برای زندگی کردن را فرا می گرفتند؛ امّا به تدریج مردم از تعلیم و تربیت جهت اهداف گوناگون استفاده کردند. امروزه از تعلیم و تربیت، نه فقط درجهت ادامه بقاء استفاده می شود؛ بلکه از آن برای بهره برداری بهتر از اوقات فراغت و پالوده تر کردن امور اجتماعی و فرهنگی نیز استفاده می شود.(1)
اما دین اسلام نگاهی فراگیر، واقعی و دقیق به موضوع انسان دارد و علاوه بر انتقال آموزه های فرهنگی و اخلاقی، درصدد رشد و اصلاح رفتارها و پندارهای او برمی آید و ازطریق تعلیم و تربیت، خواهان کمال و رستگاری او نیز هست. براین اساس مبانی و اصول تعلیم و تربیت دینی، قدسی و الهی است؛ یعنی، مبتنی بر یکتاپرستی، فرجام باوری، فضیلت محوری و کمال گرایی است. در اینجا، انسان به عنوان موجودی برتر تلقّی می شود که دائماً درحال حرکت و بالندگی است و می توان با تربیت صحیح دینی، او را در مدار واقعی زندگی و حیات طیبه قرار داد. نگرش الوهی به تعلیم و تربیت، باعث می شود که علاوه بر بعد مادی و دنیوی انسان، به بعد معنوی و اخروی او نیز توجّه وافری شده، و تمامی رفتارها، گفتارها و پندارهای او درجهت رسیدن به سعادت جاوید قرار گیرد.
تربیت مهدوی، واجد این خصوصیت ویژه و برجسته است و از مبدأ لایتناهی اراده و خواست الهی سرچشمه می گیرد و همه انسانها را متوجّه آن منبع فیض و خیرات می کند. درنتیجه این تربیت الهی، آنان در مسیر درست و واقعی زندگی قرار می گیرند و علاوه بر بهره برداری از نعمت های سرشار مادی، از حیات معنوی و قدسی ویژه ای برخوردار می شوند. خداوند باری تعالی در شب معراج به حضرت محمد(ص) فرمود:
«ای محمد!... تنها به وسیله قائم از شما، زمینم را به تسبحی و تقدیسم و تهلیل و تکبیر و تمجیدم آباد می کنم. تنها به واسطه او کلمه کسانی را که به من کفر می ورزند، در مرتبه پائین قرار می دهم و کلمه خود را در مرتبه والا.
تنها به واسطه او سرزمین ها و بندگانم را به دانشم زنده می سازم. تنها برای او به مشیتم گنج ها و اندوخته های [زمین] را آشکار می کنم. او را به اراده ام، بر رازها و نهانی ها چیره می گردانم. او را با فرشتگانم یاری می دهم تا بر تحقّق بخشیدن امرم و آشکار ساختن آیینم، یاری اش نمایند. او ولی بر حق من و مهدی راستین بندگانم است.»(2)
تعلیم و تربیت در جامعه منتظر نیز باید برپایه تعلیم و تربیت مهدوی شکل بگیرد؛ یعنی، خاستگاه آن الهی و قدسی باشد و مهمترین رویکرد آن، اعتلای کلمه توحید و بسط و گسترش تسبیح و تحمید الهی، در روی زمین و نقش بستن تهلیل و تکبیر بر دل ها و جان ها باشد. نگاه مادی و سودگرایانه به انسان و اجتماعی کردن او و تکیه بر آموزش ها و مهارت های زندگی آسوده و منظم، نگاهی ناقص و تک بعدی به انسان است و نمی تواند زمینه ساز رشد و بالندگی روحی و معنوی او شود؛ همانگونه که نگاه صرفاً باطنی و روحی به انسان، نمی تواند موجب راحتی و سعادتمندی او در زندگی دنیوی- و حتّی اخروی- باشد. با این حال اصل قدسی و الهی بودن تعلیم و تربیت، باید در اولویت برنامه های فرهنگی و آموزشی باشد.
امام خمینی(ره) در این باره می گوید:
«از تمام رحمت ها کامل تر، نعمت تربیت های معنوی است که مخصوص بنی الإنسان می باشد؛ ازقبیل: فرستادن کتب آسمانی و انبیای مرسلین(ع)».(3)
این نوع تربیت دارای مؤلّفه ها و ویژگی هایی است که به بعضی از آنها اشاره می شود:
1. اثرگذاری معنوی تربیت
تربیتی که برپایه تعالیم درست دینی صورت گیرد و سمت و سوی الهی و متعالی داشته باشد، به یقین تأثیرگذار و نقش آفرین خواهد بود؛ زیرا چنین تربیتی، با لطف و توجّه خاص غیبی همراه بوده و دست عنایت خدا شامل آن می شود. به همین جهت تربیت معنوی، تربیت خدایی است؛ یعنی، نیّت تربیت کنندگان خدایی و هدف و جهت آن در جهت تقرّب به خدا و تحقّق اراده او است.امام خمینی(ره) در این رابطه می فرماید:
«تمام قلوب و تمام ابصار و بصیرت ها در دست خدای تبارک و تعالی و ید قدرت اوست. اوست که تدبیر می کند جهان را، لیل والنّهار را و اوست که قلوب را متحوّل می کند و بصیرت ها را روشن می کند و اوست که حالات انسان را متحوّل می کند و ما آن را در ملّت عزیز خودمان، در زن و مرد، در کوچک و بزرگ یافتیم. این تقلیب قلوب- که قلب ها از آمال دنیوی و از چیزهایی که در طبیعت است، بریده بشود و به حق تعالی پیوسته بشود و بصیرت ها روشن بشود و صلاح و فساد خودشان را به وسیله بصیرت بفهمند- در ملّت ما بحمدالله تاحدود چشمگیری حاصل شده است و من امیدوارم که در این سال جدید، به اعلاء مرتبت خودش برسد. این قلب هایی که قبل از انقلاب توجّه به دنیا داشت، توجّه به آمال دنیوی داشت و... کمتر توجّه داشت به غیب، و از غیب کمتر جلوه ای در او حاصل می شد، اما امروز می بینیم که این جلوه ها حاصل شده است و این شوق و شعف ها به لقاءالله برای آنها حاصل شده است و دست عنایت خدای تبارک و تعالی به سر این ملّت کشیده شده است و ایمان آنها را تقویت فرموده است که یکی از علایم ظهور بقیه الله(عج) است. بی انگیزه نیست که در یک ملّتی که در طول مدّت شاهنشاهی ستمشاهی و در این پنجاه سالی که پنجاه سال سیاه بود رای این ملّت، متحوّل بشود به یک قلبی که روشنی او از آفتاب روشن تر و یک بصیرتی که نور او برای ملک و ملکوت روشنایی می دهد و یک تحوّل معجزه آسایی که در تمام قشرهای ملّت تحقّق پیدا کرده است».(4)
2. خداگرایی تربیت
تربیت معنوی، تربیتی خداگرا و خدامحور و اصلاح کننده رابطه انسان با آفریدگار است. ویژگی بارز چنین رویکردی، تقویت بنیان های اعتقادی و عرفانی (شناخت و معرفت خدا) و روحیه عبودیّت و بندگی است. امام خمینی(ره) می فرماید:«اسلام می خواهد که الله را در همه عالم نمایش بدهد، تربیت الوهیت بکند، در همه عالم، تربیت انسانی بکند. انسان را برساند به آنجایی که: در وهم تو نباید آن شود».(5)
«تربیت واقعی» برای این است که انسان روابط خود را با خدا، جهان و زندگی دنیا و آخرت شکل دهد و طبق همان صورتی که فلسفه کلّی جامع اسلامی از خالق، انسان، جهان و زندگی دنیا و آخرت تعیین کرده است، گام بردارد.
ارتباطاتی که تربیت اسلامی تعیین کرده، عبارت است از:
1. ارتباط بین خالق و انسان (رابطه بندگی)؛
2. ارتباط بین انسان و جهان (رابطه تسخیر)؛
3. ارتباط بین انسان و دیگر انسان ها (رابطه عدل و احسان)؛
4. ارتباط بین انسان و زندگی (رابطه امتحان و آزمون)؛
5. ارتباط بین انسان و آخرت (رابطه مسئولیت و جزا).
براین اساس وقتی در پرتو تربیت معنوی، رابطه انسان نسبت به معبود خود، در مسیر درست قرار گرفت و زندگی او رنگ و بوی الهی یافت، تربیت واقعی صورت گرفته و انسان گام های بلندی را برداشته است.
3. انسان سازی تربیت
زمانی که رابطه انسان با خود اصلاح گردید و خودشناسی واقعی صورت گرفت، در جایگاه و منزلت خود قرار می گیرد و مسیر درست و الهی را انتخاب می کند. این روند، در سایه تربیت معنوی- که تربیت پیامبرانه است- صورت می گیرد و راهی روشن برای اصلاح کاستی ها و معایب جوامع است. امام خمینی(ره) در این باره می گوید:«پیامبران، تمام پیامبران در طول تاریخ این طور نبوده است که فقط یک ناصحان باشند؛ بلکه آنها برای تهذیب اخلاق مردم به گفتار، به کردار، به عمل، به فعالیّت مأمور بودند و خدای تبارک و تعالی آنها را برای اینکه انسانها را بسازند، برای اینکه خُلق انسانی در آنها رشد پیدا بکند و اعمال و افعال انسانی داشته باشند، مبعوث فرموده است و همه در هرحالی که بوده اند، کوشش خود را کرده اند.»(6)
و «تمام زحمتی که انبیاء کشیده اند و تمام رنج هایی که اولیای خدا از بدو خلقت تاکنون کشیده اند و بعدها هم تا آخر خواهند کشید، مقدمه این بوده است که این موجودی که در خارج می گویند انسان، «انسان» بشود. تمام کتب آسمانی که بر انبیاء نازل شده است، برای این بوده است که این موجودی که اگر سر خود باشد، خطرناک ترین موجودات عالم است، تحت تربیت و تعلیم الهی واقع بشود و بهترین موجودات و افضل تمام خلایق بشود... . در اسلام همه امور مقدمه انسان سازی است. اگر رها کنند این موجود دو پا را، تمام عالم را به تباهی می کشد. برای جلوگیری از این فسادهای بزرگ و این جنگ های ویران کن و این کارهای بسیار ناروا- که در کشورها- هست، انبیاء آمده اند تا بشر را هدایت کنند به راهی که همه در آن راه سیر کنند و همه، انسان صحیح و کامل بشوند. اگر این موجود دو پا تربیت شد، تمام حوایج دنیا و آخرت بشر تحقق پیدا می کند و اگر این موجود دو پا سر خود شد یا به خلاف مسیر طبیعی خودش حرکت کرد، تمام عالم به تباهی کشیده می شود».(7)
4. تقویت بعد روحانی و عرفانی انسان
اصلاح رابطه انسان، دارای مراحل و مراتب مختلفی است که یکی از مراتب عالی آن، لاهوتی و ربّانی شدن او است؛ یعنی در پرتو تربیت معنوی، بعد روحانی و عرفانی انسان، پرورش یابد و درنتیجه به معرفت عالی تری برسد. امام خمینی(ره) در این رابطه نیز می فرماید:«تمام دعوت های حقّه الهیه و شرایع کامله ربّانیه- چه در کشف حقایق توحید و سرایر تفرید و تجرید، و چه در بسط فضایل و محاسن اخلاقیّه، و چه در تشریع احکام الهیّه- بیرون از دو مقصد که یکی مقصود بالذّات و بالاستقلال است و دیگری مقصود بالعرض و بالتبعیه است، نیست.
آنچه مقصد ذاتی و غایت بعثت و دعوت انبیاء(ع) و مجاهدات و مکاشفت کُمَّل و اولیاء(ع) است، آن است که انسان طبیعی لحمی حیوانی بشری، انسان لاهوتی الهی ربّانی روحانی شود، و افق کثرت به افق وحدت متصل شود، و آخر و اوّل پیوند به هم شود، و این کمال حقیقت معرفت است که در حدیث شریف قدسی اشاره به آن می فرماید: «کنت کنزاً مخفیاً فاحببت أن اعرف، فخلقت الخلق لکی اعرف»(8) در حدیث شریف می فرماید: «أوّل الدِّین معرفته».(9)
و تمام اعمال قلبیه و قالبیه و افعال روحیه و جسدیه برای حصول این مقصد مقدّس است، و به غایت بسط معارف الهیّه است».(10)
5. تقویت بعد فرجام گرایانه زندگی
تا زمانی که انسان، مقصد عالی و نهایی خود را درنظر نگیرد و به آخرت و بهشت دوزخ نیندیشد و فرجام و عاقبت اعمال و گفتارهای خود را فراموش کند، قابلیّت هدایت گری و تربیت واقعی را نخواهد داشت. اما در تربیت معنوی، به این نیاز انسان پاسخ درستی داده می شود و رفتارها و پندارهای او درجهت کسب توشه برای سفر بزرگتر نهادینه می گردد. امام خمینی(ره) به این نکته مهم اشاره کرده، می فرماید:«لطفی است از جانب خدای تبارک و تعالی به بشر که قابل از برای این است که تربیت بشود و تربیت بشر به وحی خدا و به تربیت انبیاء این است که چیزهایی که رابطه بوده است مابین آن عالم و این عالم، چیزهایی که اگر آن کارها را ما انجام بدهیم در تربیت معنوی ما دخالت دارد، آنها را به ما بیان کردند که این کارها را بکنیم».(11)
پینوشتها:
1- ر.ک: هوارد اوزمن و سموئل ام. کراور، مبانی فلسفی تعلیم و تربیت،
ترجمه گروه علوم تربیتی (قم، مؤسسه امام خمینی، 1379)؛ محمود نیکزاد،
کلیّات فلسفه تعلیم و تربیت (تهران، کیهان، 1381).
2- امالی صدوق، ص632.
3- شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص140.
4- صحیفه نور، ج16، ص87.
5- همان، ج6، ص155.
6- همان، ج27، ص77.
7- همان، ج13، ص52.
8- من گنجی پنهان بودم، پس دوست داشتم تا شناخته شوم. پس آفریدم خَلق را تا شناخت شوم (موسوعه اطراف الحدیث النّبوی، ج6، ص507).
9- شناخت دین، اوّل درجه دین است.
10- شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص297.
11- صحیفه نور، ج2، ص228.
دوره دینداری و پیکار با اصنام را
سنگباران مسلمانان ز روی بام را
سختی شعب ابیطالب در آن ایام را
یاد داری فاطمه؟ گویا همین دیروز بود
یاد دارم هجرت و دل کندن از بیت خدا
قبل رفتن بر مزار مادرت اشک تو را
قهر بود آن روزها یک خواب خوش با مرتضی
تا که برگرداندمت سالم به دست مصطفی
یاد داری فاطمه؟ گویا همین دیروز بود
یاد داری مصطفی از امر حیّ کردگار
نغمه «ناد علی» سر داد بین کارزار؟
جبرئیل آمد میان معرکه با این شعار:
لا فتی إلّا علی لا سیف إلّا ذوالفقار
یاد داری فاطمه؟ گویا همین دیروز بود
یاد داری که شبی با بیقراری آمدم
سر به زیر انداخته، با شرمساری آمدم
ساده و با چشم چون ابر بهاری آمدم
گونههای سرخ بهر خواستگاری آمدم
یاد داری فاطمه؟ گویا همین دیروز بود
یاد داری لحظه شوق رسولالله را
تا نشانم داد آن شب، قرص روی ماه را؟
میشنیدی ضربه قلب ولیالله را
آمدی و من به دست باد دادم آه را
یاد داری فاطمه؟ گویا همین دیروز بود
یاد داری سادگی زندگی با یکدگر؟
روز میلاد حسن مادر شدی و من پدر
با حسین آرام شد دنیای ما از هر نظر
داد حق بر من دو تا دختر دو زهرای دگر
یاد داری فاطمه؟ گویا همین دیروز بود
یاد داری حج آخر، روز پیمان غدیر
وحی منزل آمد از درگاه دادار قدیر
کای نبی دست علی خویش را بالا بگیر
با همه اتمام حجت کن به بیعت با امیر؟
یاد داری فاطمه؟ گویا همین دیروز بود
یاد داری تا پیمبر بود نه غم داشتیم
نه سر موی سفید و نه قد خم داشتیم؟
بر تمام دردهای با عشق مرهم داشتیم
صورتی چون گل، نفسهای منظم داشتیم
یاد داری فاطمه؟ گویا همین دیروز بود
یاد داری بر حسن قرآن که میآموختی
همزمان بهر حسینت پیرهن میدوختی؟
آتشی در جان من با آه خود افروختی
لیک خود در شعلههای آتشِ در سوختی
یاد داری فاطمه؟ گویا همین دیروز بود