وضعیت جهان پس از عصر ظهور
اکنون این سؤال مطرح است که پس از عصر ظهور، وضعیت جهان چگونه خواهد بود؟ روایات مختلفی در این باره وارد شده و نظریات متفاوتی بر اساس آنها مطرح گردیده است. بنابراین وحدت نظری درباره ی وضعیت جهان پس از حضرت مهدی (علیه السلام) وجود ندارد و اهمیت این بحث در تحلیل نظریات و گزینش مستدل نظریه صحیحی است که اوضاع مبهم پس از عصر ظهور را روشن سازد.
1- حاکمیت دوازده مهدی
روایاتی وارد شده است که پس از حضرت مهدی (علیه السلام) دوازده مهدی خواهند آمد.1- ابابصیر گوید: به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: ای فرزند رسول خدا! از پدرت که درود بر او باد شنیدم که فرمود:
یَکُونُ بَعدَ القائمِ إثنا عَشَرَ مَهدیّاً. فقالَ: إنّما قالَ: إثنا عشَرَ مهدیّاً و لَم یَقُل إثنا عَشَرَ إماماً، و لکنَّثهم قَومُ مِن شیعتِنا یَدعُونَ الناسَ إلی مُوالاتِنا و مَعرِفَةِ حَقِّنا.(1)
پس از قائم دوازده مهدی خواهند آمد. حضرت فرمود: پدرم فرمود: دوازده مهدی خواهند بود: نفرمود دوازده امام. امّا آنها گروهی از شیعیان ما می باشند که مردم را به دوستی و شناخت حقّ ما دعوت می کنند.
امّا سند این روایت ضعیف است؛ زیرا علی بن ابی حمزه که از راویان این حدیث می باشد فردی بسیار دروغگوست و روای دیگر که علی بن احمد بن عمران الدقاق می باشد مجهول است. بنابراین نمی توان به روایت آنها استدلال کرد ضمن اینکه روایت یاد شده به حکومت دوازده مهدی تصریح ندارد و تنها به تبلیغ آنها اشاره کرده است.
2- از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است که فرمود:
یا أبا حَمزَةِ إنَّ مِنّا بَعدَ القائمِ أحَدَ عَشَرَ مَهدِیّاً مِن وُلدِ الحُسَینِ (علیه السلام) .(2)
ای اباحمزه! ما پس از قائم یازده مهدی از نسل حسین (علیه السلام) داریم.
سند این روایت نیز ضعیف است و نمی توان به آن استدلال کرد ضمن اینکه به حکومت دوازده مهدی تصریح ندارد و به جای دوازده مهدی به یازده مهدی اشاره دارد که با روایات دیگر سازش ندارد.
3- روایت دیگری از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است که او از پدرانش، از امیرالمؤمنین (علیه السلام) و آن حضرت از پیامبر (صلی الله علیه وآله) نقل کرده است که فرمود:
یا عَلِیُّ! إنَّهُ سَیَکُونُ بَعدِی إثنا عَشَرَ إمَاماً وَ مِن بَعدِهِم إثنا عَشَرَ مَهدِیّاً .... فَإذا حَضَرَتهُ الوَفاةُ فَلَیُسَلّمُها إلی إبنِهِ أوَّلِ المَهدیینَ.(3)
ای علی! پس از من دوازده امام خواهد بود و پس از آنها دوازده مهدی می باشد...وقتی وفات او (قائم (علیه السلام) فرا رسد خلافت را به فرزندش اولین مهدی تسلیم می کند.
این تنها روایتی است که به حکومت دوازده مهدی و فرزندان امام زمان (علیه السلام) تصریح دارد امّا در سلسله سند آن راویانی چون احمد بن محمّد بن الخلیل و جعفر بن احمد مصری هستند که مجهول می باشند و در نتیجه ضعیف است و نمی توان به آن استدلال کرد.
بنابر آنچه بیان گردید سه روایت یاد شده به خاطر ضعف سند توان اثبات حاکمیت دوازده مهدی پس از امام زمان (علیه السلام) را ندارند به ویژه آنکه این روایات با احادیث مشهور و معتبری که وضعیت جهانیِ پس از آن حضرت را به گونه ی دیگری ترسیم کرده اند تعارض دارند.
نظر علامه مجلسی پیرامون روایات دوازده مهدی
علامه مجلسی می نویسد: این روایات مخالف مشهور است آنگاه دو راه حل برای توجیه آنها بیان می کند:1- مراد از دوازده مهدی، پیامبر و ائمه (علیه السلام) به جز حضرت مهدی (علیه السلام) خواهند بود و سخنی از صاحب کتاب مختصر بصائر الدرجات نقل می کند که او هم دوازده مهدی را به ائمه (علیه السلام) تأویل کرده است که قائم (علیه السلام) هم رجعت کند تا عدد دوازده کامل گردد.
2- این دوازده مهدی از جانشینان امام زمان (علیه السلام) و هدایت کننده ی مردم در زمان سایر ائمه می باشند که رجعت می کنند تا زمین با وجود آنها (ائمه (علیهم السلام) از حجت خالی نماند اگرچه جانشینان پیامبران و امامان هم حجت خدا هستند.(4) (بدون رجعت سایر ائمه با وجود آنها زمین از حجت خالی نیست.)
بررسی نظریه علامه مجلسی
راه حل اوّل علامه مجلسی که مراد از دوازده مهدی، پیامبر و یازده امام پس از او هستند پذیرفته نیست؛ زیرا در حدیث اول و سوم تصریح شده است که آنها شیعیان و یا فرزندان امام زمان (علیه السلام) هستند و در روایت دوم آمده است که آنها از فرزندان حسین (علیه السلام) می باشند و امامان معصوم از فرزندان امام حسین (علیه السلام) نُه امام هستند و نه یازده یا دوازده مهدی.راه حل دوم هم مورد اشکال است؛ زیرا با رجعت سایر ائمه معصومین (علیه السلام) که به نظر علامه مجلسی به دنیا باز می گردند تا زمین از حجت خالی نماند، جانشینی دیگران برای امام زمان (علیه السلام) معنا ندارد بلکه ولی امر مردم امامانی خواهند بود که رجعت می کنند و با وجود امام معصوم، جانشینی دیگران از امام معصوم قبلی منتفی می باشد. البته ما در بحث رجعت های ویژه اثبات کردیم که رجعت ائمه (علیه السلام) در عصر حضرت مهدی (علیه السلام) است و تنها امام حسین و امیرالمؤمنین (علیه السلام) هستند که پس از قائم (علیه السلام) رجعت می کنند.
بنابر آنچه بیان گردید خلاف مشهور بودن روایاتِ دوازده مهدی پس از امام زمان (علیه السلام) با مطالب علامه مجلسی توجیه نگردید. البته نیازی به توجیه روایات ضعیف که با روایات معتبر تعارض داشته باشند نمی باشد.
2- حاکمیت حضرت مسیح (علیه السلام)
وضعیت دیگرِ پس از امام زمان (علیه السلام)، حاکمیت حضرت مسیح (علیه السلام) است که در روایتی از سوی شیعه و سنی بیان شده است. ابن عباس از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) نقل کرده که می فرماید:کَیفَ تَهلِکُ اُمَةُ أنَا أَوَّلُها و عیسیَ بنُ مَریمَ فِی آخرِها، و المَهدِیُّ مِن أهلِ بَیتِی فِی وَسَطِها؟(5)
چگونه امتی که من اوّل آن و عیسی بن مریم آخر آن و مهدی از اهل بیت من در وسط آن می باشد، هلاک می شود؟
این روایت با همین الفاظ از طریق اهل سنت هم نقل شده است.(6) و در برخی از منابع شیعی به جای مهدی (علیه السلام) دوازده امام آمده است.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:
کَیفَ تَهلِکُ اُمّةُ أنَا أَوَّلُها و إثنا عشَرَ مِن بعدی مِنَ السُّعداءِ و اُولُوا الألباب و المسیحُ عیسیَ بنُ مریمَ آخِرُها؟(7)
چگونه امتی که من دوازده (جانشین) سعادتمند و صاحب خرد، اوّل آن و عیسی بن مریم آخر آن می باشد هلاک می شود؟
علی بن یونس عاملی درباره ی این حدیث می نویسد:
آنچه از ابن عباس از قول پیامبر (صلی الله علیه و آله) نقل شده و نظیر آن از انس روایت شده است «تدلان علی دولة بعد دولته» بر دولتی پس از دولت مهدی (علیه السلام) دلالت دارند.(8)
امّا ظاهر این روایت افاده ی حاکمیت برای مسیح (علیه السلام) نمی کند بلکه مراد این است که امّت اسلامی با وجود مقدّس رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آغاز می گردد و از این رو آغاز مبارکی دارد و با ائمه (علیه السلام) استمرار می یابد و از این جهت از میانه مبارکی برخوردار است و در پایان، عیسی (علیه السلام) که از انبیاء بزرگ الهی است با نماز خواندن پشت سر حضرت مهدی (علیه السلام) که از نشانه های اسلام اوست از پایان مبارکی برخوردار می باشد. امتی که شخصیت های مهم آسمانی یاد شده در آغاز، وسط و آخر آن هستند مبارک است و افرادی که در میان آنها هستند به برکت وجود آنها هلاک نخواهند شد مگر کسانی که از پذیرش کامل اسلام و پذیرش بخش میانه ی امّت که ائمه معصومین (علیه السلام) سرباز زنند.
بنابر آنچه بیان گردید بحثی از حکومت مسیح (علیه السلام) در این روایت مطرح نیست.
ابن بطریق در تبیین این روایت می نویسد:
پیامبر (صلی الله علیه و آله) اولین دعوت کننده به اسلام و حضرت مهدی (علیه السلام) دعوت کننده ی میانه و مسیح (علیه السلام) آخرین دعوت کننده به اسلام است.(9)
امّا روایتی از طریق اهل سنت وارد شده است که بر حاکمیت مسیح (علیه السلام) صراحت دارد. ابوهریره گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:
وَاللهِ لَیَنزِلَنَّ ابنُ مریَمَ حَکَماً عادِلاً فَلَیَکسِرَنَّ الصَّلِیبَ وَ لَیَقتُلَنَّ الخِنزِیرَ وَ لَیَضَعَنَّ الجِزیَةَ وَ لَیَترُکَنَّ القِلاصَ فَلا یَسعی عَلَیها وَ لَتَذهَبَنَّ الشَّحناءُ وَ التَّباغُضُ وَ التَّحاسُدُ وَ لَیَدعُونَّ إلَی المالِ فَلا یَقبَلُهُ أَحَدُ.(10)
به خدا سوگند همانا فرزند مریم که حاکم عادلی است فرود خواهد آمد و قطعاً صلیب را می شکند، خوک را می کشد، جزیه را وضع می کند و از شترهای جوان زکات نمی گیرد و تلاشی در گرفتن آن ندارد. دشمنی و کینه ورزی و حسادت از میان می رود و مردم را به گرفتن مال دعوت می کند، امّا هیچ کس آن را نمی پذیرد.
امّا چند اشکال بر این روایت وارد است که نمی توان به آن استدلال کرد و ما به آنها اشاره می کنیم:
1- بنابر روایات شیعه و سنی زمان فرود آمدن عیسی بن مریم (علیه السلام) آغاز عصر ظهور است و بدون شک حاکم زمین در آن زمان حضرت مهدی (علیه السلام) خواهد بود و مسیح (علیه السلام) پشت سر او نماز می گزارد.
2- جزیه که یک مالیات اسلامی است از سوی امام مسلمین برای اهل کتاب (یهود و نصارا) وضع می شود در حالی که در این روایت قرار دادن این مالیات بر یهودیان و مسیحیان به حضرت مسیح (علیه السلام) نسبت داده شده است.
3- سند این روایت که راویان آن از جمله ابوهریره عامی مذهب هستند ضعیف می باشد و اگر محتوای آن هم اشکال نداشت به خاطر ضعف سند نمی توان به آن استدلال کرد.
4- روح معارف اسلام بر تجلی رهبری آل محمّد (علیهم السلام) در مقاطع پایانی عالم است که با حاکمیت مسیح (علیه السلام) منافات دارد. چه این که در یکی از خطبه های امیرالمؤمنین (علیه السلام) آمده است:
...ثُمَّ یَمُوتُ عیسی وَ یَبقَی المُنتَظُر المَهدیُّ مِن آلِ مُحمّدٍ (صلی الله علیه و آله).(11)
...آنگاه عیسی از دنیا می رود و مهدی منتظر از آل محمّد (صلی الله علیه و آله) باقی می ماند.
3- هرج و مرج پنجاه ساله
وضعیت دیگری که برای پس از حضرت مهدی (علیه السلام) مطرح شده است یک مقطع تاریخی پنجاه ساله ی توأم با هرج و مرج است که پس از آن امام حسین (علیه السلام) خواهد آمد.جابر جعفی گوید: شنیدم که امام باقر (علیه السلام) می فرماید: به خدا قسم مردی از ما اهل بیت پس از مرگ خود سیصد و نه سال حکومت می کند. عرض کردم این حکومت در چه زمانی خواهد بود؟ فرمود: پس از آنکه قائم از دنیا می رود. عرض کردم: قائم چند سال حکومت می کند؟ فرمود: از روز قیام او تا زمان رحلتش نوزده سال به طول می انجامد. عرض کردم: پس از قائم (علیه السلام) هرج و مرج می شود؟ فرمود: بله، پنجاه سال این گونه خواهد بود. آنگاه منتصر رجعت می کند و خون خود و اصحابش را طلب می کند و می کشد و به اسارت می گیرد تا اینکه گفته می شود اگر او از فرزندان پیامبران می بود این همه قتل انجام نمی داد. پس همه مردم از سفید و سیاه دور او جمع می شوند و جمعیت خود را علیه او افزایش می دهند تا او را به پناهندگی به خانه خدا می کشانند.
وقتی بلا و سختی بر او شدت می یابد و منتصر کشته می شود سفاح به دنیا باز می گردد تا انتقام منتصر را بگیرد پس همه دشمنان ما را می کشد. ای جابر! آیا می دانی که منتصر و سفاح چه کسانی هستند؟ منتصر حسین بن علی است و سفّاح علی بن ابی طالب (علیه السلام) می باشد.(12)
امّا سه اشکال بر این روایت وارد است:
1- سند آن ضعیف است؛ زیرا بخشی از سلسله سند حذف شده است و تنها دو راوی یعنی عمرو بن ثابت و جابر ذکر شده اند و در نتیجه برای اثبات هرج و مرج پس از امام زمان (علیه السلام) نمی توان به آن استدلال کرد. البته این روایت را با قدری تفاوت امّا با سند موثق در بحث رجعت امام حسین (علیه السلام) نقل کردیم که بحث هرج و مرج پنجاه ساله و برخی از مطالب ضعیف دیگر در آن بیان نشده است.
2- در این مدتِ پنجاه سال حجتی از سوی خداوند در روی زمین وجود ندارد و این با معارف شیعه که زمین بدون حجت نمی ماند مخالف است.
3- حاکمیت 309 ساله امام حسین (علیه السلام) که پس از قائم (علیه السلام) آغاز می شود با هرج و مرج پنجاه ساله و کشته شدن آن حضرت سازش ندارد، زیرا اگر حکومت 309 ساله، پس از قائم (علیه السلام) آغاز شود هرج و مرج پنجاه ساله معنا ندارد و اگر پنجاه سال به طول بینجامد تا حکومت آن حضرت آغاز گردد تعبیر حکومت پس از قائم بی معنا می شود. ضمن اینکه کشته شدن آن حضرت با حاکمیت طولانی 309 ساله ی او منافات دارد؛ زیرا اگر کشته شود چگونه حکومت کند مگر اینکه کشته شدن او را پس از حکومت او بدانیم که برخلاف ظاهر روایت است.
صحیحِ روایت همان گونه است که با سند موثق نقل گردید و این تناقض در آن وجود ندارد.
4- برپایی قیامت
وضعیت دیگرِ پس از حضرت مهدی (علیه السلام) وقوع هرج و مرج و بر پایی قیامت پس از گذشت چهل روز می باشد.نظریه شیخ مفید
برخی بزرگان نظیر شیخ مفید(13) و به دنبال او علی بن عیسی اربلی (14) و علی بن یونس عامل (15) و شیخ طبرسی(16) نوشته اند: پس از حضرت مهدی (علیه السلام) حکومتی نخواهد بود و پس از چهل روز که به هرج و مرج می گذرد قیامت برپا می شود.از آنجا که علمای پس از شیخ مفید، کلام او را نقل کرده اند ما تنها سخن او را بیان می کنیم و هر گونه بحثی که درباره ی سخن شیخ مفید داشتیم درباره ی سخن آنها نیز به همان گونه خواهیم داشت.
شیخ مفید می نویسد:
لیس بعد دولة القائم (علیه السلام) لاحد دولة الاّ ما جاءت به الروایة من قیام ولده ان شاء الله ذلک، و لم ترد به علی القطع و الثبات و اکثر الروایات انه لن یمضی مهدی هذه الامّة (علیه السلام) الاّ قبل القیامة باربعین یوماً یکون فیها الهرج، و علامات خروج الاموات، و قیام الساعة للحساب و الجزاء، والله اعلم بما یکون.(17)
پس از دولت قائم (علیه السلام) برای کسی دولتی نخواهد بود مگر آنچه که روایت بر آن وارد شده است که اگر خدا بخواهد فرزندانش به حکومت می رسند و این روایت قطعی و یقینی نیست (18) و بیشتر روایات بر آنند که مهدی این امت چهل روز قبل از قیامت از دنیا می رود که در این مدت هرج و مرج و نشانه های بیرون آمدن مردگان از قبرها و فرا رسیدن قیامت برای رسیدگی به حساب اعمال مردم و جزای آنها خواهد بود و خداوند به آنچه پیش می آید آگاه تر است.
بررسی نظریه شیخ مفید
دو نکته مهم در سخن شیخ مفید وجود دارد:1- پس از حکومت حضرت مهدی (علیه السلام) حکومتی نخواهد بود.
2- اکثر روایات برآنند که امام زمان (علیه السلام) چهل روز پیش از قیامت رحلت می کند.
امّا نکته اوّل که پس از حکومت حضرت مهدی (علیه السلام) حکومتی نباشد پذیرفته نیست؛ زیرا روایات مختلفی درباره ی حکومت امام حسین (علیه السلام) وارد شده است که یکی از آنها دارای سند موثق است و بحث آن خواهد آمد و پیش از این هم به آن اشاره شد.
امّا نکته دوم که اکثر روایات برآنند که امام زمان (علیه السلام) چهل روز پیش از قیامت رحلت کند و پس از او هرج و مرج زمین را فراگیرد هم مورد اشکال است و اکثر روایات چنین معنایی را افاده نمی کنند. علامه مجلسی نظر متفاوتی را در این باره مطرح کرده و می نویسد:
ما روی ان بعد القائم (علیه السلام) تقوم الساعة بعد الاربعین یوماً فهو خبر واحد لایعارض الاخبار الکثیرة.(19)
آنچه روایت شده است که چهل روز پس از قائم (علیه السلام) قیامت برپا می شود خبر واحد است و نمی تواند با اخبار فراوان (20) تعارض داشته باشد.
لازم است در اینجا روایات مورد اشاره شیخ مفید و علامه مجلسی را نقل و بررسی کنیم تا وجود روایات و تعدد آنها و نسبتی که با یکدیگر دارند معلوم گردد و درنتیجه وضعیت جهان پس از حضرت مهدی (علیه السلام) در ارتباط با قیامت روشن شود. در اینجا روایات مربوط به برپایی قیامت پس از حضرت مهدی (علیه السلام) را مورد نقد و بررسی قرار می دهیم.
روایت اوّل:
عبدالله بن سلیمان عامری گوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود:ما زالَتِ الأرضُ إلاّ وَ للهِ تَعالی ذِکرُهُ فِیها جُجَّةُ یَعرِفُ الحَلالَ و الحرامَ وَ یَدعُوا إلی سَبیلِ اللهِ عزّوجَلّ، و لا یَنقطِعُ الحُجَّةُ مِنَ الأَرضِ إلاّ اَربَعینَ یَوماً قَبلَ یَومِ القِیامَةِ، فَإذا رُفُعَتِ الحُجَّةُ أُغلِقَ بابُ التُّوبَةِ وَ لَن یَنفَعَ نَفساً إیمانُها لَم تَکُن آمَنَت مِن قَبلُ أَن تُرفَعَ الحُجَةُ اولئکَ شِرارُ خَلقِ اللهِ، وَ هُمُ الّذِینَ تَقُومُ عَلَیهِمُ القِیامَةُ.(21)
همواره حجتی از سوی خدا بر روی زمین وجود دارد که حلال و حرام را می شناسد و به سوی خدای عزّوجلّ فرا می خواند و زمین از حجت خالی نمی شود مگر چهل روز پیش از برپایی قیامت. پس زمانی که حجت از زمین برداشته شود درِ توبه بسته می شود و هر کس تا آن هنگام ایمان نیاورده باشد ایمانش برای او سودی ندارد، اینها بدترین خلق خدا هستند و هم اینهایند که قیامت بر آنها فرا می رسد.
این روایت که به ضرورت وجود حجت، پیش از چهل روز، به برپایی قیامت اشاره دارد در خصوص فرا رسیدن قیامت پس از حضرت مهدی (علیه السلام) نمی باشد؛ زیرا حجت دراین گونه روایات لقب حضرت مهدی (علیه السلام) نیست بلکه به معنای حجت خداوند است که می تواند مصداق های مختلفی داشته باشد. بنابراین هر امامی که دنیا در عصر او به پایان می رسد حجت خداوند است که پیش از چهل روز به برپایی قیامت از زمین برداشته می شود.
از همین رو صاحب کتاب مختصر بصائر الدرجات پس از بیان روایتی که در آن آمده است «آخر من یموت، الامام (علیه السلام)» (آخرین کسی که می میرد امام (علیه السلام) است) می نویسد:
المراد بالامام هنا، الّذی هو آخر من یموت، الحسین (علیه السلام).(22)
دراین روایت مراد از امام که آخرین کسی است که می میرد حسین (علیه السلام) است. و در بیان علّت سخن خود می نویسد:
«فی الجمله حجت که با ترساندن و هدایت مردم بر آنها حکومت می کند حضرت مهدی (علیه السلام) نیست بلکه بنابر روایت معصومین (علیه السلام) حسین بن علی (علیه السلام) است که مهدی (علیه السلام) را غسل می دهد و پس از او تا زمانی که خدا بخواهد حکومت می کند.»(23)
همچنین امام صادق (علیه السلام) فرمود: رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: خداوند در شعب معراج به من فرمود:
یا محمّد! علیُّ آخِرُ مَن أقبِضُ روحَهُ مِنَ الأئِمَّةِ.(24)
ای محمّد! علی آخرین نفر از ائمه است که جان او را می گیرم.
نتیجه اینکه روایت یاد شده در مقام بیان وجود حجت خدا چهل روز پیش از قیامت است امّا اینکه این حجت کدام یک از ائمه (علیه السلام) است به آن اشاره نشده است، احتمال دارد که امام زمان (علیه السلام) باشد و احتمال دارد یکی دیگر از ائمه (علیه السلام) باشد و با وجود احتمال دیگر نمی توان برای اثبات برپایی قیامت پس از حضرت مهدی (علیه السلام) به آن استدلال کرد.
روایتی که مورد نقل و بررسی قرار گرفت در منابع مختلفی نظیر محاسن، جلد 1، صفحه ی 236 و دلائل الامامة، ص 434 با کمی تفاوت نقل شده است و اگرچه تفاوت هایی در برخی از روایان سلسله سند آن وجود دارد، امّا نقل کننده ی آن از امام صادق (علیه السلام) همان عبدالله بن سلیمان عامری است و بنابراین، یک روایت به شمار می آید.
روایت دوم:
شیخ طوسی سخنی را از عبدالله بن جعفر حمیری نقل می کند که او می گوید:اعتقادی و دینی ان الارض لاتخلو من حجة الاّ اذا کان قبل القیامة باربعین یوماً(25)
اعتقاد و دین من این است که زمین از حجت خالی نمی ماند مگر چهل روز پیش از برپایی قیامت.
حجت در این سخن هم که در منابع روایی نقل شده است به معنای حجت خداوند بر روی زمین است که بحث آن گذشت و احتمالاً سخن عبدالله بن جعفر حمیری برگرفته از همان روایتی است که عبدالله بن سلیمان عامری از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده بود و در هر صورت سخن او روایت به شمار نمی آید.
روایت سوم:
رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:من و دوازده نفر از اهل بیتم که اولین آنها علی بن ابی طالب است کوه های زمین هستیم که خداوند به وسیله آنها زمین را از فرو بردن اهلش نگاه می دارد. وقتی دوازده نفر از اهل من رفتند زمین اهلش را فرو می برد و مهلت نخواهند یافت.(26)
این روایت با کمی تفاوت در کتاب غیبت شیخ طوسی صفحه ی 139 و کافی، جلد 1، صفحه 533 نقل شده است.
اهل سنت حدیث مشابهی را نقل کرده اند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:
دین (اسلام) پیوسته به دوازده نفر از قریش برپاست وقتی از دنیا رفتند زمین بر اهلش موج می آورد.(27)
این گونه روایات در مقام بیان جایگاه امنیت بخش ائمه (علیه السلام) بر روی زمین اند، یعنی وجود مبارک آنها این اثر را دارد که سبب امنیت و آرامش زمین می گردد، و چون از زمین رخت بربندند هرج و مرج، زمین را فرا گرفته و ساکنان خود را از بین می برد، امّا اینکه این هرج و مرج پس از حضرت مهدی (علیه السلام) باشد و چهل روز بعد از او قیامت فرا رسد در این روایات به آن اشاره ای نشده است و روایات یاد شده با استمرار امنیت زمین با معصوم دیگری پس از امام زمان (علیه السلام) منافاتی ندارند. ترتیبی که ما از دوازده امام معصوم در ذهن داریم که اولین آنها امیرمؤمنان علی بن ابی طالب (علیه السلام) و آخرین آنها حضرت مهدی (علیه السلام) می باشد سبب گردیده است که آخرین حجت روی زمین را هم امام زمان (علیه السلام) بدانیم در حالی که آخرین امام بودن آن حضرت به معنای آخرین حجت بودن او نیست بلکه آخرین حجت می تواند اولین یا دومین امام هم باشد و با توجّه به روایات رجعت، آخرین حجت، آخرین امام نخواهد بود چنانچه در ذیل روایت اوّل، روایاتی را در این باره بیان کردیم. امنیت زمین با هر یک از دوازده امام معصوم برقرار است و هرگاه همه ی آنها رفتند زمین موج می آورد امّا آیا این موج آوردن پس از حضرت مهدی (علیه السلام) است، از روایات یاد شده چنین استفاده ای نمی شود.
روایات دیگری وارد شده است که به جای موج آوردن زمین و فرو بردن ساکنان آن، تغییر هرج و مرج در آنها استفاده شده است. اینها هم نظیر روایات گذشته به جایگاه امنیت بخش ائمه (علیهم السلام) اشاره کرده اند که به دو مورد آن ها اشاره می کنیم.
جابر بن سمرة گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:
من دوازده جانشین از قریش دارم، وقتی حضرت به منزل خود رفت به طور خصوصی به محضر او رسیدم و پرسیدم پس از آن چه خواهد شد؟ فرمود: آنگاه هرج و مرج می شود.(28)
راویان این روایت نظیر جابر بن سمرة، زیاد بن خیثمه و هیثم بن کمیل ضمن عامی مذهب بودن، مجهول و ناشناخته اند و روایت آنها ضعیف است.
وهب بن منبه گوید:
یکون بعدی اثنا عشر خلیفة ثمّ یکون الهرج، ثمّ یکون کذا، ثمّ یکون کذا و کذا.(29)
پس از من دوازده جانشین خواهد بود آنگاه هرج و مرج می شود و بعد هم همین گونه است و پس از آن هم همین گونه و همین گونه است.
سند این روایت هم ضعیف است. وهب بن منبه فرد ضعیفی است و نام کسی که این حدیث را از وهب شنیده در سلسله سند روایت ذکر نشده است و حتی نام رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در اوّل آن نیامده است و صَرف نظر از سند این روایات آنچه درباره ی روایات پیش از آنها بیان کردیم در اینجا هم بیان می کنیم.
روایت چهارم:
ابوهریره از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نقل می کند که فرمود:....(مهدی علیه السلام) تا هفت یا هشت یا نُه سال همین گونه به عدالت رفتار می کند آن گاه خیری در زندگیِ پس از او نیست.(30)
مراد از زندگیِ بدون خیر و خوبی دراین روایت به قرینه روایات دیگر همان زندگی توأم با هرج و مرج است. اگر چه این روایت به برپایی قیامت پس از حضرت مهدی (علیه السلام) اشاره دارد، امّا سند آن ضعیف و راویان آن عامی مذهب هستند و با روایت معتبر جابر جعفی که نقل خواهد شد تعارض دارد. از این رو فاقد اعتبار و شرایط تمسک به آن است. ضمن اینکه این روایت موافق عقیده ی اهل سنت است که با رجعت و حاکمیت امامان شیعه پس از حضرت مهدی (علیه السلام) مخالفت دارند.
روایت پنجم:
روایتی بسیار طولانی درباره ی رجعت و مسائل ظهور از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است که در پایان آن مفضل بن عمر درباره ی مدت حکومت امام زمان (علیه السلام) سؤال می کند و آن حضرت پاسخی می دهد که از آن استفاده می شود پس از حکومت آن حضرت قیامت برپا می شود.(31) این حدیث را «حسین بن حمدان» در کتاب هدایة الکبری صفحه 392 نقل کرده است و حسن بن سلیمان آن را با تفاوت هایی در کتاب بصائر الدرجات صفحه 179 آورده است و متن آن در بحار الانوار نیز تفاوت هایی با این دو کتاب دارد امّا در سند آن تفاوتی نیست و بسیار ضعیف است به گونه ای که نمی توان به آن اعتماد کرد. با توجّه به اینکه این روایت از مطالب گسترده ای درباره ی رجعت و ظهور برخوردار است بررسی ریشه ای سند آن ضروری است که در پاورقی به آن می پردازیم.(32)روایت ششم:
فضل بن شاذان در کتاب اثبات الرجعة با سند موثق از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نقل می کند که فرمود:أَلا اُبَشّرُکِم أیَّهَا الناسُ بِالمَهدِیِّ؟ قَالُوا بَلی، قَال: فَاعلَمُوا أَنَّ اللهَ تَعالی یَبعَثُ فِی اُمَّتی سَلطاناَ عادِلاَ و إماماً قاسِطاً یَملأُ الأَرضَ قِسطاً وَ عَدلاً کَما مُلِئَت جَوراً وَ ظُلماً وَ هُوَ التَّاسِعُ مِن وُلدِ وَلَدیَ الحُسَینِ، إسمُهُ إسمی وَ کُنیَتُهُ کُنیَتی. أَلا و لا خَیرَ فِی الحَیاَةِ بَعدَهُ وَ لا یَکُونُ إنتهاءُ دَولَتِهِ إلاّ قَبلَ القِیامةِ بِأربَعینَ یَوماً.(33)
ای مردم! آیا می خواهید شما را به مهدی بشارت دهم؟ عرض کردند: آری، فرمود: بدانید که خدای تعالی، سلطان عادل و پیشوای دادگری را در امّت من بر می انگیزد که زمین را پر از عدل و داد می کند همان گونه که پر از ظلم و ستم شده است و او فرزند نهم فرزندم حسین است که نامش نام من و کینه اش کنیه من می باشد. آگاه باشید که خیر در زندگی پس از او نیست و پایان دولتش جز چهل روز پیش از قیامت نمی باشد.
نتیجه اینکه از شش روایتی که نقل گردید تنها روایت ششم برای اثبات قیامت پس از حضرت مهدی (علیه السلام) قابل تمسک و استدلال است.
البته پذیرش آن هم در صورتی خواهد بود که روایات دیگری با این روایت تعارض نداشته باشند که در آن صورت بنابر قواعد باب تعارض روایات، روایتی که دارای مرجح است مقدم خواهد بود و این بررسی در پایان همین فصل خواهد آمد.
5- حاکمیت امام حسین (علیه السلام)
وضعیت دیگری که برای پس از رحلت حضرت مهدی (علیه السلام) مطرح است حکومت امام حسین (علیه السلام) می باشد که چند روایت هم درباره ی آن وارد شده است. بنابراین روایات، آن حضرت در ایام رجعت خود حاکمیت جهان را پس از حضرت مهدی (علیه السلام) در دست می گیرد و به مدت زیادی حکومت می کند. در اینجا به بررسی روایات حاکمیت امام حسین (علیه السلام) می پردازیم.روایت اوّل:
امام باقر (علیه السلام) فرمود:إنّ أوّلَّ مَن یَرجِعُ لَجارُکُمُ الحُسینُ (علیه السلام) فیَملِکُ حتّی تَقَعَ حاجِباهُ علی عَینَیهِ مِنَ الکِبَرِ.(34)
اولین کسی که بر می گردد همسایه شما، حسین بن علی (علیه السلام) است و به اندازه ای حکومت می کند که به خاطر پیری، ابروهایش بر روی چشمانش قرار می گیرد.
داوود بن راشد که این حدیث را به یک واسطه از امام باقر (علیه السلام) نقل می کند مجهول است و روایت او ضعیف می باشد اگرچه همه راویان دیگر این حدیث موثق اند.
روایت دوم:
معلّی بن خنیس و زید شحّام گویند از امام صادق (علیه السلام) شنیدیم که می فرماید:إنَّ اوّلَ مَن یَکِرُّ فِی الرَّجعَةِ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ (علیهما السلام) وَ یَمکُثُ فِی الأرضِ اَربَعینَ سَنَةً حَتّی یسقُطَ حَاجِباهُ عَلی عَینَیهِ.(35)
اولین کسی که در رجعت باز می گردد حسین بن علی (علیه السلام) است و چهل سال در روی زمین می ماند تا اینکه ابروهایش بر روی چشمانش می افتد.
یکی از راویان این حدیث که با تعبیر «عن رجل» از او یاد شده است مجهول است و به خاطر آن، سند روایت ضعیف است اگرچه سایر راویان آن موثق اند.
اشکال دیگری که بر این روایت وارد شده است این است که به حکومت آن حضرت تصریح ندارد مگر اینکه به قرینه روایات دیگر «مکث» را حمل بر حکومت کنیم که آن هم دشوار است.
روایت سوم:
جابر جعفی گوید: شنیدم که امام باقر (علیه السلام) فرمود: به خدا سوگند یکی از ما اهل بیت پس از مرگ خود سیصد سال حکومت می کند و نه سال هم بر آن می افزاید. عرض کردم: در چه زمانی؟ فرمود: پس از قائم. سؤال کردم قائم چند سال حکومت می کند؟ فرمود: نوزده سال.(36)این روایت که متن کامل آن در فصل رجعت امام حسین (علیه السلام) نقل و ترجمه گردید سند موثقی دارد و در نتیجه حکومت امام حسین (علیه السلام) با آن به اثبات می رسد. البته این روایت در کتاب اختصاص، صفحه 257 و تفسیر عیاشی، جلد 2، صفحه 326 با سند و محتوای ضعیفی نقل شده است که به آن اعتمادی نیست و سند معتبر آن تنها در کتاب غیبت شیخ طوسی (رحمه الله) بیان گردیده است که راویان آن فضل بن شاذان، حس بن محبوب، عمرو بن ابی المقدام و جابر جعفی هستند و همه آنها موثق و اکثر آنها از چهره های ممتاز راویان شیعه به شمار می روند.
جمع بندی روایات
در مباحثی که تاکنون مطرح گردید پنج وضعیت برای جهان پس از حضرت مهدی (علیه السلام) ترسیم کردیم که درباره ی هر کدام از آنها روایاتی وارد شده بود این وضعیت ها عبارت بودند از:1- حاکمیت دوازده مهدی.
2- حاکمیت حضرت مسیح (علیه السلام).
3- هرج و مرج پنجاه ساله.
4- برپایی قیامت.
5- حکومت امام حسین(علیه السلام).
پنج وضعیت ترسیم شده به گونه ای هستند که امکان جمع آنها ممکن نیست، یعنی اگر جهان بخواهد شاهد حاکمیت دوازده مهدی پس از امام زمان (علیه السلام) باشد دیگر نمی شود شاهد حاکمیت مسیح (علیه السلام) باشد و یا اگر شاهد حاکمیت امام حسین (علیه السلام) باشد دیگر شاهد برپایی قیامت نخواهد بود. بنابراین تنها یکی از پنج مورد یاد شده می تواند عملی شود امّا این یک مورد، کدام یک از وضعیت های پنجگانه است؟
در مباحثی که گذشت معلوم گردید روایات حاکمیت دوازده مهدی یا حکومت فرزندان امام زمان (علیه السلام) یا هرج و مرج پنجاه ساله و همچنین حاکمیت مسیح (علیه السلام) ضعیف هستند امّا برپایی قیامت و حاکمیت امام حسین (علیه السلام) هر کدام از یک روایت موثق برخوردارند که با یکدیگر تعارض دارند. امّا با توجّه به شهرت روایت حاکمیت امام حسین (علیه السلام) و مخالفت آن با نظر اهل سنت که به برپایی قیامت پس از حضرت مهدی (علیه السلام) قائلند چنان که روایت آن درهمین مقاله بیان گردید، روایت حاکمیت آن حضرت بر روایت برپایی قیامت مقدم است؛ زیرا احتمال تقیه در صدور روایت موافق آنها وجود دارد و بنابر قواعد باب تعارض روایات، روایتی که با آنها مخالف است مقدم می باشد و در نتیجه جهانِ پس ازمهدی (علیه السلام) با حاکمیت امام حسین (علیه السلام) استمرار می یابد.
پی نوشت ها :
1- کمال الدین ، ص 358.
2- کتاب الغیبة للشیخ الطوسی، ص 478.
3- مختصر بصائر الدرجات، ص 40.
4- بحار الأنوار، ج 53، ص 148 و 149.
5- دلائل الامامة، ص 443.
6- تفسیر الثعلبی، ج 3، ص 82 - تاریخ دمشثق ، ج 47، ص 521.
7- الخصال، ص 476 - عیون اخبار الرضا (علیه السلام)، ج 2، ص 66، ح 18.
8- الصراط المستقیم، ج 2، ص 254.
9- العمدة، ص 439.
10- صحیح مسلم، ج 1، ص 94.
11- معجم احادیث الامام المهدی (علیه السلام)، ج 3، ص 121.
12- الاختصاص، ص 257 و 258.
13- الارشاد، ج 2، صث 387.
14- کشف الغمة، ج3، ص 266.
15- الصراط المستقیم، ج 2، ص 254.
16- اعلام الوری ، ص 295.
17- الارشاد، ج 2، ص 387.
18- این روایت در بحث حاکمیت دوازده مهدی نقل گردید.
19- بحار الانوار، ج 25، ص 108.
20- مراد علامه مجلسی از اخبار فراوان، اخباری است که بر رجعت یا حکومت
ائمه (علیه السلام) پس از حضرت مهدی (علیه السلام) دلالت دارند.
21- کمال الدین، ص 229، ح 24.
22- مختصر بصائر الدرجات، ص 211.
23- همان منبع.
24- همان منبع، ص 36.
25- کتاب الغیبة للشیخ الطوسی، ص 243.
26- الاستنصار، ص 8.
27- کنزالعمال، ج 12، ص 34.
28- الخصال، ص 427، ح 26.
29- الخصال ، ص 474، ح 34.
30- مسند احمد، ج 3، ص 37 - الدرالمنثور، ج 6، ص 57.
31- بحار الانوار، ج 53، ص 35.
32- سلسله ی سند حدیث مفضل این گونه است: عن الحسین بن حمدان، عن محمّد
بن اسماعیل و علی بن عبدالله الحسنی، عن شعیب محمّد بن نصیر، عن عمر بن
الفرات، عن محمّد بن المفضل، عن المفضل بن عمر قال: سألت سیدی الصادق (علیه
السلام)...
امّا حسین بن حمدان فردی است که نجاشی درباره ی او می نویسد:
حسین بن حمدان؛ انحراف در مذهب داشت. (رجال النجاشی، ص 67)
و ابن غضائری درباره ی او می نویسد:
کذاب، فاسد المذهب، صاحب مقالة ملعونة، لایلتفت الیه. (رجال ابن
الغضائری، ص 54) یعنی، بسیار دروغگو، دارای انحراف در مذهب و صاحب گفتار
لعنت شده بود و به نقل او توجّه نمی شود.
علامه حلی نیز نظیر سخن ابن غضائری را درباره ی حسین بن حمدان آورده است (خلاصة الاقوال، ص 339).
علی بن عبدالله حسنی راوی دیگر این روایت نیز فردی مجهول و ضعیف است.
محمّد بن نصیر هم فردی ضعیف و اهل غلو است که امام هادی (علیه السلام)
او را لعنت کرده است.علامه حلی در این باره می نویسد: محمد بن نصیر
النمیری، لعنه علی بن محمّد العسکری (علیه السلام) (خلاصة الاقوال، ص 401).
همچنین علامه حلی می نویسد: شیخ طوسی (رحمه الله) گروهی از راویانِ مذمت
شده را معرفی کرده است که یکی از آنان محمّد بن نصیر نمیری است که در عصر
امام حسن عسکری (علیه السلام) بوده است. وقتی آن حضرت از دنیا رفت نمیری
ادّعا کرد که ابی جعفر محمّد بن عثمان صاحب الزمان می باشد و خود از سوی او
نیابت دارد که خدای تعالی او را مفتضح کرد. و سعد بن عبدالله درباره ی
محمّد بن نصیر می گوید: کان یقول بالتناسخ و یغلو فی ابی الحسن (علیه
السلام) و یقول فیه بالربوییة. (او قائل به تناسخ بود و درباره ی امام هادی
(علیه السلام) غلو می کرد و می گفت: او دارای ربوبیت است). (خلاصة
الاقوال، ص 432 و 433).
محمّد بن مفضل راوی دیگر این روایت نیز فردی مجهول و در نتیجه نقل او ضعیف است.
امّا مفضل بن عمر مورد اختلاف است. برخی او را به شدت تضعیف کرده و عده
ای او را به شدت تحسین کرده اند که بحث آن مفصل است و در این مقال نمی
گنجد.
صاحب معالم درباره ی او می نویسد: ورد فی مدحه و ذمه آثار (در ستایش و مذمت او سخنانی وارد شده است). (التحریر الطاووسی، ص 537).
33- کتاب سلیم بن قیس، ص 478 تحقیق محمّد باقر بهبودی.
34- مختصر بصائر الدرجات، ص 27 و 28.
35- مختصر بصائر الدرجات، ص 18.
36- کتاب الغیبة للشیخ الطوسی، ص 478 ، ح 505.
اکبری، محمد رضا، (1390)، عصر شکوهمند رجعت، قم: انتشارات مسجد مقدّس جمکران، چاپ دوم