یا اباصالح المهدی

یا اباصالح المهدی

سیمای دجال در فرهنگ مهدویت

چهارشنبه, ۱۹ شهریور ۱۳۹۳، ۱۰:۲۹ ب.ظ

 
در فرهنگ جدید عربى- فارسى‏منجدالطلاب و فرهنگ لاروس معانى‏لغت دجال چنین آمده است: «آب طلا، گروه بزرگ انبوه ، دروغگو ، فریبنده‏ لقب مسیح کذاب که در آخرالزمان‏ ظهور کند.»

مرحوم علامه على‏ اکبر دهخدا این لغت را در لغتنامه خود، هم باتشدید «جیم» و هم بدون تشدید«جیم‏» ضبط نموده است.
مهدى پرتوى آملى درباره این‏لغت مى‏نویسد: «دجال صیغه مبالغه ‏از لغت دجل و به معنى خدعه ، نیرنگ ، حیله و باطل است.»
شادروان دکتر محمد خزائلى‏تعبیرى زیبا و ظریف از لغت دجال‏کرده است: «دجال کلمه‏اى مرکب‏است و الف و لام آن همان الف ولامى است که در نامهاى دانیال وخرقیال هم وجود دارد و به معنى‏«خدا» ست. جزء اول آن هر چه باشدبه معنى «ضد» و «دشمن‏» است ودور نیست که با «دژ»، «دشمن‏» و«دشوار» همریشه باشد. (1) بنابراین‏تعبیر، دجال یعنى : ضدخدا، دشمن‏خدا.

شکل ظاهرى «دجال‏»

دجال را با سیمایى عجیب مجسم‏کرده‏اند. صورتى آبله رو که یک‏چشم او کور شده - چشم راست - وچشم دیگرش در وسط پیشانى ،مانند ستاره صبح درخشان است.این بیت مولانا جلال‏الدین بلخى‏به‏یک چشم بودن دجال گواهى دارد :
او به سر، دجال یک چشم لعین
اى خدا فریادرس نعم‏المعین

نام اصلى، کنیه، محل اقامت و محل ظهور دجال

نام اصلى دجال، «صائد بن صید» و کنیه‏اش «ابویوسف‏» است. ازمادرى یهودى به نام «میمونه‏» به‏دنیا آمده و در جزیره‏اى به یک‏صخره بسته شده است. چون سال ‏از چهارصد هجرت بگذرد، بایدمنتظر بود تا ظاهر شود و این ازعلامات آخرالزمان است.
خراسان و کوفه از نقاطى هستندکه به عنوان محل خروج و ظهور دجال ذکر شده‏اند. خاقانى شاعرنامى قرن ششم هجرى قمرى محل‏ظهور دجال را چنین ذکر مى‏کند:
نه عیسى راست از یاران کمینه سوزنى دربر؟ نه سوزن شبه دجال است‏یک چشم و صفاهانى (2) ؟

کیفیت‏خروج دجال

کیفیت‏خروج دجال به این ترتیب‏است که سه سال قبل از خروجش دردنیا قحط و خشکسالى مى‏شود. به‏این صورت که سال اول، ثلث‏باران وسال دوم دو ثلث‏باران معمولى‏نمى‏بارد و سال سوم حتى یک قطره‏باران از آسمان به زمین نمى‏بارد ویک برگ سبز از زمین روییده‏نمى‏شود. در این موقع که گرسنگى وتشنگى بر عالمیان سایه افکنده‏است، دجال خروج مى‏کند. هنگامه ‏عجیبى بر پا مى‏شود و دجال به کمک‏پیروانش بر تمام شهرها مسلط مى‏شود و «بیت‏المقدس‏» را که‏ساکنانش حاضربه‏تسلیم‏نمى‏شوند، محاصره مى‏کند. در چنین زمانى به‏هنگام نماز صبح و یا عصر، حضرت‏مهدى صاحب‏الزمان علیه السلام ظهورمى‏کند و با جماعت محصورین به‏نماز مى‏ایستد. حضرت عیسى بن‏مریم علیه السلام نیز از آسمان فرود مى‏آیدو به صاحب‏الامرعلیه السلام اقتدا مى‏کند.آنگاه حضرت صاحب‏الزمان علیه السلام ازحصار خارج شده، دجال و پیروانش‏را از میان برمى‏دارد.
اعتقاد به ظهور دجال در مهمترین مذاهب جهان
اصل قضیه دجال مسلم و قطعی نزد تمام ادیان ابراهیمی است و همگی به خروج وی در آخر الزمان اعتقاد دارند چنانکه بمفاد اخبار و احادیث بسیار که از فریقین روایت شده از زمان نوح پیغمبرعلیه السلام تا زمان حضرت محمد صلی الله علیه واله هر پیامبری قوم خود را از فتنه دجال بر حذر می داشته و آن حضرت بیشتر از دیگر انبیاء در تشریح حالات و صفات او بسط کلام داده اند.
دجال را در زبانهای فرانسه و انگلیسی " آنتی کریست antichrist نامیده اند که به
معنی دشمن ضد مسیح است.
این عنوان در رساله های یوحنا به کرات دیده می شود.
آنجا که می فرماید : «دروغگو کیست جز آنکه مسیح بودن عیسی را انکار کند آن دجال است که پدر و پسر را انکار می کند.»( رساله اول یوحنا, باب2 , آیه22)
و نیز می فرماید : «شنیده اید که دجال می آید الحال هم دجالان بسیار ظاهر شده اند.»( رساله اول یوحنا, باب2, آیه18)
و در همین رساله آمده است : «هر روحی که عیسی مجسم شده را انکار کند از خدا نیست و این است روح دجال که شنیده اید می آید و الآن هم در جهان هست.» (رساله اول یوحنا ,باب4,آیه3)
در دومین رساله یوحنا آمده است :
«گمراه کنندگان بسیار به دنیا بیرون شدند که عیسی مسیح ظاهر شده به جسم را اقرار نمی کنند آن است گمراه کننده و دجال.» (رساله دوم یوحنا, آیه7)
اما یهودیان هم به ظهور کسی که با خدا خصومت ورزد و دارای قدرت فوق العاده ای باشد معتقد بوده اند. و گویا از دو قرن پیش از میلاد, یهود با این تصور آشنا شده باشند و به وسیله ایشان به مسیحیان و ملل دیگر رسیده باشد.
در کتاب دانیال باب یازدهم از صفات اینچنین شخصی که ظاهر خواهد گردید گفتگو شده و در باب هفتم همین کتاب هم به صورت رمز و اشاره از دشمن خدا سخن به میان آمده است. او کسی است که پادشاه را از میان می برد و با خدا خصومت و دشمنی می ورزد و دوران تسلط او سه سال و نیم است.
جاماسب حکیم در فرهنگ الملوک که اسرارعجم نیز گفته می شود و به اصطلاح گبران جاماس نامه می گویند, در قسمتی از پیش بینی های خود بعد از ذکر مختصری از حالات پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و امام زمان عجل الله فرجه به ظهور دجال و قتل وی به دست ایشان اشاره می نماید آنجا که می گوید:
«نام آن پادشاه بهرام از خورشید جهان که دختر سین که نام مبارک محمد است بلغت پهلوی باشد و ظهور او در آخر دنیا باشد و عمر هفت کرکس کند و چون خروج کند عمر او سی قرن شده باشد و خروج او در آن زمان شود که تازیان بر فارسیان غالب شوند و شهرهای ایشان خراب شود به دست سلطان تاریک پس او خروج کند و جنگ کند و دود یعنی دجال را که کوری است خرسوار مدعی خدائی بکشد و از گوشه دنیا که گنگ و زواچین باشد تا وزمحت که بیت المقدس است همه را بگیرد و...» (العبقری الحسان,ج1,جزء 1, ص 47 ؛ دارالسلام عراقی , ص51 ؛ سه رساله درباره حجت بن الحسن العسکری علیه السلام (ترجمه تذکره الأئمه علامه مجلسی ره) ؛چهره درخشان امام زمان علیه السلام (ترجمه الزام الناصب) , ج2 ,ص73 به نقل از سیف الأئمه. )
در آثار اسلامی نیز راجع به دجال بحث شده است وی دارای قدرت و تأثیر عجیبی است یک چشم او مسح شده و چشم دیگرش در پیشانی است که مانند ستاره صبح می درخشد وی از همه جا می گذرد و در مکه و مدینه قدم نمی گذارد اکثر مردم پیرو او می شوند و دچار بدبختی می گردند و تنها کسانی سعادتمندند که بتوانند با مجاهدات مختلف خود را از پیروی او باز داشته , به دنبال او نروند. ما مسلمانان مانند ملل دیگر حکومت عادله کامل را انتظار می کشیم و ظهور چنین حکومتی را پس از دوران بینهایت ظلمانی می دانیم و دوره ظلمت را دوره دجال و دوران نور و سعادت را دوران حضرت قائم عجل الله فرجه تعبیر می کنیم.
ازامام باقرعلیه السلام روایت شده که در تفسیر آیه شریفه: «انََّ الله قادر علی أن ینزل الآیه» انعام , آیه37
فرمود:«وسَیرَکَ فی آخر الزمان آیات , منها دابة الأرض و الدجال و نزول عیسی ابن مریم و طلوع الشمس من مغربها.»
«ونشانه هائی در آخرالزمان به تو خواهد نمایاند که از آن جمله اند: جنبنده زمین, دجال, نزول عیسی بن مریم و طلوع خورشید از مغربش.»
در حدیث مبارک معراج نیز که ابن عباس از زبان پر نور آورندة اسلام حضرت محمد صلی الله علیه وآله نقل کرده به نشانه های ظهور حضرت صاحب الأمرعلیه السلام اشاره شده ,که در بین این نشانه ها خروج دجال نیز تصریح شده است.
حضرت نبی اکرم صلی الله علیه و آله فرموده اند:
« أیُّهَا النّاسُ ، ما بَعَثَ اللّهُ نَبِیّاً إلّا وَ قَد أنْذَرَ قَوْمَهُ الدَّجّالَ. وَ إنَّ اللهَ قَدْ أخَّرَهُ إلی یَومِکُمْ هذا . فَمَهما تَشابَهَ عَلَیْکُمْ فی أمْرِهِ فَإنَّ رَبَّکُمْ لَیْسَ بِأعْوَرَ إنَّهُ یَخْرُجُ عَلی حِمارٍ عَرْضُ ما بَیْنَ اُذُنَیْهِ میلٌ ! . یَخْرُجُ وَمَعَهُ جَنَّهٌ وَنارٌ ، وَ جَبَلٌ مِنْ خُبْزٍ وَ نَهْرٌ مِنْ ماءٍ ! . أکْثَرُ أتْباعِهِ الیَهُودُ وَ النِّساءُ وَ الأعْرابُ . یَدْخُلُ آفاقَ الْأرضِ کُلَّها إلّا مَکَّهَ وَلا بَتَیْها وَ المَدینَهً وَ لا بَتَیْها فَإنَّهُما مُحَرَّمَتانِ عَلَیْهِ. »
« هان ای مردم ! خداوند پیامبری را نفرستاده جز اینکه قوم خود را از دجال بیم داده است و خداوند او را برای زمان شما ذخیره کرده است. اگر کارهای او بر شما مشتبه شود، این هرگز مشتبه نشود که او کور است و پروردگارتان کور نیست. او برفراز مرکبی می آید که بین دو گوشش یک میل است. او خروج می کند درحالی که بهشت و جهنم را با خود یدک می کشد و کوهی از نان و رودخانه ای از آب را همراه خود حمل می کند. بیشتر پیروانش از یهودیان، زنان و بادیه نشینان است، به همه اقطار و اکناف جهان وارد می شود جز مکه و حوالی مکه و مدینه و حوالی مدینه که هر دو بر او حرام است.» (روزگار رهائی, ج2, ص1148 ,ح 1818 : المهدی , ص192 ؛ الزام الناصب , ص74 و صحیح بخاری , ج9 , ص60 – منتخب الأثر , ص572 : سنن ابن ماجه , ج2. )
و در حدیثی دیگر که بسیار تکان دهنده می باشد رسول گرامی اسلام انکار دجال را کفر دانسته ومنکرین دجال را ازکافرین می دانند چنانکه ابوبکر اسکافی در کتاب فوائد الأخبار از جابر بن عبدالله نقل کرده که گفت: رسول خدا (صلی الله علیه واله) فرمودند: «من کذب بالدجال فقد کفر و من کذب بالمهدی فقد کفر»
« کسی که دجال را تکذیب کند کافر شده و کسی که مهدی علیه السلام را تکذیب کندکافر شده است » باورداشت مهدویت , ص60 , ح40 : البرهان فی علامات مهدی آخر الزمان (ع) , ص170, باب 12 ,ح2 - روزگار رهائی , ج 2, ص 1159, ح1845 : الروض الانف ,ج2 ص431 و عقد الدرر , ص157. )
همچنین در غیبت شیخ از عامر بن واثله از امیر المومنین (ع) روایت کرده که گفت : پیامبر (ص) فرمود:
«ده علامت است که پیش از قیامت باید پدید آید: سفیانی, دجال, دابه الأرض, قیام قائم, طلوع آفتاب از مغرب, فرود آمدن عیسی از آسمان, فرو رفتن زمین در شرق, فرو رفتن زمین در جزیره العرب و آتشی که در قلب شهر عدن بیرون آید و مردم را به محشر سوق دهد.»( مهدی موعود (ترجمه بحار الأنوار) , ج 52 , ص984 ؛ ترجمه اعیان الشیعه , ص325 ؛ متن فارسی اثبات الهداه , ص405.)
امیر المؤمنین (ع) ضمن یک خطبه طولانی فرمود: «مهدی (ع) با یارانش از مکه به بیت المقدس می آیند، و در آن مکان بین آن حضرت با دجال و ارتش او، جنگ واقع می شود، دجال و ارتش او مفتضحانه شکست می خورند، به طوری که از اول تا آخر آنها به هلاکت می رسند و دنیا آباد می شود و حضرت مهدی (ع) عدالت و قسط را در جهان به پا می دارد، و طبق روایتی آن حضرت دجال را در کناسه کوفه به دار می زند.»
به هرحال دجال که نموداری از جنگ نور و ظلمت است در اقوال و ملل دیگر هم سابقه دارد . بابلیان از جنگ مردوخ با تئومات سخن می گفتند و تئومات را ظلمت و اژدها معرفی می کردند. در اوستا هم از جنگ اهریمن و اهورا مزدا گفتگوهاست و آئین مانویان بر اساس منازعه دائمه نور و ظلمت پی ریزی شده است . در کتب الحاقی تورات هم گاهی دجال , موجود فوق العاده ای است که دارای صورت حیوانی عجیب الخلقه می باشد.( اعلام قرآن , ص479)

دجال در اعتقادات مسیحیت

مسیحیان دجال را «مسیح کذاب ‏و دروغین‏» مى‏دانند که دشمن وضدمسیح (3) است. قاموس کتاب‏مقدس (صفحه 460) دجال را اسم‏عام و دجال و دجالان را کسانى‏مى‏داند که تجسم مسیح را تکذیب‏مى‏کنند. در همین کتاب آمده است که‏کلمه دجال در جایى دیگر جز دررساله «یوحنا» یافت نمى‏شود ومقصود از دجال کسى است که با مسیح مقاومت و ضدیت مى‏نماید ومدعى آن باشد که خود او در جاى‏مسیح است و در رساله اول یوحنا، مى‏گوید: «و هر روحى که عیساى‏مجسم شده را انکار کند از خدانیست. این است روح دجال ، که‏شنیده‏اید، مى‏آید و الان هم در جهان‏است‏» و نیز مى‏گوید: «دروغگوکیست؟ جز آنکه مسیح بودن عیسى‏را انکار کند و آن دجال است.»
نشانى‏هاى دقیق دجال ازکلام امیرمؤمنان على علیه السلام
«اصبغ بن نباته‏» از امیرالمؤمنین‏علیه السلام پرسید: «یا امیرالمؤمنین دجال‏کیست؟ فرمودند که: آگاه باشید، دجال «صائدبن‏صید» است و شقى کسى است که او را تصدیق کند و سعید کسى است که او را تکذیب کند...و از دهى که معروف به یهودیه‏است ، خروج مى‏کند. چشم راستش‏از اصل خلقت ندارد به طورى که‏گودى حدقه‏اش نیست و دیگرى که‏در پیشانیش است، مانند ستاره‏صبح مى‏درخشد و در چشمش مانندپارچه گوشت چیزى است گویا که باخون ممزوج است و در میان‏چشمش لفظ «کافر» نوشته شده به‏طورى که همه کس آن را مى‏خواند خواه نویسنده باشد و خواه نه . به‏دریاها داخل مى‏شود و آفتاب با وى‏سیر مى‏کند و در پیش رویش کوهى‏است از دود و در پشت‏سرش کوه‏سفیدى است که خلایق چنین‏مى‏دانند که آن طعام است و در ایام‏قحط شدیدى خروج مى‏کند وبه‏درازگوش سبز یا خاکسترى رنگ‏سوار شود و زمین در زیر پایش‏پیچیده مى‏گردد و به هیچ آب‏نمى‏گذرد مگر اینکه خشکیده‏مى‏شود به طورى که جایش تا روزقیامت‏خشک مى‏ماند وبه آواز بلند ندا مى‏کند، به نوعى که همه جن وانس و شیاطین ، که در ما بین مشرق‏و مغرب‏اند صداى او را مى‏شنوند.چنین مى‏گوید:
«اى دوستان من! به زودى به‏سوى من آیید. منم آن کسى که‏مخلوقات را خلق نمود و ایشان را درمحکم نمودن ترکیبشان با هم‏مساوى گردانید و اندازه صورتها وهیاتهاى ایشان راتعیین نمود و منم‏آن پروردگار شما که بر همه اشیا قادر است.»
و این دشمن خدا، اینها را دروغ‏مى‏گوید، زیرا که او مردى است که‏طعام مى‏خورد و در بازارها راه‏مى‏رود و پروردگار شما کور نیست‏و طعام نمى‏خورد و راه نمى‏رود و ازمکانى به مکان دیگر منتقل نمى‏شود.آگاه شوید بدرستى که بسیارى ازتابعان او در آن روز اولاد زنا وصاحبان طیلسان سبز هستند و آن‏پارچه‏اى است مانند ردا که بر سر ودوش انداخته مى‏شود.
خداوند عزوجل او را در شهر«شام‏» در بالاى تلى که معروف است‏به تل «افیق‏» سه ساعت از روز«جمعه‏» گذشته به دست کسى که‏مسیح بن مریم علیه السلام در پشت‏سرش‏نماز مى‏گزارد، به قتل مى‏رساند.آگاه شوید بدرستى که بعد از این‏طامه کبرى واقع خواهد شد و آن‏خروج دابه (4) از زمین است. بعد از آن‏امام على علیه السلام فرمودند که : از من‏مپرسید که بعد از خروج دابه چه‏واقع خواهد شد. درآن حال «ترال بن‏سبره‏» به صعصعه گفت که:امیرالمؤمنین از این کلام اعجازنظام، چه چیز اراده نموده؟صعصعه گفت: یابن سبره! کسى که‏عیسى‏بن‏مریم علیه السلام در پشت‏سرش‏نماز مى‏گزارد ، امام دوازدهم‏است!» (5)

مکان خروج دجال

در باره محل خروج دجال مکانهای نسبتاً زیادی در احادیث و روایات مختلف نقل گردیده است که در برخی از آنها شهر خروج او دقیقاً مشخص شده و در برخی فقط اسم منطقه اش آمده و در برخی عنوان کلی مطرح شده است .که برای شهرهائی از جمله: اصفهان , خراسان , سیستان , کرمان , دارس , حله , میسان احادیث و روایات بیشتری نقل شده است. شاید برخی از اختلافات مربوط به ناقلان احادیث و روایات باشد. سید جزائری در کتاب الأنوار النعمانیه گفته است: و اما دجال از حدیث شیخ صدوق دانستی از اصفهان خروج می کند و در اخبار بسیاری آمده که او از سیستان خروج می نماید و می شود این اخبار را به این صورت جمع کردکه مکررخروج خواهد داشت چنانکه احوال مختلفی دارد,لعنت خدا و فرشتگان و تمام مردمان بر او باد.

پیروان دجال

آنچه که در اکثر روایات در باب پیروان دجال تصدیق شده آن است که اکثر پیروانش را یهودیان تشکیل می دهند چنانکه پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرموده اند:
« هفتاد هزار ترک یهود زنا زاده خواننده نوازنده بادیه نشین وزن از او پیروی می کنند به هرخرابه ای برسد می گوید گنجهایت را آشکار کن پس آنچه گنج دارد آشکارمی شود.»(روزگار رهائی ، ج2 ، ص1151 ،ح 1827 : الزام الناصب ، ص202 و 261 ؛ بحار الأنوار ، ج52 ، ص194 والملاحم و الفتن ،ص66).

نجات از فتنه دجال

برای نجات از فتنه دجال از جانب ائمه معصومین علیهم السلام راه کارها و برنامه های ویژه ای ارائه شده که مهمترین آنها عبارتند از:
«قرائت یا حفظ نمودن سوره کهف, تسبیح و تقدیس خداوند به منظور طعام مومن در هنگام خروج دجال. خانه نشینی, توکل بر خداوند, قرائت سوره فاتحه الکتاب درهنگام رویت وی و...» لازم به ذکر است که برخی مانند قرائت یا حفظ نمودن سوره کهف می بایست قبل از خروج وی انجام شود تا در هنگام خروج دجال از شر فتن وی در امان باشد.
چنانکه در احادیث قبل نیز ذکر شد دجال در همه شهرها و مکانها گردش می نماید مگر مکه و مدینه که در اکثر احادیث مذکور است و در برخی احادیث و روایات نیز شهرهائی مانند: بیت المقدس, طرطوس, آبادان, قم و نواحیش, کوفه و حوالیش و یا مساجدی چون: مسجد الحرام و مسجد مدینه و مسجد طور سینا و مسجد الأقصی که دجال به آنها راه نیافته و به عنوان مکان هائی امن برای مسلمین معرفی شده اند.

قتل دجال

در قاتل دجال بدسگال میان علماءِ فریقین از خاصه و عامه نظر به اختلاف اخبار وارده از طریق ایشان اختلاف است چه آنکه خاصه روایت نموده اند قتل آن ملعون را به دست حضرت بقیه الله الأعظم عجل الله فرجه می باشد اما بنا بر مذهب عامه قاتل دجال ضلال حضرت روح الله عیسی بن مریم علیه السلام است. می توان گفت که دراین اخبار به هیچ وجه تنافی نیست چه بعد از اینکه به تصریح خود عامه و روایات ایشان حضرت روح الله علیه السلام وزیر مهدی عجل الله فرجه باشد پس کشتن عیسی علیه السلام دجال را کشتن خود حضرت مهدی عجل الله فرجه باشد چنانکه اگر وزیر سلطان کسی را بکشد صادق است که بگویند سلطان او را کشت و در اینگونه موارد مباشرت ضرور نیست. ودر محل قتل دجال نیز مکان هائی از جمله گردنه افیق«افیق دهکده ای در فلسطین بین حوران و غَور بیسان در نزدیکی شهرلد است.», کناسه کوفه و دروازه شهر لد ذکر شده است.

نقد و بررسی احادیث دجال

در نقد و بررسی فتنه دجال می توان گفت که اکثریت علماء خاصه اعتقاد بر آن دارند که فتنه دجال یکی از فتن قطعی آخر الزمان بوده ولی اوصاف ظاهری و چگونگی فتنه های وی جنبه کنایه و سمبولیک دارد. چنانکه علامة محقق سید محمد صدر در جلد سوم موسوعة ارزشمند ألإمام المهدی با عنوان « تاریخ الغیبه الکبری » بحث مفصلی را به بررسی مسألة دجال اختصاص داده است که ما فقط تلخیصی از مباحث ایشان را در این باب ذکر می نمائیم. ایشان در این باره فرموده اند:
«مهمترین و همگانی ترین نشانه ای که می بایست مورد توجه قرار گیرد همان مفهوم دجال بود که سمبلی از حرکت های ضد اسلامی در دوران غیبت کبری یعنی دوران فتنه ها و انحرافات است و آن عبارت است از تمدن جدید اروپائی که چهره ای فریبنده و چشمگیر و خیره کننده دارد و افکار و اندیشه عمومی مردم دنیا را متوجه خود ساخته, و پیامدهای ناگواری را به دنبال داشته است همچون خروج بسیاری از مسلمین از اسلام, گردن نهادن آنها به مذاهب و فلسفه های منحرف دیگر و فسادها و تباهی ها و ستم هائی که درجوامع بشری ایجاد کرده است .
و از فتنه هایش آن است که به قبیله ای می گذرد تکذیبش می کنند هیچ حیوان چرنده ای باقی نمی ماند مگر اینکه هلاک می شود, و نیز از فتنه هایش آن است که به قبیله ای دیگر عبور می کند او را تصدیق می کنند, به آسمان دستور می دهد که ببارد آسمان هم می بارد و به زمین دستور می دهد که برویاند زمین هم می رویاند ؛ تا آنجا که چهارپایان این قبیله , چاق و فربه می شوند و چربی و شیر فراوان می دهند.» مقصود از این عبارات آن است که:
هرکس نیرو وتوان مادی اروپائی را تکذیب کند و بخواهد در مقابلش بایستد گرفتار مصائب و دشواریها و پیامدهای ناگواری خواهد شد. و ثروت و نیرو در اختیار کسانی است که در مقابل این تمدن رام و چاپلوس باشند و با آن همراهی کنند.
ازجمله مطالب اینکه دجال مدعی خدائی می شود و با صدای بلند در بین شرق و غرب فریاد می زند:«ای اولیا و دوستان من, به سوی من آئید! من آن کسی هستم که آفریده سپس استوار ساخته, و مقدر کرده, سپس هدایت نموده. من پروردگار اعلی و برین شمایم.»
تمام این خصوصیات را در تمدن اروپائی می بینیم زیرا خاور و باختر را با وسائل ارتباط جمعی و ابزار مادی خود گرفته و انسانیت را از خدا و عالم بالا و متافیزیک به دور داشته, و از این راه عدالت و اخلاق واندیشه ای که از آن عالم سرچشمه می گرفته است, چه زیان هائی که دیده است. در مقابل اینها زمام اختیار بشر را در دست گرفته و ایدئولوژی خود را بر افکار و قوانین جوامع بشری تحمیل نموده و جایگزین ولایت خدا و دستورات الهی کرده است, و این همان ادعای ربوبیت و خدائی است که خود را نه خدا را, صاحب اختیار و مالک تمام شئون انسانها می داند. نکته دقیق آنکه در روایت نیامده است که وی مدعی الوهیت است بلکه گفته شده است که او مدعی ربوبیت است و ربوبیت معنائی غیر از آنچه که گفتیم ندارد.
و اما اینکه اولیا و دوستان خود را از گوشه و کنار دنیا جمع می کند تا آنها را بر طبق خواسته خود تربیت کند و رفتار و اخلاق آنها را تحت نظر داشته باشد, و روابط اقتصادی و اجتماعی آنها را به یکدیگر پیوند بزند, مساله ای است واضح و نیازی به توضیح ندارد.
" و هیچ جای زمین باقی نمی ماند مگر اینکه زیر پای خود می گذارد. این همان چیزی است که الآن ما می بینیم که چگونه تفکر اروپائی به تمام روی زمین رسیده است,و هیچ دولتی را نمی بینیم که متاثر از افکار اروپائی نباشد, البته مقصود ما از اروپا هر دو بخش سرمایه داری و سوسیالیستی آن است, که هر دو دشمن با اسلام و مجسمه راستین و روشنی از دجال می باشند.
و اما استثنا مکه و مدینه از این سیطره تمدن اروپائی, ممکن است به همان معنای ظاهریش باشد, بدان معنی که این تمدن به این دو شهر راه پیدا نمی کند و فکر و اندیشه اروپائی را ساکنان این دو شهر نخواهند پذیرفت و به اسلام پایبند خواهند بود و به همان اندازه که از اسلام فهمیده اند تا ظهور امام عصرعجل الله فرجه در مقابل تمدن اروپائی خواهند ایستاد.
و ممکن است بر معنائی رمزی و سمبلیک حمل کنیم بدان معنی که تفکر الهی برخاسته از مکه و مدینه در مقابل جاذبه تفکرمادی اروپائی شکست نخواهد خورد, و درذهن و اندیشه متفکران اسلامی باقی خواهد ماند و ایمان آنها به اسلام سست نخواهد شد و این خود دلیل بر باقی ماندن حق در جوامع بشری است, و باطل و انحراف نمیتواند تمام جوامع را فرا گیرد, گرچه نسبت طرفداران حق به باطل بسیار کم و همچون نسبت مکه ومدینه به سایر کشورهای جهان باشد. و این مطابق است با همان چیزی که از نتایج برنامه ریزی الهی شناخته ایم که تعداد کمی از افراد با اخلاص و آزمایش شده باقی خواهند ماند, و افراد منحرف و کافر در اکثریت خواهند بود. این افراد اندک عاملی باز دارنده در درون خود نسبت به این افکار مادی منحرف دارند که هیچ گاه تحت تاثیر آن قرار نمی گیرند, بلکه بر ایمان و بینش و اخلاص آنها افزوده می گردد.
و این است مقصود آنچه که در روایات آمده است که دجال را ملکی که در دستش شمشیر برهنه ای است از ورود به مکه و مدینه جلوگیری می کند, و بر هر دروازه و یا شکاف کوهی از کوهها ملائکه ای ایستاده اند که از آن حراست و حفاظت می نمایند. و لطف این عبارت که عقاید اسلامی را به ملک و مناعت و برتریش را به شمشیر تشبیه کرده اند بر کسی پوشیده نیست
و اما اینکه ملائکه بر هر شکاف و گذرگاهی ایستاده اند, بدین معناست که ادراک گسترده مومن وایمان اوبه اینکه اسلام می تواند هرگونه مشکلی را حل کند و پاسخ هر شبهه ای را بدهد خود این باعث می شود که در مقابل تمامی شبهات ایستاده و با هرگونه اشکال و شبهه ای بستیزد.
و نیز دجال دارای عمری طولانی است از زمان رسول خدا صلی الله علیه وآله از همان هنگام که به آن حضرت ایمان نیاورده بلکه در مقابل حضرت خود ادعای رسالت نموده است تا کنون باقی مانده است؛ چرا که:
دجال با مادیگرائی پایه های نخستینش از زمان حضرت رسول صلی الله علیه و آله آغازشده وهمان هنگام که منافقین در گسترش جنبه های گوناگون کوشیده و به آن رونق بخشیدند, بذراول دجالیت را پاشیده و به تدریج سیر تاریخ را به صورت فعلیش در آوردند و کوشیدند تا اسلام را ازمتن جامعه کنار بگذارند, و مادیت و سود جوئی شخصی را بر جامعه مسلط سازند.
...و ازهمین جا معنای ادعای رسالت او را نیز می فهمیم؛ زیرا افکار مادی از همان آغاز تا کنون خود را سرپرست بشریت دانسته و برای خود قائل به ولایت بوده, ولی در دوران زندگی پیامبران و در جامعه اسلامی رسول خدا تاثیرش ضعف و نیرویش ناتوان شده بود؛ و نمی توانست با تمام افراد در تماس باشد, لکن هنگامی که در دوران نهضت اروپائی«رنسانس» به این دجال مادی اجازه خروج داده شد, توانست سلطه خود را بر تمامی پهنه گیتی گسترش دهد.
از همین جا می توانیم معنای این جمله را که «در نزد دجال آب و آتش است آبش در حقیقت آتش و آتشش در واقع آب است»
بفهمیم و بدانیم که معنای جمله رسول خدا که فرمود: هرکس به او رسید در آن چیزی قرار گیرد که آن را آتش می داند زیرا در واقع آب خوشگوار است چیست.
زیرا آب دجال همان ظواهر فریبنده است که تمدن مادی برای پیروان خود به ارمغان آورده است؛ و آتشش همان دشواریها و گرفتاریها؛ و به جان آمدنهائیست که نصیب یک فرد مومن که خواسته درمقابل آن بایستد وبا آن مقابله کند می شود. آن مصالح همان آتش ویا تاریکی واقعی است و این گرفتاریها و دشواریهاهمان آب خوشگوار و یا عدالت راستین است و معلوم است که طبیعتاً رسول خدا از آنجا که بزرگترین دعوت کننده به ایمان الهی است, مسلمین را نصیحت کرده که مبادا گول ظاهر آب دجال و فریب رنگ و روغن و زرق و برق مادیت را بخورند, و به آنها دستور می دهد که خود را در همان چیزی بیاندازند و وارد کنند که آن را آتش می دانند, زیرا با افکندن خود در این آتش به طریق حق و عدالت دست می یابند. وما می توانیم این برداشت را از سیاق کلی جملات رسول خدا به دست بیاوریم, در آنجا که می فرماید:
«اما آنچه مردم آب می بینند آتش سوزان است, و آنچه آتش می بینند آب سرد خوشگوار است.»
و معلوم است که مقصود آب و آتش حقیقی نیست, بلکه آب و آتش رمزی است و الا لازم می آید که به افراد باطل و ناحق نسبت معجزه داشتن داده و آنها را دارای معجزه بدانیم, و بطلان این نسبت واضح و روشن است.
دجال اعور است. آری با تمام تاکید اینچنین است. تمدن مادی به هستی وجهان بایک چشم می نگرد فقط به ماده توجه دارد نه به روح وخلقت عالی, و نمونه اعلای بشریت را نمی بیند. وچه کسی را جز افرادی که حقایق را ادراک نمی کنند و خود را شایسته سرپرستی و زمامداری انسانها می دانند می توان اعور نامید, بلکه ولایت از آن کسی است که به هستی با دو چشم سالم می نگرد, هم به ماده توجه دارد و هم به روح, و به هریک سهم مناسب خود را می پردازد, و خداوند متعال است که«انّ ربّکم لیس باعوَر»
دجال کافر است زیرا وی مادی و از دشمنان اسلام است و دورترین افراد ازحق و درستی است نوشته شده است بین دو چشمش که کافر است و آن نوشته را هر مومن نویسنده وغیر نویسنده می خواند. این نوشتن چون سایر نوشته ها نیست بلکه عبارت است از شناختن مومنین کفر و نفاق اشخاص منحرف را ؛ و برای این شناخت لازم نیست که انسان خواننده و نویسنده باشد, ومعلوم است که این معرفت مخصوص به مومنین است؛ آن را هر مومنی می خواند. زیرا آنان میزان حقیقی عدالت اجتماعی را می شناسند, لکن اشخاص منحرف این نوشته را نمی خوانند هر چند دارای معلومات و سواد زیادی باشند, زیرا آنان نیز با دیگران در کفر و انحراف شریکند, و طبیعی است که هیچ فردی شخص هم عقیده خود را کافر نمی بیند.
به خاطر تمام اینها بوده است که رسول خدا امت خود را از آن بر حذر داشته و از فتنه او به خدا پناه برده است, تا مسلمین در طول تاریخ از فتنه و انحراف آن در امان باشند بلکه می توان گفت که تمام پیامبران الهی امتهای خود را از فتنه دجال بر حذر داشته اند, زیرا قبلاً به این نکته اشاره کردیم که مادیت حاکم پیش از ظهور پیچیده ترین وعمیق ترین مادیتهای طول تاریخ آفرینش است از هنگام خلقت آدم تا روز قیامت, وخطری واقعی برای تمام دعوتهای پیامبران بوده است. و درعین حال با تمام قدرتی که دارد نزد خداوند پست تراز اینهاست، زیرا در مقابل حقیقت و عدالت بسیار حقیر و ناچیز است, هرچند شکوه و ابهتش فراگیر و سایه گستر باشد, زیرا بی ارزشی و حقارت او در نزد خدا منافات با قدرت و شکوه فریبنده اش ندارد. واصولاً قانون تمحیص و آزمایش همین مطلب را ایجاب می کند که وی از شکوه و ظاهری فریبنده برخوردار باشد. زیرا خداوند می فرماید:
«حَتّی اِذَا اَخَذَتِ الاَرضُ زُخرُفَهَا وَ ازَّیَّنَت وَ ظَنَّ اَهلُهَا اَنَّهُم قَادِرُنَ عَلَیهَا اَتیهَا اَمرُنَا لَیلَاً اَو نهَاراً فَجَعَلنَا هَا حَصیداً کَانَ لَم تَغنَ بِالاَمسِ کَذلِکَ نُفَصِلُ الآیاتِ لِقَومٍ یَتَفَکَّروُنَ.» یونس,آیه24
این بود آن برداشت رمزی و سمبولیک از مسأله دجال .

اخبار کهنه و منجمین در خصوص دجال

در اخبار اکثر کهنه و منجمین و کسانی که به هر نحو توانسته اند قسمتی از آینده را به صورت مبهم یا روشن ببینند نیز بطور مستقیم یا غیر مستقیم به خروج دجال اشاره شده است و در برخی از اخبار حتی چگونگی خروج او، حوادث قبل و بعد از خروج و حتی سال خروج و سال قتل او نیز پیش بینی شده است. البته باید به این نکته توجه داشت که پیش بینی هائی را که هر یک از پیش گویان کرده اند ممکن است دستخوش تغییر قرار بگیرند. زیرا غیب مطلق تنها در اختیار خداوند است و اوست که از جزئیات دقیق و مفصل حوادث آینده خبر دارد و اوست که می تواند به حادثه ای اجازه رخ دادن بدهد و یا در آن تغییر ایجاد کند.
ابن عصمه, یحی بن اعقب, ابو هلال مصری, شاه نعمت الله ولی , خواجه نصیر الدین طوسی (ره) و نوستر آداموس
ازجمله کسانی هستند که در بین اخبار خویش از حوادث آینده , خبر از خروج دجال و فتنه بزرگ او داده اند چنانکه در کشکول شیخ بهائی قدس سره از خواجه نصیر الدین طوسی (ره) مسند رباعی فارسی را نقل می فرماید:
در دور زحل خروج مهدی است
جرم دجل و دجالیان است
در آخر واو و اول زاء
چون نیک نظر کنی همان است

و نیز فرموده اند :
در الف و ثلاثین دو قرآن می بینم و ز مهدی و دجال نشان می بینم
یا ملک شود خراب یا گردد دین
ستری است نهان و من عیان می بینم
بینی تو بقاء ملک مغیر گشته
در وقت غلط زیر و زبر برگشته
در سال غلیب اگر بمانی بینی
ملک و ملل و مذهب و دین برگشته

نوستر آداموس نیز که پیش گوئی توانا است در بین پیش بینی های خود دجال را با نام ضد مسیح ذکر نموده و به صورت رمز و کنایه فتنه ها و آشوب های وی را عنوان نموده است. وی در نامه ای به هنری دوم می نویسد:
«ضد مسیح برای آخرین بار بر می گردد همه ملل مسیحی و کافر می لرزند، برای مدت 25 سال. جنگ و نبرد سخت تر از همیشه خواهد بود. شهرهای کوچک و بزرگ، قلعه ها و همه ساختمان ها نابود می شوند، شاهزاده شیطان آن قدر گناه می کند که تقریباً همه دنیا خود را در انزوا می بینند.
قبل از این حوادث بسیاری از پرنده های نادر و کمیاب در آسمان جیغ می کشند آن ها می گویند :الان ! الان! وقتش رسیده است، سپس مدتی بعد ناپدید می شوند.» (علائم الظهور امام زمان تألیف آقای علی موجودی , ص 3 )

سیماى دجال در ادب فارسى

از راه احادیث اسلامى، دجال به‏صورت شخصى مقابل و ضدعیسى بن مریم (6) ، در ادبیات فارسى‏مجسم شده است. قدیمى‏ترین دیوان‏شعر که در آن کلمه دجال و مفاهیم‏مرتبط با او در آن دیده مى‏شود«دیوان حکیم ناصرخسرو قبادیانى‏»است (تولد 394 ق وفات 481 ق)حکیم ناصرخسرو 7 بار کلمه دجال‏را در دیوان اشعار خود آورده و دردو مورد «جهان‏» را به «دجال‏» شبیه‏و مانند کرده است:
دجال چیست؟ عالم و، شب چشم کوراوست وین روز چشم روشن او کیست، بى‏ریب عالم دجال تست و تو به دروغش بسته‏اى و مانده‏اى و گشته یگانه
از دیگر شاعرانى که مضامین‏زیبایى از کلمه دجال ساخته،«افضل‏الدین بدیل بن على خاقانى‏»شاعر قرن ششم هجرى است. دربین شاعران ، خاقانى بیشتر از همه ،این کلمه را در شعرخود آورده است.دجال 22 بار در شعر خاقانى دیده‏مى‏شود. در شعر برخى شاعران‏دیگر کمابیش این کلمه دیده مى‏شود.بعضى ترکیبات و مضامین که‏شاعران بااستفاده از کلمه دجال‏ساخته‏اند، چنین است:
  • دجال بند، آن که دجال را به بندمى‏کشد.
    قلزم دجله عطا، مهدى دجال بند کسرى جمشید جام خسرو خورشیدفر
    مجید بیلقانى
  • دجال جفا، کنایه از دغل‏کار وستمگر
    لب بگشا ، هیکل عیسى‏بخوان کز دم دجال جفا مرده‏اند
    مولوى
  • دجال چشم ، کنایه از یک چشم
    چرا سوزن چنین‏دجال‏چشم‏است که اندرجیب عیسى یافت ماوا
    خاقانى
  • دجال خلقت ، کنایه از بدنهاد
    گر او هست دجال‏خلقت‏به‏رغمش تو را کم ز عیسى مریم ندارم
    خاقانى
  • دجال راى ، کنایه از بداندیش
    چه مى‏خواهى از این دجال رایان چه مى‏جویى ازاین مهدى نمایان
    عطار نیشابورى
  • دجال شکل ، کنایه از فریبکار
    کید این دجال شکلان‏آخراندرچه‏فتاد چون لواى مهدى آخرزمان آمد پدید
    مجید بیلقانى
  • دجال طبع، کنایه از بدنهاد وستم‏پیشه
    از این دجال طبعان وارهد دور نماند کار و بار عالم این طور
    وحشى بافقى
  • دجال فعل، کنایه از فریبنده
    نه روح‏الله بر این دیر است چون شد چنین دجال فعل این دیر مینا
    خاقانى
  • دجال کیش، کنایه از دروغگو وبدکردار
    پى دجال کیشان برگرفته به تو نیرنگ ایشان درگرفته تو را دجال شد چون هادى راه به جز دوزخ کجا یابى وطنگاه
    وحشى بافقى
  • دجال عالم سوز، اشاره به‏فریب دادن دجال جهانیان را.( فراگیرشدن ظلم و ستم در عالم)
    اى دریغا مهدیى، کامروز از هر گوشه‏اى یک جهان دجال عالم سوز سر برکرده‏اند
    سنایى
    دجال در ادبیات عرفانى نیز،گذشته از تعبیرات و معانى دینى وکلامى ، کنایه از اهل نیرنگ و حیله‏است.

    کلام آخر درباره «دجال‏»

    به نظر مى‏رسد که خروج دجال وفتنه او در جهان و کشته شدنش به‏دست‏حضرت مهدى علیه السلام، نمودار ورمزى ازجنگ «نور» و «ظلمت‏» باشد.بیان دیگرى از مبارزه نیکى و بدى وپیروزى نهایى روشنى و خیر برتاریکى و شر که در فرهنگ ایران به‏صورتهاى گوناگون مطرح است ودر اقوام و ملل دیگر هم سابقه دارد.در اوستا کتاب مقدس زرتشتیان هم‏از جنگ اهریمن و اهورامزدا ،گفتگوهاست و آیین‏مانویان هم براساس درگیرى دائمى نور و ظلمت‏پى‏ریزى شده است.
    به هر حال، روزى که دجال ظهورکند و جهان ، پر از ظلم و ستم باشد،حضرت مهدى صاحب‏الزمان علیه السلام‏مى‏آید و ریشه ظلم و بیداد رابرمى‏کند و طومار دجال و دجال‏صفتان را در هم مى‏پیچد و آن‏هنگامى‏است که این آیه شریفه براى‏چندمین بار مصداق پیدا مى‏کند:
    «و قل جاءالحق و زهق‏الباطل ان‏الباطل کان زهوقا» (7)
    و به امتت‏بگو که رسول حق آمد وباطل را نابود ساخت که باطل خود لایق‏محو و نابودى ابدى است.
    و آن روزى است که وعده الهى‏تحقق پیدا کند:
    «ونرید ان نمن على‏الذین‏استضعفوا فى‏الارض و نجعلهم‏ائمة و نجعلهم‏الوارثین‏» (8)
    و ما اراده کردیم که بر آن طایفه ذلیل وضعیف در آن سرزمین منت گذارده و آنهارا پیشوایان خلق قرار دهیم و وارث ملک وجاه فرعونیان گردانیم.

    پی نوشت :

    1. اعلام قرآن، ص 479; پرتوى آملى، مهدى،به نقل‏از ریشه‏هاى‏تاریخى‏امثال‏وحکم ، ج 1،ص 436.
    2.دیوان‏خاقانى،پیراسته‏دکترمیر جلال‏الدین‏کزازى، ج 1،ص 616.
    3. Antichriste
    4. دابة: دابة‏الارض: 1. موریانه ، 2. جانورى عظیم‏الجثه که در آخر الزمان پدید آید و آن نشانه نزدیکى قیامت است.
    5. مجلسى ، محمدباقر، بحارالانوار، ج 13،ص 482.
    6. سوره اسرا (17)، آیه 81.
    7. سوره قصص (28)، آیه 5.
    دجال افسانه یا واقعیت : مهدی علی بالایی ،
    دجال دروغگوى فریبنده : محمود جعفر کلهر ،

    منبع: مرکز اطلاع رسانی امام مهدی علیه السلام

نظرات  (۱)

سلام
تشکر از شما به خاطر ارسال مطلبتان به سایت "حرف تو"
" سیمای دجال در فرهنگ مهدویت "
با آدرس: http://harfeto.ir/?q=node/33508
در این سایت انتشار یافت.
چشم به راه مطالب خوب شما هستیم.
هدیه سایت "حرف تو" به شما:
"امام رضا (علیه‌السّلام): هر کس [از خدا] بهشت بخواهد و در برابر سختی‌ها شکیبایی نورزد، بی‌گمان خود را ریشخند کرده است."
یا علی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی