یا اباصالح المهدی

یا اباصالح المهدی

مبانی صلح و امنیت در فرهنگ انتظار

سه شنبه, ۱۶ دی ۱۳۹۳، ۰۶:۱۹ ب.ظ
نویسنده: دکتر محمدباقر بابائی طلاتپه

چکیده

با توجه به تعریف مبانی به مجموعه ای از باورها، هنجارها، علوم و ارزش ها که هویت و محتوای رفتارها را شکل می دهد و این مبانی لایه زیرین فرهنگ غالب بر جامعه و افراد را می سازد که به دنبال آن رفتارها و مصنوعات فرهنگی به عنوان لایه رویین فرهنگ ظاهر می شود. صلح و امنیت دو پدیده اجتماعی یا برآیند رفتارهای آحاد جامعه است که از کیفیت تعامل رفتارها و نوع حاکمیت به دست می آید. انتظار مفهوم آشنایی فرهنگ های مختلف می باشد که با خود آمادگی و پویایی به همراه دارد. در فرهنگ علوی، انتظار با حضرت مهدی ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) مفهوم خاص یافته و « منتظران » به کسانی اطلاق می شود که زمینه و بستر فکری و عملی را برای حضور ایشان فراهم می کنند. این آمادگی و بسترسازی در مفهوم حقیقی و واقعی خود آثار مثبت خیلی زیادی در جامعه می گذارد که عدم تعدی به حقوق دیگران و قناعت به اندوخته های خویش و تلاش برای رشد و کمال فردی و گروهی از حداقل های آن می باشد. فرهنگ انتظار از منتظران می خواهد که ریشه های ظلم و تعدی که در حب نفس و امورات شهوانی ریشه دوانده است با ارتقای مبانی فکری و ارزشی ریشه کن نمایند و بساط صلح و امنیت را برای همه فراهم کنند. این مبانی براساس ماهیت آنها به دو بخش عمده فکری یا اعتقادی و عملی یا اجتماعی تقسیم می شوند که در بخش فکری می توان واقع بینی، کمال جویی، حق مداری، عمومیت، عرفان ظهوری و حضوری و عرفان نبوی و در بخش اجتماعی و عملی از مبانی ولایت مداری، تکلیف مداری، همیاری و مساعدت جمعی، استقامت و پایداری، پویایی مستمر و دائمی یاد کرد.
کلیدواژه ها: مبانی، انتظار، صلح، امنیت، فرهنگ انتظار، مبانی فرهنگ انتظار

مقدمه

محدودیت های مالی، فکری و فیزیکی انسان و به طور کلی محدودیت در توان مندی ها باعث می شود که انسان همواره به صورت اجتماعی زندگی کند و این امر تا آن جا پیش رفته است که او را موجودی می شناسند که طبع اجتماعی دارد. طبع اجتماعی علی رغم ضرورت در زندگی اجتماعی گاهی منشأ تنش ها و نزاع ها می گردد. طب اجتماعی برای این که موجبات اختلاف و ناراحتی فراهم نکند باید منافع جمعی و توان مندی ها و نیازهای همه را مدنظر گیرد و الّا همین اجتماع سرچشمه تضادها، نزاع ها و اختلاف ها خواهد شد. با وضع قوانین و مقررات و اجرای آنها می توان این تنش های اجتماعی را به حداقل کاهش داد. نگاهی گذرا به قوانین و مقررات کشورها ما را به این حقیقت رهنمون می سازد که در خیلی از مواد و تبصره ها، قوانین و مقررات با هم تفاوت اساسی دارند و نمی توان قانون و مقررات یک کشور را در کشوری دیگر به کار گرفت. به طور طبیعی این تفاوت به مبانی فکری و ارزش حاکم بر کنش ها و رفتارهای کشورها یا فرهنگ آنها برمی گردد که با هم اختلاف دارند.
فرهنگ انتظار بیانگر یک باور، اعتقاد و هنجارها و رفتارهاست که از کسی که خودش را در سیطره ی این فرهنگ می داند و یا خود را وارد این فضا و بستر می کند انتظار می رود که آنها را در کنش ها و رفتارها و کردارهای خود به نمایش بگذارد. ما در این مقاله سعی خواهیم کرد این مقوله را از زاویه صلح و امنیت ببینیم و زوایای پنهان و آشکار آن را در کنار هم قرار دهیم، ولی چون فرهنگ انتظار، فرهنگی است که متولیان از پیروان خواسته و می خواهند خود را متخلق به آن گردانند، از این رو استخراج مبانی آن در حوزه های مختلف تنها به روش تحلیل محتوا و تحلیل کیفی و یا روش آنتروپی میسر می گردد که ما تلاش کردیم در این مقاله ابتدا با تحلیل انتظار و فرهنگ به فرهنگ انتظار برسیم و سپس از ویژگی های آن به مبانی آن در حوزه صلح و امنیت با پرداختن به مفاهیم این دو دست یابیم. به مفهوم دیگر، در تحلیل از یک روش قیاس خلف و معکوس به تعبیر امروزی مهندسی معکوس استفاده شود.

مبانی

آیا تا به حال پیش آمده است که از علت رفتار کسی سئوالی کنید و جواب یا توجیهی نشنوید؟! و یا بخواهید بدانید که چرا همه رفتارهای خود را توجیه می کنند و با دلیل تراشی آنها را موجه نشان می دهند؟ جواب این است که رفتارها چارچوب و هویت دارند و تا هندسه و محتوای آنها شکل نگیرند فعالیتی سر نمی زند. براساس تحقیقات رفتارشناسی، رفتار انسان پشتوانه ی فکری و ارزشی دارد؛ که در آن پایه فکری ناظر بر بینش و بصیرت انسان است که با مطالعه و تحقیق در پیدایش و نوع رابطه بین پدیده ها به وجود می آید به عبارت دیگر، ناظر بر جهان بینی، اطلاعات، علوم و فنون می باشد و پایه ارزشی ناظر بر بایدها و نبایدها است که از بینش، بصیرت و جهان بینی سرچشمه می گیرد. شخصیت و انتظارات انسان نیز تابع این دو می باشد، چرا که شخصیت به مجموعه ای از رفتارهای ثابتی اطلاق می شود که دیگران مشاهده می کنند. و انتظار به مجموعه ای از رفتارها اطلاق می شود که انسان براساس جایگاه فردی و اجتماعی از خود و دیگران انتظار دارد و یا دیگران از او انتظار دارند تا براساس آن جایگاه با او برخورد نمایند. (1) بنابراین رنگ، استحکام و هویت رفتارهای انسان به پایه های فکری و ارزشی برمی گردد و هرگونه شبهه افکنی به این دو، باعث سست شدن و عدم قاطعیت در رفتار می گردد و هم چنین تجلیات رفتارهای انسان نیز به این دو برمی گردد برای مثال اگر این تجلیات منافع دیگران را به خطر اندازد موجبات تنش و نزاع را به همراه خواهد داشت و اگر قناعت و متانت و رضایت طرفین را به وجود آورد صلح و صفا و آرامش به همراه می آورد.
از این رو مبانی به بنیان ها و زیرساخت های هر چیز اطلاق می شود که برای ساخت و هویت دهی به آنها نیازمند آنها هستیم تا براساس آنها یا با تکیه بر آنها بتوان شیء موردنظر را به وجود آورد. این امور یا چیزهایی است که در جایی دیگر اثبات شده است و در ساخت شیء موردنظر مفروض عنه گرفته می شود و یا مبتنی بر اموری است که دلایل آنها در خودشان نهفته است. در منطق از این امور به مواد گزاره ها یاد می شود که به اقسام بدیهیات، یقینیات، مشاهدات، تجربیات، متواترات، مقبولات، مشهورات و... تقسیم می شود و استحکام ماهیت شیء به برخورداری از اینها برمی گردد که در آنها بدیهیات، اولیات، یقینیات، تجربیات و مشاهدات از جنس دانش می باشد و پذیرش آنها منوط به استدلالی است که در بطن آنها نهفته است و به بصیرت و بینش انسانها هویت می بخشد و بعضی دیگر مانند متواترات، مقبولات و مشهورات دلیل و استدلالی برای پذیرش آنها نیست بلکه آدمی به سبب اطمینان به عوامل دیگر، آنها را می پذیرد. (2)

صلح

صلح و آشتی الفاظی هستند که با نزاع و تنش در تضاد می باشند. از باب « تعرف الاشیاء باضدادها » وقتی نزاع و تنش و عرصه های ظهور و بروز آنها در جامعه و بین کشورها و گروه های اجتماعی مشخص شود می توان به عرصه های صلح و آشتی نیز دست یافت. منشأ نزاع و تنش با اختلاف بر سر موضوعی که منافع طرفینی و مشترک دارد ایجاد می شود. در اختلاف به تحلیل عقلی عوامل زیر دخالت دارند:
1- طرفین اختلاف؛
2- موضوع مورد اختلاف؛
3- علت اختلاف.
علت اختلاف به مواردی برمی گردد که به نوعی منافع طرفین در موضوع اختلاف جمع می شوند و این زمانی اتفاق می افتد که موضوع و علت اختلاف در خارج از طرفین باشد مانند: زمین، پول، ثروت، جایگاه های اجتماعی و... طرف دعوا هرکدام درصدد تسلط بیشتر بر منافع مادی مانند زمین، پول و ثروت های دیگر می شود و یا این که در جایگاه های اجتماعی کمتر مورد احترام و توجه قرار می گیرد. با این گفتمان به نظر اولیه، جهانی را نمی توان در واقعیت یافت که در آن صلح حقیقی برقرار باشد، چرا که این نوع صلح از دنیای عاری از نزاع و به دور از اختلاف الهام می گیرند، دنیایی که در آن کلیه ملل بر اختلاف ها و منازعات فائق آمده و اهداف و خواسته های بلندپروازانه خود را به کنار می زند و عوامل و انگیزه های خودخواهانه و تهاجمی به عواطف و احساسات خیرخواهانه و مودت آمیز تبدیل می شود که به گفته « نیکسون » یا پس از مرگ و اندرون قبر به دست می آید و یا با حروف و نوشتن روی کاغذ (3) و با یک گفتمان دیگر این حقیقت را می توان در دنیای انبیا و اوصیای الهی به دست آورد به قول حضرت امام ( رحمه الله ) اگر همه انبیا در یک جا جمع شوند اختلافی بین آنها یافت نمی شود چرا که منشأ اختلاف که همان نفس انسانی یا حب نفس است در آنها موجود نیست:
این را من کراراً گفتم اگر همه انبیا جمع بشوند در تهران و بخواهند کار بکنند، بخواهند دخالت در امور بکنند، هیچ با هم اختلاف پیدا نمی کنند، امکان ندارد، برای چه برای این که آنها نفس خودشان را کشته بودند و مبدأ خلاف، نفس انسان است (4)... اگر همه انبیا جمع بشوند و همه اولیا جمع بشوند، با هم اختلاف نمی کنند، یک کلمه اختلاف ندارند، لکن اگر دو تا کدخدا در یک ده باشد اختلاف پیدا می کند، اگر دو عالم باشد ( روحانی واقعاً ) صد عالم روحانی باشد، ممکن نیست با هم اختلاف داشته باشند. (5)
گرچه هر دو گفتمان به نوعی ناامید کننده است ولی هر دو به خوبی نشان می دهد که می توان محیط و بستری عاری از نزاع و تنش یافت که در آن صلح و صفا و صمیمیت و آرامش حاکم باشد. پیام گفتمان اول این است که در ظرف دنیا نمی توان به آن دست یافت، ولی گفتمان دوم، این پیام روشن را دارد که در همین دنیا اگر انسان ها بتوانند در رشد و کمال همسان پیامبران، اوصیا و علمای وارسته و کامل باشند دیگر اختلاف و تنش مفهوم خودش را از دست خواهد داد و جامعه به مدینه ی فاضله ی پر از صلح و صفا دست می یابد.
پیام دیگری که این گفتمان دارد این است که عامل اصلی تنش های فردی و اجتماعی، جلب منافع و قانع نشدن به وضع موجود می باشد که به تحلیل عقلی یک طرف آن منافع و منابع بیرونی است و طرف دیگر عامل جلب و جذب این منافع و منابع می باشد، عامل جذب به نفس انسانی و شرایط روحی و نفسانی برمی گردد که به تناسب رشد و کمالات انسانی متفاوت می شود به طوری که هرچه کمالات عقلانی و درجه ی ایمان و کمالات نفسانی او افزوده می شود از تمایلات نفسانی او کاسته می شود و امور دنیوی و شهوانی به دیده حقارت نگریسته می شود « مَنْ کَمُلَ عَقْلُهُ استَهَانَ بِالشَّهَوَاتِ ‌» (6) و رفتارها بهتر شده و ضایعات کاهش می یابد و تأثیرات منفی کم شده و آثار مثبت افزایش می یابد: « مَن کَمُلَ عَقلُهُ حَسُنَ عَمَلُهُ وَ نَظَرُهُ لِدِینِهِ » (7). با نگاه تحلیلی به عرصه های تنش زا و اختلاف و ویژگی های تکوینی انسان می توان عوامل تنش زا و اختلاف انگیز را به صورت زیر احصا کرد:
1- نزاع بر روی منافع و منابع اتفاق می افتد و منافع گاهی ریشه بیرونی دارد و گاهی ریشه درونی؛
2- علت اصلی اختلاف و تنش بین انسان ها به حب نفس برمی گردد؛
3- اختلاف در امور بیرونی و منافع مشترک امر طبیعی است و کشورها به آنچه در اختیار دارند راضی نشده و درصدد تحصیل امتیازهای بیشتر برای تصرف در منافع بیرونی هستند و مالاً هرگاه کشورها نتوانند اختلافات خود را از راه های مسالمت آمیز حل و فصل نمایند به نزاع بیرونی و تهاجم دست خواهند زد؛
4- هیچ کشوری تا زمانی که از موفقیت و پیروزی خود در نزاع اطمینان پیدا نکند دست به حمله و تهاجم یا تنش آشکار نمی زند (8)؛
5- ولی در صورتی که رشد و توسعه افراد و کشورها به منابع درونی برگردد و عوامل رشد و توسعه به خود افراد و کشورها برگردد دیگر نزاع در مفهوم عمومی معنا نخواهد داشت و هرکسی به اندازه ای که بتواند از منابع درونی استفاده نماید به طور طبیعی جلوتر خواهد بود؛
6- در تنش های درونی نکته اساسی در اعمال نفوذها و حقارت هاست که بعضی چون توان رشد ندارند و یا این که می دانند دیگری با دست یابی به منابع درونی به برابری قوا با او دست خواهد یافت به اعمال نفوذ رو می آورند تا او را از حق طبیعی خود محروم سازند که نمونه آن در دست یابی کشورمان به انرژی هسته ای است که با توان و منابع داخلی اتفاق افتاده است، ولی چون دنیای غرب نمی خواهد ایران هسته ای را در کنار خود ببیند به روش های مختلف به مخالفت با او می پردازد که شاید توسعه و رشد آن را کند نماید چون توان رفع و دفع کلی آن را ندارند.

امنیت

امنیت در لغت به معنای « بی خوفی و امن، بی بیمی و در امان بودن » (9) و یا به « آزادی از اضطراب و بیمناکی و داشتن اعتماد و اطمینان موجه و مستند است و یا در معرض خطر نبودن یا از خطر محافظت شدن » را گویند. (10) و برداشت های مختلف و متفاوت از این واژه می شود؛ عده ای آن را یک « نماد مبهم » (11) دسته ای آن را « کلمه ای با معانی بسیار و چندوجهی » (12) یاد می کنند.
نگاه اجمالی و گذرا به کتاب های لغت از امنیت بیانگر این است که امنیت مفهومی سیال، گسترده و پیچیده (13) است که در همه ی آنها « احساس آزادی از ترس یا احساس ایمنی و اطمینان از نبود خطر » وجود دارد. و نعمت بزرگی است که با نبود خطر و تضییع نشدن منافع فردی و اجتماعی و برطرف کردن عوامل ترس و ناامنی به دست می آید که در آن مردم با آرامش و اطمینان خاطر، فعالیت های فردی و اجتماعی خود را انجام می دهند و به گفته ی رهبر معظم انقلاب اسلامی:
امنیت نعمت بزرگی است. که در قرآن هم راجع به امن و امنیت سخن رفته است. در هر جامعه ای، زمینه لازم برای پیشرفت های مادی و معنوی امنیت است... لیکن شرط حرکت عظیم اجتماعی برای یک ملت، در درجه اول امنیت است. (14)
امنیت گرچه یک مفهوم فردی و نسبی است و به عوامل ادراکی برمی گردد، ولی نباید این نکته را فراموش کرد که امنیت مفهومی است که از نبود خطر حاصل می شود و خطر یا به واسطه ی عوامل درونی ایجاد می شود یا بیرونی. که در هر دو حالت عامل ثانوی در پیدایش آن مؤثر است. از این رو امنیت و خطر همسان سفیدی و سیاهی است که به کمک هم معنا می شوند.
به همین سان امنیت ملی برای هر کشوری به مفهوم وجود شرایطی است، که در آن کلیه ی نیازها، ارزش ها و منافع حیاتی آن کشور از خطرات و تهدیدات گوناگون داخلی، خارجی، فرامرزی و طبیعی در ابعاد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و زیست محیطی به طور نسبی در امان باشند. بدیهی است نیازها، ارزش ها و منافع حیاتی هر ملت و هر کشوری دارای مصادیق بارزی هستند و چنان چه عناوین آنها در تشریح مفهوم امنیت به کار برده شوند، تعریف جامع تر و روشن تری از امنیت ملی به دست می آید. براین اساس، امنیت ملی به مفهوم وجود شرایطی است که در آن افراد ملت از خطر هرگونه تهدیدی نسبت به حفظ تمامیت ارضی، استقلال، وحدت ملی، نهادهای حکومتی، ثروت های ملی، اقتدار ملی، اعتبار ملی، عقاید، مقدسات، مال، معیشت، حیثیت، ناموس، جسم، جان، حقوق اساسی و به طور کلی تأمین همه ی ارزش هایی که در گستره ی چتر منافع ملی قرار دارند، در چارچوب قوانین کشور به طور نسبی اطمینان حاصل نمایند. (15)
امنیت براساس عوامل اثرگذار در آن، دارای مؤلفه ها و یا ابعاد نظامی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و زیست محیطی است و تحقق آن مستلزم ایجاد امنیت در تمام سطوح و ابعاد است. به معنای دیگر امنیت، نتیجه و برآیند مجموع بردارهایی است که از این ابعاد شش گانه ایجاد می شود.
تحقیقات نشان می دهد که تأثیر مؤلفه ی فرهنگی در میان مؤلفه های دیگر از همه بیشتر و مشخص تر است چون این مؤلفه ضمن این که در سایر مؤلفه ها نقش اساسی دارد در جمع بندی و مجموع آنها نیز اثرگذار است، چرا که سیاست و خط مشی های سیاسی براساس نوع اندیشه و ارزش ها و باورهای رهبران سیاسی و جمعی تدوین و پی گیری می شود. هم چنین مسائل اقتصادی و استفاده از منابع کمیاب و بهره برداری از تکنولوژی های وارداتی و یا نحوه ی توزیع درآمد به نوع نگرش اقتصاددانان جامعه برمی گردد. و ظهور قدرت نظامی در نیروهای نظامی و ابزار و تجهیزات آنها در راستای توان و آمادگی رزمی است و نیز تربیت و آموزش نیروها و نوع خرید و سرمایه گذاری در تولید تجهیزات نظامی وابستگی تام به نگرش رهبران سیاسی و روحیات و باورهای جمعی دارد.
چنان که ملاحظه می شود جهت گیری مسایل سیاسی، اقتصادی، نظامی و... ارتباط مستقیم با ارزش ها و باورها و نوع نگرش و دانایی رهبران جامعه و آحاد مردم و هویت ملی دارد و ضرورتاً هرچه آنها انطباق بیشتری با هم داشته باشند، به همان نسبت جامعه در آرامش فکری، روحی، سیاسی و اقتصادی خواهد بود. بالطبع مردم وقتی تنشی در مسائل مختلف کشوری احساس نکرده باشند، این احساس تبدیل به امنیت خواهد شد. (16)
فرهنگ عمومی جامعه
نکته آخر این که نگاه گذرا به آیات و روایات گویایی این است که آرامش و آسایش واقعی و حقیقی در دنیا ممکن نیست گرچه مردم به اشتباه به دنبال آنها در دنیا باشند: « و وضعت الراحة فی الجنة و هم یطلبونه فی الدنیا فلا یجدونها » (17) چرا که زندگی انسان مملو از مشکلات می باشد و هیچ نقطه ای در دنیا نمی توان یافت که راحتی باشد: « ‌ الدنیا محفوفة بالمکاره » (18). این که قاموس خلقت رشد و کمال انسان را در مشکلات قرار داده است: « لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِی کَبَدٍ » (19) و بدون ورود در آنها به آسایش و راحتی دست نمی یابد: « فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً * إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً » (20). رحمت خاصه حق که تجلی رحیمیت اوست در دنیا به صورت قوانین و مقررات در چهره ی عمل به صورت اخلاق حسنه و اعمال صالحه و نتیجه ی آن امنیت باطن و ظاهر است و در آخرت به قیافه ی بهشت و به صورت رضوان من الله اکبر می باشد. (21)

انتظار و انتظار فرج

انتظار یعنی چشم داشتن و چشم راه بودن (22)، چشم داشت یک رویداد خوب، یک گشایش، آینده مطلوب، عزیز سفر کرده... و یا یک منجی. امید به آینده و چشمداشت گشایش همزاد نهاد انسان و موتور محرکه اوست، بدون آن انسان تحرک و بالندگی خود را از دست می دهد « الامل رحمة لامتی و لولا الامل ما ارضعت والده ولدها و لاغرس غرس شجرا » (23) انتظار گویای اندیشه مقدسی است که منتظِر را همراه با تلاش و فعالیت به قصد رسیدن به منتظَر آماده می سازد.
گر نبودی میل و امید ثمر *** کی نشاندی باغبان بیخ شجر
نگاه به معانی و مصادیق انتظار در اسلام بیانگر دو حوزه متفاوت از آن می باشد:

1. حوزه عمومی:

در این حوزه اسلام تلاش دارد با فضیلت دادن به انتظار و امید به آینده و سرزنش و نکوهش ناامیدی، روحیه تلاش و تکاپوی سازنده را در افراد جامعه اسلامی زنده نگهداشته و از ورود یأس و ناامیدی به حریم زندگی جلوگیری نماید. و آیاتی مانند « وَ لاَ تَیْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لاَ یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْکَافِرُونَ‌ » (24) و احادیثی مثل : « انتظروا الفرج و لا تیأسوا من روح الله فان احب الاعمال الی الله عزوجل انتظار الفرج » (25) و « افضل الاعمال انتظار الفرج » (26) بیانگر این حوزه می باشد.

2. حوزه خاص:

در این حوزه، اسلام معنای انتظار و امید را به فرد و زمان خاصی معطوف می کند فردی که به وسیله آن گشایش و امیدها و آرزوهای دیرینه ی انسان های مؤمن تحقق یافته و مدینه فاضله ای که آرزوی انسان ها بوده و قرآن و مکتب های دیگر به آن وعده داده اند، تحقق می یابد (27) و این فرد در فرهنگ های مختلف به نام های مختلف یاد می شود که در فرهنگ علوی به حضرت حجت و قائم ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) یاد می گردد که امام دوازدهم شیعیان بوده و به مشیت الهی از نهان هدایت عامه و خاصه جهان را به عهده دارد و آیاتی مانند: « لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ » (28) و احادیثی مثل: « یا ابا القاسم، ان القائم منا المهدی الذی یجب ان ینتظر فی غیبته و یطاع فی ظهوره و هو الثالث من ولدی » (29)؛ عبدالعظیم حسنی روایت می کند روزی حضور موسی بن جعفر ( علیه السلام ) وارد شدم که درباره ی حضرت قائم ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) سؤالی کنم که حضرت فرمود: ای ابوالقاسم به درستی که قائم از ماست و او مهدی است که واجب است که در غیبتش برای ظهورش انتظار بکشید و در ظهورش از او اطاعت نمایید و او سومین [ امام ] از فرزندان من است ) بیانگر این حوزه از معنای انتظار می باشد.

ابعاد انتظار فرج

انتظار فرج از زاویه دیگر دارای دو بعد فکری یا اعتقادی و عملی یا اجتماعی است، چرا که این معرفت و انتظار فرج است که منتظر را در خیمه گاه حضرت مهدی ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) قرار می دهد و با انتظار اعتقادی و فکری، شرط صحت انتظار به دست می آید. فضیل بن یسار از امام صادق ( علیه السلام ) درباره ی آیه « نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ » (30) سئوال کرد. که حضرت فرمود: ای فضیل امام خود را بشناس، زیرا اگر معرفت امام خود را داشته باشی، جلو افتادن یا به تأخیر افتادن این امر زیانی به تو نمی رساند. (31)
انتظار اجتماعی و عملی، همان انتظار در رفتار و کردار و گفتار است که محصول انتظار فکری و اعتقادی است (32) به عبارت دیگر منتظر آمادگی به همراه دارد، باید برای به پا داشتن حکومت جهانی حضرت مهدی ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) در زمینه های مختلف فکری، روحی و عملی آمادگی لازم ایجاد کنیم. و آمادگی با دگرگونی در نگرش و رفتار « بینات » ( حدید، آیه ی 25 ) و راضی نشدن به وضع موجود ایجاد می شود و هر روز نسبت به روز قبل خود را در عرصه های مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و تکنولوژیکی آماده تر نماید. (33)
بنابراین انتظار فرج یعنی:
1- عمل به تعالیم الهی و پیروی کامل از دستورهای دین خدا و ایجاد آمادگی های لازم برای برپایی انقلاب آسمانی برافراشتن پرچم اسلام در سراسر جهان. (34)
2- منتظر وعده ی الهی بودن، سعی و تلاش در مهیا ساختن روح و جسم خود برای روزی که با طلوع خورشید معنوی جهان، گشایشی در زندگی افراد ایجاد می شود. (35)
3- امید داشتن به فردایی روشن. (36)

فرهنگ و فرهنگ انتظار

از فرهنگ تعاریف زیادی کرده اند که تفصیل آنها را در جای دیگر باید جست و جو کرد، ولی با یک نگاه دقیق به آنها و کاوش در حوزه های آنها می توان به این تعریف دست یافت: « سبک و شیوه زندگی که برخاسته از مبانی فکری و ارزشی است » براساس این تعریف به تعداد گروه ها، قومیت ها، ملیت ها و کشورها فرهنگ داریم چرا که سبک های زندگی متفاوت دارند و مسلمان کسی است که رفتار و سبک و سیاق زندگی اش براساس مبانی فکری و ارزشی اسلام ناب شکل گیرد. (37)
برای انتظار فرج حضرت مهدی ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) در اسلام ثواب های زیادی نقل شده است؛ به طوری که در بعضی از آنها پاداش این افراد همسان شهدایی شمرده شده است که در جبهه حق به خون خود می غلتند « المنتظر لامرنا کالمتشحّط بدمه فی سبیل الله » (38). و احادیث دیگر که بخش عمده ای از جلد 51 بحارالانوار را تشکیل می دهد.
باید گفت در ثواب و توصیه به انتظار فرج بودن تردیدی نیست و یکی از وظایف مهم مسلمانان در عصر غیبت است. اما سخن در این است که معنای حقیقی انتظار فرج چیست؟ و چه فرهنگی بر آن حاکم است و چگونه می توان از منتظرین بود؟ آیا به صرف دعای ندبه خواندن و بعد از صلوات « اللهم عجل فرجه الشریف » گفتن و دعا برای سلامتی امام ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) کردن و از زیر بار مسئولیت های اجتماعی شانه خالی کردن و در مقابل انواع فسادها، بیدادگری ها و ظلم و ستم ها تنها به جمله ی « خدا فرج امام زمان را نزدیک سازد تا جلو فساد را بگیرد » کفایت می کند.
البته همه این کارها به نوبه خود نیکوست، ولی گمان نمی کنم تنها این قبیل کارها انسان را از مصادیق منتظران حقیقی قرار دهد و فضیلتی برابر با کسی داشته باشد که در میدان جهاد و برای دفاع از دین، در خونش می غلتد.
نگاهی اجمالی به برنامه هایی که امام زمان ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) در زمان حضور دارند مانند: ریشه کردن ظلم و ستم، آثار کفر و بی دینی و مادی گری، گسترش عدالت در سراسر جهان و... به قدری مشکل و سنگین است که گروهی در اصل آن تردید می کنند. (39) از طرفی، احادیث زیادی حکایت از این دارد که حکومت حضرت به اعجاز صورت نمی گیرد و بلکه برای مقابله با مخالفین جنگ هایی خواهد داشت مانند حدیث زیر:
بشیر می گوید خدمت ابی جعفر ( علیه السلام ) عرض کردم: مردم می گویند وقتی مهدی قیام کند کارها برایش رو به راه می شود؟ حضرت فرمود: به خدا سوگند چنین نیست. اگر این چنین موضوعی امکان داشت برای رسول خدا صورت می گرفت. در صورتی که در میدان جنگ دندانش خونین شد و پیشانی مبارکش شکست. به خدا قسم نهضت صاحب الامر هم انجام نمی شود مگر این که در میدان جنگ عرق بریزیم و خون ها ریخته شود سپس دست به پیشانی مبارک کشید. (40)
از این رو بر پیروان و منتظران حقیقی لازم است که مزاق افراد را برای پذیرش این برنامه ها آماده نمایند مگر بدون آمادگی می توان چنین کار بزرگی را انجام داد و این از وظایف منتظران حقیقی است که این بستر را فراهم نمایند. نگاه دقیق به فلسفه پاداش ها و مجازات ها گویای این حقیقت است که ورود در عرصه های تشویق و پاداش، رشد، بالندگی و کمال برای فرد و جامعه به ارمغان می آورد؛ به همان سان که ورود در عرصه های تنبیه، سستی و نخوت به همراه دارد. و تشویق به فرهنگ انتظار نیز برای این اوصاف و ویژگی هایی است که به دنبال دارد که بارزترین آنها ایجاد آمادگی در زمینه های مختلف می باشد که با خود صلح و امنیت می آورد.
یکی از کسانی که معنای انتظار را از مفهومی عام خارج کرد و آن را متناسب با مصداقش معنا کرد؛ حضرت امام ( رحمة الله ) بودند. ایشان حجت را تنها در بیان احکام نمی دانست بلکه به آن مفهومی وسیع تری داد و به حوزه رفتار سرایت داد و عدالت گستری و رفتارهای حضرت را حجت خدا بر بندگانش می دانست (41) و در راستای این معنا بود که به مسئولان خطاب می کرد:
ما باید خودمان را مهیا کنیم از برای این که اگر چنانچه موفق شدیم ان شاء الله به زیارت ایشان، طوری باشد که رو سفید باشیم پیش ایشان. تمام دستگاه هایی که الآن به کار گرفته شده اند در کشور ما... باید توجه به این معنا داشته باشند که خودشان را مهیا کنند برای ملاقات حضرت مهدی، سلام الله علیها (42) انتظار فرج، انتظار قدرت اسلام است و ما باید تلاش کنیم تا قدرت اسلام در عالم تحقق یابد. (43)

وظایف منتظران در فرهنگ انتظار

بنابراین انتظار متضمن معانی، تحرک، رشد و بالندگی است و با بسط عدالت و عمل به احکام اسلام ناب محمدی ( صلی الله علیه و آله ) و استقرار آن در تمام کشورها می توان فضا و بستر لازم را برای ظهور حضرت مهیا ساخت (44) و برای آماده کردن این بستر و فضا، منتظران باید دارای اوصاف و وظایفی باشند که احادیث فراوانی به آنها اشاره دارد که مرحوم علامه مجلسی در جلد 52 آنها را آورده است؛ به چند مورد از آنها به جهت ارتباط با فرهنگ انتظار اشاره می کنیم:
ابوبصیر می گوید: روزی امام صادق ( علیه السلام ) به اصحابش فرمود: آیا شما را خبر ندهم به چیزی که خدا اعمال بندگانش را جز به آن قبول نمی کند؟ ابوبصیر عرض کرد: بفرمایید. فرمود: شهادت به یگانگی خدا و پیامبری محمد ( صلی الله علیه و آله ) و اعتراف به دستورهای خدا و دوستی با ما و بیزاری از دشمنانمان و تسلیم در مقابل ائمه و پرهیزکاری و جدیت و آرامش و در انتظار قائم بودن. سپس فرمود: برای ما دولتی است که هر وقت خدا بخواهد تأسیس خواهد شد. هرکس میل دارد که از اصحاب و یاران قائم ما باشد باید در انتظار فرج باشد. پرهیزکاری را شیوه خویش کند به اخلاق نیک آراسته گردد و در همان حال در انتظار قائم ما به سر برد. اگر چنین بود و پیش از قیام قائم مرگش فرا رسید به اجر و ثواب کسانی که قائم را درک می کنند نائل خواهد گشت. ای شیعیان جدیت و کوشش نمایید و منتظر ظهور آن جناب باشید، ای گروهی که موردتوجه و رحمت خدا واقع شده اید پیروزی گوارایتان باد: « من سر ان یکون من اصحاب القائم فلینتظر ولیعمل بالورع و محاسن الاخلاق... » (45)
فلیعمل کل امرء منکم بما یقرب به من محبتنا و یتجنب ما یدنیه من کراهیتنا و سخطتنا فان امرنا بغتة فجأة (46)؛ پس هریک از شما باید از آنچه که به وسیله اش به دوستی ما نزدیک می گردد عمل کند و از آنچه از جانب او، ما را به خشم و ناراحتی نزدیک نماید دوری کند؛ زیرا فرج ما آنی و ناگهانی پدیدار می شود.
بنابراین منتظر حقیقی به لفظ نیست و تنها با اذکار و خواندن بعضی ادعیه نمی توان به آنها دست یافت بلکه این واژه به همراه خود فرهنگی دارد که از پشتوانه فکری و ارزشی خاصی تبعیت می کند، رفتارهای ویژه ای می طلبد، جامعه ای می خواهد که هویتش با آن رنگ گرفته و سازمان می یابد. بخشی از این وظایف و انتظاراتی که در متون اسلامی به آن اشاره می شود به صورت زیر می باشد:
1. اصلاح نفس و آراسته شدن به اخلاق نیک اسلامی؛
2. ورع، پارسایی و نیکو رفتاری (47)؛
3. عمل به احکام و دستورهای قرآنی (48)؛
4. استخراج احکام و برنامه های اجتماعی اسلام و اجرای کامل آنها؛
5. اجرای برنامه های اقتصادی اسلام و حل مشکلات اقتصادی و رفع فقر و بیکاری؛
6. مبارزه با تمرکز ثروت های غیرمشروع؛
7. تحصیل دانش و جدیت در رفع غفلت، سستی و عقب افتادگی و از نظر علمی، صنایع و تکنولوژی و جهات دیگر علمی بر دیگران در دنیا پیشی گیرند؛
8. ایجاد دولتی نیرومند و مقتدر اسلامی در گستره ی گیتی (49)؛
9. استماع احکام و قوانین به همه جهانیان و اثبات برتری آنها بر دیگری ها؛
10. آماده سازی افکار جهانیان برای پذیرش قوانین و مقررات اسلام ناب. (50)

مبانی صلح و امنیت در فرهنگ انتظار

با نگاه اجمالی که به معانی مبانی، صلح، امنیت و فرهنگ انتظار گردید می توان در مورد مبانی صلح و امنیت در فرهنگ انتظار سخن به میان آورد؛ گفته شد صلح و امنیت از تجلیات کنش ها و رفتارهای فردی و جمعی آحاد جامعه می باشد و بیش از آن که ناشی از رفتارها باشد به نوع افکار و نگرش ها برمی گردد که ذهنیات مردم را می سازد؛ یعنی بیش از آن که جنبه بیرونی و واقعی داشته باشد جنبه ذهنی و ادراکی دارد. از طرفی به این نکته متذکر شدیم که تعارض و اختلاف با قدرت و سیاست و منافع و منابع مشترک ارتباط مستقیم دارد و زمانی به وجود می آید اعضای جامعه یا گروه تصور کنند که کوشش ها و تلاش های آنها در دست یابی به اهدافی که مدنظر گرفته اند به وسیله گروه های دیگر خنثی می شود (51) و شاید بتوان گفت امنیت ارتباط مستقیم با قدرت دارد؛ هرجا قدرتی حاکم است یکی از مفاهیم تراوشی آن امنیت است. (52) این سخن به طور مطلق نمی تواند درست باشد چرا که هر قدرت غیر خدایی ضدش را در درونش می پروراند و به ناچار برای جلوگیری از عوامل زوال قدرت حاکمه به اقدام های سرکوب گرایانه روی خواهد آورد. نمرود و فرعون هر دو ادعای خدایی داشتند و قدرتی مافوق خود تصور نمی کردند ولی هم این که شنیدند موسایی و ابراهیمی بساط حکومت و قدرت آنها را برخواهد چید دست به اقداماتی زدند که آرامش و امنیت را از چشم قبطیان و مؤمنان پراند. ولی کسانی که وصل به قدرت الهی می شوند ترسی و وحشتی به دل راه نمی دهند و از یک آرامشی برخوردار می شوند که به راحتی نمی توان محتوای آن را درک نمود، نمونه ای از آن را در عصر حاضر در وجود امام خمینی ( رحمة الله ) دیدیم که به تنهایی در مقابل تمام قدرت های دنیوی قرار گرفت و با اقتدار انقلاب اسلامی را رهبری نمود.
امنیت یکی از نعمت های بزرگ الهی است که اهمیتش چون سلامتی بعد از این که از دست رفت، ظاهر می شود. (53) و انسان به جهت این که موجودی زنده است به آب و غذا و همسر و مسائل دیگر نیاز دارد لذا حیات و دوام آن و حتی رشد و کمال او وابسته به غیر می باشد، از این رو تا زمانی که این احساس به او دست ندهد که عوامل اثرگذار در حیات او به خطر نیفتاده است احساس راحتی و امنیت کرده و در صلح و صفا زندگی خواهد کرد ولی اگر کوچک ترین احساس خطر نماید به تکاپو خواهد افتاد تا به صورت های مختلف به مقابله با موانع و چالش ها بپردازد. (54)
بنابراین صلح و امنیت از تجلیات رفتارهای جمعی آحاد جامعه می باشد و تحققشان در بیرون و ذهنیت مردم به پشتوانه های فکری و ارزشی برمی گردد که حاکمیت براساس آنها حکم می راند و مردم براساس آنها کنش و واکنش هایی از خود نشان می دهند. براساس آنچه از مبانی و ویژگی های آن گفته شد می توان آنها را به صورت زیر تقسیم بندی نمود:

الف: مبانی فکری و اعتقادی

1. واقع بینی:

نخستین و مهم ترین مبانی فرهنگ انتظار واقع بینی است. واقع بینی به مفهوم نفس الامری است که چرخه حیات جهان براساس آن می چرخد و به هیچ وجه نمی توان در آنها خللی ایجاد کرد و یا در آنها تبدیل و تحویلی ایجاد نمود. اینها همان سنت های الهی است که جهان روی آن شکل گرفته و با آن دوام پیدا می کند: « فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِیلاً وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَحْوِیلاً » (55) و هر نوع تغییر در آن باعث فساد در چرخه حیات جهان و جامعه می شود. صلح و امنیت در فرهنگ انتظار با این نگاه می تواند شکل گیرد. براساس این نگاه بعضی از حوادث گرچه به ظاهر خیلی سخت و طاقت فرساست و با اندوه و ناراحتی توأم می باشد ولی با واقع بینی، حوادث رنگ و رخ دیگری پیدا می کنند؛ بی خوابی و تلاش بی مهابای مادران از نگاه ظاهربینان جزء سختی و حرمان نیست، ولی در منظر مادران واقع بین، جوشش مهر و محبتی است که از سینه ی مهرافزای آنها بیرون زند، جوششی که جزء آن مهر مادری محقق نشود. حادثه کربلا و شهادت امام حسین ( علیه السلام ) و فرزندان حضرت زینب ( علیها السلام ) در نگاه ظاهربینانی چون یزید، امری سخت و دهشتناکی است که به سراغ اهل بیت رسول خدا ( صلی الله علیه و آله ) آمده است، ولی این جریان در چشم واقع بین حضرت زینب ( علیها السلام) مراحل رشد و کمال حقیقی است که خداوند به این خاندان ارزانی داشته است و سخن « و ما رأیت إلّا جمیلاً » نشان از این تیزبینی و واقع بینی است.
با این مثال ها درصدد بیان این امر بودم که به خاطر داشته باشیم که حوادث دنیوی، همسان کلمات، مفهوم و منطوق دارند، چه بسا این دو مخالف هم باشند و در تعالی و رشد به این حیثیت ها باید توجه کرد.
تعدادی از واقعیاتی که دنیای ما را احاطه کرده است و درک درست آنها کمک زیادی به کیفیت زندگی افراد می کند و آرامش، صلح و امنیت برای آنها به همراه می آورد و فرهنگ انتظار مروج آن می باشد و از مبانی فکری آن می باشد و از منتظران خواسته به آنها توجه نمایند و عمل کنند و الا زندگی برای آنها سخت خواهد بود: « وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکاً » (56) به شرح زیر می باشد:
الف. ضرورت وجود امام و حجت خدا در زمین: این ضرورت براساس قانون لطف (57) در علم کلام اثبات می شود که تفصیل آن را باید در آنها خواند و تنها به اجمال می توان گفت که چون علم انسان در قبال جهلش به مثابه ی قطره ای در مقابل اقیانوس است و به نهان خود غافل و مجهول است از این رو نمی تواند برای آن قانون گذاری نماید و از طرفی امام ( علیه السلام ) واسطه ی فیض نظام تکوین و آفرینش می باشد و بدون آن جهان می سوزد و نابود می شود.
زمانی نمی توان تصور نمود که جهان و دنیا خالی از امام و حجت خدا ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) باشد و الا زمین اهل خودش را به کام خود می کشد.
عَنْ أبِی الحَسَنِ الرِّضَا ( علیه السلام ) قَالَ قُلتُ لَهُ أتَبْقَی الأرضُ بِغَیرِ إِمَامٍ قَالَ لاَ قُلتُ فَإِنَّا نُروی عَن أبِی عَبدِاللهِ ( علیه السلام ) أنَّهَا لاَ تَبقَی بِغَیرِ إمَامٍ إلّا أنْ یَسخَطَ اللهُ تَعَالَی عَلَی أهلِ الأرضِ أو عَلَی العِبَادِ فَقَالَ لَا لَا تَبقَی إذاً لَسَاخَتْ » (58).
ب. انسان موجود دو ساحتی است که در سیر تکوین مراحل مختلفی را طی می کند؛ قبل از دنیا از عالم ذر، صلب پدران و رحم مادران عبور کرده و بعد از دنیا وارد برزخ و قیامت خواهد شد (59) و تنها موجودی است که دارای عقل بوده و هویتش به دست خودش رقم می خورد (60) و کمال حقیقی او با به کار بستن دستورالعمل هایی ممکن می شود که از طرف خداوند در قالب شریعت آمده است: « شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحاً وَ الَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ » (61) تا او به انتخاب آنها سعادت دنیوی و اخروی خودش را رقم بزند و از ملائک برتر شده و یا پست تر از حیوان گردد. (62) از این رو دنیا چهارمین جایگاه حرکتی انسان در مسیر تکاملی اوست: « فان الله قد جعل الدّنیا لما بعدها » (63). همان طور که زندگی با اعضا و جوارح سالم در دنیا بستگی به بدنی دارد که از عالم رَحِم مادر می آوریم و نحوه ی ادامه زندگی در مرحله ی دنیوی بستگی تام به نوع توشه و امکاناتی است که از آن مرحله آوردیم، در جایگاه دنیا نیز باید امکان زایش جدید را با توجه به رویارویی نزدیک با جایگاه برزخی فراهم نمود. هر نوع کوتاهی در این مسئولیت مساوی با محرومیت از آسایش های بعدی همراه با تألم های خاص آن مرحله خواهد بود. از این رو، اکتفا نمودن به مرحله ی دنیوی، مثل اکتفا نمودن به مرحله ی رحمی است. از این رو دنیا محل گذر است و منحصر کردن زندگی انسان به آن، نوعی توهین به ساحت کبریایی اوست. (64) پس باید به آن چون کاروان سرایی در مسافرت طولانی نگاه کرد که امکان و نوع سفر در مسیر تا جایگاه بعدی بستگی به توشه ای دارد که از آن برمی داریم. (65) از این رو، کسی که با دیده ی بصیرت در آن بنگرد، مایه ی رشد و آگاهی او می شود، ولی کسی که چشم به دنیا دوزد، کور دلش می گرداند. انسان واقع نگر به دنیا نگریسته و ورای آن را تأمین می کند. (66)
ج. جمع پذیری: در قاموس آفرینش انسان به ظاهر موجودی است که حیاتش به جمع وابسته است و بدون آن نمی تواند ادامه حیات دهد و این واقعیت را باید بپذیرد که برای ادامه حیات دنیوی نیازمند دیگران است و بدون احترام گذاشتن به حقوق دیگران نمی تواند با آنها همراهی نماید؟! ولی در نفس الامر او موجودی ملکوتی است که به ضرورت اسیر تن خاکی شده است و باید مراحل قوس نزول و عروج را طی نماید و آرامش واقعی او زمانی به وجود می آید که به منزل اصلی بازگردد و سیراب به آب حیات گردد: « أَلاَ بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ‌... ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً » (67).
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک *** دو سه روزی قفسی ساخته اند از بدنم
ای خوش آن روز که پرواز کنم تا بر دوست *** به هوای سر کویش پر و بالی بزنم (68)

2. حق مداری:

حقیقت به امری گفته می شود که مطابق با واقع است که مقابل آن کذب، دروغ و باطل می باشد (69) و از آن مفهومی اراده می شود که متضمن مراتب وجودی و ضرورت های ممکنه است و به طور خاص، مراد از آن اموری هستند، که وجودشان برای حیات بشری ضروری است و ضرورت آن به وسیله خداوند و پیامبرانش ابلاغ گردیده است: (70) « قد اوضح لکم سبیل الحق و انار طرقه » (71). و گستره ی آن به اندازه ای وسیع است که قابل تعریف در یک جمله نیست و در هر موضوعی، مصداق خاصی پیدا می کند (72) و ره آور تلاش پیامبران، ارائه باید و نبایدها ( حلال و حرام ها ) یی بوده است که هویت راستین بشری را به تصویر می کشد و او را قادر می سازد با رعایت آنها به سهولت به آن هویت دست یابد. از این رو، میزان سعادت و شقاوت، میزان برخورداری از این آموزه ها می باشد که به صورت دستورهای دینی باقی مانده است. (73) در فرهنگ انتظار ائمه اطهار خصوصاً امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) الگوی عملی این فرهنگ در عرصه های مختلف می باشد: « علی مع الحق یدور حیث دار » (74)، که در طول زمامداری و حاکمیت به آن اشاره و عمل کرده است. این آموزه ها همان احکام الهی، ارزش های اخلاقی، روابط صحیح انسانی، حدود و ضوابط حکومت الهی است که شناخت و اطاعت از آن، از ضرورت ها است که چشم پوشی و بی تفاوتی در برابر آن، اثرات ناگوار و جبران ناپذیری در پی خواهد داشت که اصلی ترین آن مواجهه با جامعه و انسان هایی است که از هویت اصیل خود فاصله می گیرند.
در فرهنگ انتظار، حق، حقیقت و دستورهای دینی، اصلی ترین معیاری است که در تصمیم گیری ها مدنظر گرفته می شود. در تصمیم گیری، شناخت مسئله و عوامل اثرگذار در آن مهم ترین معیاری است که در مدیریت از آن بحث می شود و بر آن تأکید می شود و بعد از شناسایی آنها و راه حل های مختلف، حق معیار بایسته ای است که براساس آن راه حل شایسته انتخاب می شود گرچه به ظاهر به ضرر منافع شخصی باشد (75) و صلح و امنیت واقعی زمانی محقق می گردد که ساختار جامعه، سازمان های اجتماعی و ساخت سازمانی با این فرهنگ هویت گیرد و حقوق مردم با این رهیافت و رویکرد موردتوجه قرار گرفته و بسترهای خیزشی آنها فراهم شود.

3. کمال جویی:

کمال در لغت به معنای انجام یافتن و تمام شدن آمده است: « کمل الشیء کمالاً و کمولاً: انجام یافت آن چیز و تمام شد اجزای آن چیز » (76) و مقابل آن نقص است و نقص به معنای این است که یک شیء همه مراحلی که باید طی کند، نگذرانده باشد و همه امکانی که طبیعت برای او تهیه کرده تحصیل نکرده باشد؛ مثل نوزادی که بعضی از مراحل رشد را طی نکرده به دنیا بیاید. از این رو در مفهوم کمال ارتقا مندرج است برخلاف مفهوم تمام. (77) و کمال وجودی در موجودی زمانی مطرح است که موجود جامع همه نشئت وجودی و حیثیات کمالی به حسب ظرفیت وجودی را، دارا باشد. (78)
و کمال یک شیء در واقع برخورداری از سنخ وجودی همان شیء است؛ مثلاً رنگ سفیدِ شدید، کامل تر از رنگ سفید ضعیف است به سبب داشتن سنخی از همان رنگ سفیدی (79)، از این رو وقتی کمال یک شیء فاسد شود، کلیت یک شیء از بین می رود. در مثال فوق وقتی سفیدی فاسد شود و از بین رود دیگر رنگی به نام سفیدی نخواهیم داشت (80) و کمال هر موجودی، دارا بودن همان سنخ وجودی به نحو اعلی و اشراف است. کما این که علت تامه، وجود معلول را به نحو اعلی و اشراف داراست. از این رو علت نسبت به معلول خود از کمال وجودی برخوردار است. (81)
در فرهنگ انتظار به این نکته توجه می شود که کمال حقیقی انسان چیست و چگونه می توان به آن دست یافت؟ با علم به این که نفس انسانی به جهت مراتب وجودی دو نوع نقص و کمال برایش متصور است:

1. کمال علمی:

در این مرحله نفس مجرده انسانی به مرحله ای می رسد که از آن به عقل مستفاد یاد می کنند و صور جمیع موجودات در آن حاضر می گردد.

2. کمال عملی:

این مرحله زمانی برای نفس حاصل می گردد که جهت وابستگی ابزاری که به دنیا و علقه های آن دارد، بتواند این وابستگی ها و علقه ها را از خود جدا نموده، و به جای آن که او وابسته به آنها باشد آنها را وابسته به خود گرداند. (82)
در فرهنگ انتظار، زمینه ی ظهور و بروز هر دو فراهم می گردد؛ به طوری که چهره حقیقی انسان به صورتی کامل می گردد و تکامل می یابد که دو عنصر ایمان و علم در کنار سایر توانایی های جسمی و فیزیکی او را همراهی می سازد. علم امکان تسخیر در طبیعت را ممکن می سازد و ایمان نحوه استفاده از امکانات را برای او مشخص می سازد. (83) به وسیله ی ایمان، علم از صورت یک ابزار ناروا در دست نفس امّاره خارج شده و به ابزاری مفید در دست عقل تبدیل می گردد. (84) براساس این منطق نگاه افراد به زمینه های صلح و امنیت متفاوت می گردد؛ محیطی در نظر بگیرد که در آن شرایط و زمینه های گناه و شهوت رانی بدون هیچ نوع قید و بندی فراهم باشد اگر مؤمنی در آن قرار گیرد آن را زندانی خواهد یافت که به صورت های مختلف امنیت و آرامش او را به خطر می اندازد، ولی اگر در چنین محیطی فرد شهوت رانی قرار گیرد آن را بس دلپذیر و مناسب خواهد یافت که به راحتی به تمام منویاتش دست می یابد. در فرهنگ انتظار، صلح و امنیت براساس فطرت و ذاتیات انسان سنجیده و شرایط لازم آن مهیا می گردد و امری عمومی است و اختصاص به گروه خاصی ندارد هرکس به هر اندازه بتواند خود را به آن نزدیک سازد از پرتوهای نورانی او استفاده خواهد کرد این شرایط همسان هوای پاکی است که صالحان و پاکان در آن احساس آرامش خواهند یافت و کسانی که آلوده به موادی شده و معتاد آن گردیده اند شرایط سخت خواهند داشت تا به تدریج زمینه ی پاکی آنها فراهم شده و به محیط پاک و بی آلایش عادت نمایند.

4. عمومیت:

در فرهنگ انتظار، مخاطب گزاره های زندگی عموم انسان هاست: « وَ مَا أَرْسَلْنَاکَ إِلاَّ کَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِیراً وَ نَذِیراً » (85) و امنیت و آرامش همه مردم مراد است اگر دستوری و فرمانی صادر می شود مصالح عمومی رعایت می شود تا همه در صلح و آرامش باشند. نقطه ای که نباید فراموش کرد این است چنان که در بالا متذکر شدیم مخاطب اصلی گزاره های دینی اسلام و فرهنگ انتظار ذاتیات و فطریات انسان هاست و بی شک عوارضی که پرده ی نامیمونی روی آن کشیده و اجازه ورود هوای پاک را به آن نمی دهد در هوای پاک تا به مرحله پاکی نرسد دچار مشکل خواهد شد و طرح این سؤال که در این شرایط که چنین فردی دیگر آرامشی نخواهد داشت، چگونه سخن از عمومیت گزاره ها رانده می شود؟ جواب با کمی تأمل در گفته های قبلی به دست می آید که در فرهنگ انتظار هدف اصلی رشد و کمال انسان هاست و کمال چنان که گفته شده با چیزهای به دست می آید که هم جنس ذاتیات و وجودات باشد.

5. عرفان ظهوری و حضوری:

اتصاف به فرهنگ خاص و عمل به هنجارهای آن ناشی از اعتقاد و باور به بایدها و نبایدهایی است که از متن جهان بینی آن بیرون می آید. در فرهنگ انتظار، منتظر باید به این سطح از عرفان برسد که خدای متعال ظهور جمعی دارد « کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ‌ » (86) می باشد و جایی را نمی توان تصور نمود که در آن حضور نداشته باشد باید همواره این پیام آویزه گوش او باشد که « أین المفر » فرار گاهی نیست هر جا رو کنی مملکت اوست و تحت سیطره حاکمیت اوست و با جان دل بپذیرد و بفهمد که همواره در محضر خداست « أَ لَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَرَى‌ » (87) و بداند که بدون تمسک به دامن اهل بیت و امامان ( علیهم السلام ) نمی تواند به سلامت راه سعادت بپیماید و یقین کند: « المقتدم لهم مارق و المتأخر عنهم زاهق » (88). و شقاوت از آن کسی است که با آنها مخالفت کند و سعادت از آن کسانی است که از آنها تبعیت عامه نمایند: « شقی من خالفکم و سعد من اطاعکم » (89). و همواره این پیام معصوم آویزه گوش او باشد: وقتی زراره از امام صادق ( علیه السلام ) می خواهد برای این که دوره امام زمان ( علیه السلام ) را درک نماید و از منتظرین باشد چه کاری انجام دهد؟ حضرت می فرماید: اگر درصدد این هستی که به آن دست یابی، همواره ملازم این دعا باشد: « اللهم عرفنی نفسک و ان لم تعرفنی نفسک لم اعرف نبیک اللهم عرفنی نبیک و ان لم تعرفنی نبیک لم اعرف حجتک و ان لم تعرفنی حجتک ضللت عن دینی » (90). به یقین، ملازمت با این دعا براساس آنچه گفته شد تنها به زبان نمی باشد بلکه اعتقاد و باور به آن را باید در زندگی فردی و اجتماعی ظاهر ساخت: « ‌ قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلَى شَاکِلَتِهِ » (91) و با شناخت خدا و پیامبران و ائمه اطهار ( علیه السلام ) و امام زمان ( عجل الله تعالی فرجه الشریف )، گزاره های زندگی را به درستی بازشناسی کرد و خود را هر روز بیش از دیروز به کمال انسانی نزدیک ساخت.

6. اعتقاد به وجود امام زمان ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ):

نکته اساسی که در فرهنگ انتظار از اهمیت خاصی برخوردار است و بدون آن سخن از انتظار معنا و مفهومی ندارد، اعتقاد به وجود امام زمانی ( علیه السلام ) است که امام دوازدهم شیعیان و از فرزندان پیامبراسلام ( صلی الله علیه و آله ) و فرزند امام حسن عسکری ( علیه السلام ) می باشد که بنا به مشیت الهی به پرده غیب رفته تا در شرایط دیگر پرده از رخ بنمایاند. این سخن به اندازه ای در سرنوشت و کیفیت برخورد با انتظار مؤثر است که منکر آن به مثابه ی کسی است که رسول خدا ( صلی الله علیه و آله ) را انکار نماید: « من انکر القائم من ولدی فقد انکرنی » (92).
اعتقاد و باور عامل درونی، خیزش رفتارهای آگاهانه انسانی است تا این آتش در او شعله ور نشده نباید انتظار گرمایی از او داشت. انتظار گرما بدون آتش همسان انتظار حسن نیت و صداقت از میز بی جانی است که در کنار آن قرار گرفته اید. (93) نبود شناخت صحیح از منتظَر، اختلاف در منش و رفتار ایجاد می کند که باعث گمراهی در زندگی و خط مشی های آن می گردد و فقره حدیث ( اللهم عرفنی حجتک و ان لم تعرفنی حجتک ضللت عن دینی ) اشاره به این حقیقت دارد.

7. عرفان نبوی:

منتظران واقعی کسانی هستند که به همه انبیا ایمان دارند و هیچ تفاوتی بین آنها قائل نیستند: « لاَ نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ » (94) و چشم به انتظار کسی هستند که در او صفات و آثار پیامبران گرد آمده است و وقتی می آید با آثار پیامبران و اوصیای الهی می آید او با عصا و تابوت حضرت موسی و سنگ حضرت صالح و... شمشیر ذوالفقار و مصحف حضرت زهرا ( علیها السلام ) می آید. (95) مردم انتظار دارند که حضرت حجت ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) وعده پیامبران را عملی سازد و مدینه ی فاضله را هویت بخشد و صلح و امنیتی انتظار دارند که در کتب آسمانی تورات، انجیل و قرآن و احادیث، بشارت آن داده شده است. (96)

8. عشق و علاقه به وجود حضرت ( علیه السلام ) و حضور ایشان:

عشق و علاقه دو عامل مهم برای انجام کارهای است که برای حضور منتظَر لازم است. اگر انسان به چیزی عشق ورزد تلاش می کند زمینه های حضور آن را فراهم نماید چنان که اگر نسبت به آن تنفر داشته باشد تلاش می کند به انحای مختلف کارشکنی انجام دهد تا فرد موردنظر نیاید: « فاحبب من کنت تحبّ‌ و ابغض من کنت تبغض حتی یظهره الله عزوجل » (97). عشق و علاقه به امام زمان ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) نمای دیگری از « سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم » می باشد که در زیارت عاشورا عاشقان حریم علوی هر روز آن را با جان و دل می خوانند و آرزو می کنند که جزء سپاه منتقمان خون حسینی ( علیه السلام ) و زهرای مرضیه ( علیها السلام ) باشند که پرچمدار آن حضرت مهدی - عجل الله تعالی فرجه الشریف - می باشد. « ان یرزقنی طلب ثارکم مع امام منصور من اهل بیت محمد ( صلی الله علیه و آله ) ».
بی شک این عشق و علاقه به حضور در کنار حضرت، موتور محرکه ی منتظران می باشد که عملاً خود را به صورت های مختلف آماده مواجهه با آن شرایط نمایند.

ب: مبانی اجتماعی و ارزشی یا عملی

1. ولایت مداری، تبعیت از ولی امر مسلمین یا ولی فقیه زمان:

گفتیم صلح و امنیت از ویژگی های رفتارهای انسان است یا نتیجه نوع عملکرد انسان ها می باشد، آرامش و صفا و صمیمیت در اجتماع زمانی به دست می آید که شرایط و زمینه های عملی آنها را فراهم سازیم، بعد از این که به این باور رسیدیم، امامی منتظر شرایطی است تا حضور پیدا کند و بساط عدل و داد بگستراند و ظلم و بی عدالتی را ریشه کن کرده و صلح و امنیت واقعی را به ارمغان آورد و بشریت را به آرزوی دیرینه خود برساند، نمی توان ساکت نشست و اقدام عملی نکرد - تفصیل آن گذشت - ولی این سئوال قابل طرح است که چه کاری باید انجام داد و چگونه می توان این بستر را آماده نمود؟
در فرهنگ انتظار چنان که گذشت لایه های زیرین رفتارها و کنش های مورد انتظار به صورت های مختلف بیان شده است گرچه در اکثر موارد به ذکر کلیت آمادگی اشاره شده است ولی در بعضی احادیث حتی به مصادیق نیز اشاره شده است و در نهایت باید گفت وظیفه هرکس در هر زمان براساس مقتضیات آن زمان رقم می خورد، چنان که زراره وقتی از امام ( علیه السلام ) سئوال می کند مردم در زمان غیبت و انتظار چه کاری انجام دهند؟ می فرماید: « یتمسکون بالامر الذی هم علیه حتی یتبین لهم » ‌ (98). امروزه این امر با تبعیت از دستورها و فرمان ها و اطاعت از مجتهدین جامع شرایط « و أمّا الحوادث الواقعة فارجعوا فیها الی روات احادیثنا » (99) و رهبری حضرت آیة الله خامنه ای - ادام الله ظله العالی - محقق می گردد.

2. تکلیف مداری و عمل به دستورها:

چنان که گذشت در طول تاریخ، دوره ای نمی توان یافت که جهان خالی از حجت خدا باشد ولی چرا مدینه فاضله در آنها محقق نشده است و صلح و برادری توأم با امنیت سایه نیانداخته است. جواب آن به اجمال همان کلام امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) می باشد:‌ « لا رأی لمن لا یطاع » (100). بهترین افکار و اعتقادات زمانی اثربخش خواهد بود که به رفتار و عمل تبدیل شود، با حلوا حلوا گفتن، هیچ وقت دهان شیرین نمی شود بلکه برای شیرین شدن دهان باید زمین را شخم زد، کاشت، برداشت انگور کرد، شیره پخت و حلوا ساخت و خورد. صلح و امنیت نیز تنها با گفتار و بیان مطالب به دست نمی آید بلکه با اهتمام و انجام دستورها و احکام الهی و تبعیت از فرمان های ولی امر المسلمین ممکن می گردد که بارزترین آنها رعایت حقوق دیگران و انجام به تکالیف شخصی است: « یوم یأتی بعض آیات ربک لا ینفع نفساً ایمانها لم تکن آمنت من قبل او کسبت فی ایمانها خیراً‌ » (101). با عمل به احکام و دستورهای الهی مردم به تقوا دست می یابند که نتیجه اولیه آن همراهی زمین و آسمان با آنها در دست یابی به اهداف عالی انسانی است: « لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ » (102). در این زمان، منابع بیرونی به اندازه کافی در اختیار مردم است و حرص و ولعی برای دست یابی به آنها موجود نخواهد بود و مردم به دنبال این هستند که به کمالات وجودی دست یابند و رتبه های انسانیت را طی نمایند. از این رو مردم انگیزه ای برای تعدی و تجاوز به حقوق دیگران نخواهند داشت و جامعه در یک محیط آکنده از صفا و صمیمیت زندگی خواهند داشت.

3. همیاری و مساعدت جمعی:

فاصله بین حق و باطل به اندازه ای سخت و مشکل است که در تعابیر آن را از مو باریک و از شمشیر برّان تر نامیده اند. در فرهنگ انتظار برای این که مؤمنین بتوانند همواره در مسیر درست باشند در کنار مواظبت و محاسبه ی فردی باید به کمک هم آیند و مواظب هم باشند و گزاره هایی مانند: « لیس منا من لم یحاسب نفسه کل یوم » (103) و دستور امر به معروف و نهی از منکر و آیه « وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ » اشاره به این شاخص مهم در فرهنگ انتظار می باشد که به کمک آن آحاد جامعه در سلامتی می مانند چرا که صلح و امنیت یک پدیده ی مردمی است که به کمک مردم به وجود می آید چنان که ناامنی و آشوب با رفتارهای زشت انسان ها پدید می آید و در زمان حضور این مردم و شیعیان هستند که از شهرهای مختلف گرد او جمع می شوند که هرکدام توان مقابله با 40 نفر را دارند (104). که 50 نفر از آنها زنان می باشند. (105)

4. استقامت و پایداری دائمی در گفتار و عمل:

صلح و امنیت چنان که گذشت مقولی وصفی است که از عملکرد حاکمیت و آحاد جامعه به وجود می آید و بیانگر وضعیتی است که در آن ظلم و تعدی به حقوق دیگران در یک بستر زمانی استمرار یابد که صبر و پایداری و مقاومت در مقابل مخالفین و مبارزه از لوازم جدی آن است و ورود گزاره هایی مانند « انتظار الفرج بالصبر » (106) گویای این پیام و حقیقت است که با خود آمادگی دائمی می طلبد توصیه ای که حضرت مهدی ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) در توقیعه شریفه به شیعیان کرده است « و نصره لکم معده » (107) و آیه شریفه ی « وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ » (108) بهترین پیام آور این صلح و امنیت است که با آمادگی و اقتدار « تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّکُمْ » ایجاد می شود و باید یقین این نکته را آویزه گوش کرد: ایجاد هر حرکتی زمینه، بستر، آمادگی و کادر می طلبد پیامبراعظم ( صلی الله علیه و آله ) برای به پا داشتن حکومت اسلامی سه سال به کادرسازی از میان حنفای پرداختند که برای این انقلاب آماده بودند. (109)

5. پویایی مستمر و دائمی:

گفته شد صلح و امنیت یک مفهوم نسبی و ذهنی است که از برداشت محیطی به دست می آید. اگر فضا ملتهب، ناپایدار، دگرگون و تعدی گر باشد مردم احساس ناامنی و ناراحتی خواهند نمود ولی اگر فضا و محیط، شرایط پویا، بالندگی و رشد و محبت را فراهم نمایند همه احساس امنیت می کنند و با صلح و آرامش برای مقصود خویش تلاش می کنند. گرچه همواره این حالت در منتظر حاکم است که نکند شرایط به نحوی ظهور نماید که معشوق دوستدار آن نباشد و این حالت گرچه به ظاهر منفی است ولی موتور محرکه رشد و کمال می باشد؛ این حالت منتظر را همواره در تکاپو نگه می دارد تا شرایط و وضعیت را هر روز بهتر از دیروز نگه دارد و همواره به دنبال بهترین ها باشد.
امر به معروف و نهی از منکر شاخصه اصلی مبانی صلح و امنیت در فرهنگ انتظار می باشد که بسترساز حکومت جهانی حضرت مهدی ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) است چون امر به معروف و نهی از منکر در شرایط مختلف، متغیر می باشد از این رو تحرک، پویایی و فعال بودن لازمه این فرهنگ خواهد بود. تصور نمایید که هرکس در هر جایگاه و موقعیتی که قرار دارند مواظب رفتارهای خود و دیگران باشند در آن صورت جامعه به محیطی تبدیل می شود که بدی ها و زشتی ها به خوبی خود را نشان می دهد و کسی جرئت ورود در آن را نمی یابد و همه همدیگر را به صورت سیاقی یا هدایتی به خوبی ها رهنمون می سازد.

6. تأسیس حکومت اسلامی:

شاید بتوان گفت جوهره ی مبانی اجتماعی، تأسیس حکومت اسلامی می باشد که در آن دولت مردان به اعمال دستورها و احکام و قوانین اسلامی بپردازند، چرا که تا حکومتی شکل نگیرد به دستورها نمی توان عمل کرد و خیلی از احکام تعطیل خواهد شد بدون حکومت آمادگی برای ظهور معنای واقعی نمی یابد و سخن از پاک کردن جامعه از وجود اشرار و ناپاکی ها که عامل اصلی تعدی و ظلم می باشند، سخن بی دلیل خواهد بود.

نتیجه گیری

مفهوم انتظار در شیعه به وجود، غیبت و ظهور حضرت مهدی ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) هویت و محتوای خاص می یابد و اطلاق اسم « قائم » به حضرت این مفهوم را جهت دهی می کند، چرا که این کلمه تنها یک اسم و لقب نیست که از باب احترام به حضرت گفته می شود و الّا سایر انبیا و ائمه ( علیهم السلام ) نیز با آن یاد می شد بلکه استعمال خاص این اسم در مورد حضرت بیانگر سر اصالت معنوی آن است که همان آمادگی و آماده بودن می باشد. خود حضرت همواره آماده است تا به اذن الهی و ظهور و انقلاب جهانی ایجاد نماید و منتظران حقیقی ایشان نیز با بسترسازی فکری و عملی این زمینه را هر روز بهتر از دیروز آماده می نمایند. برای این که بتوان به این هدف دست یافت باید شیعیان ریشه های نفاق و ظلم و تعدی و تفرقه را ریشه کن کنند و به جای آن هم فکری، عدالت، همکاری و اتحاد و انسجام را توسعه دهند. با توسعه این رفتارها، جامعه به امنیت و صلح واقعی دست می یابند. از این رو جامعه اسلامی خصوصاً شیعیان باید بسترهای لازم برای ترویج مبانی فکری و اجتماعی که منجر به چنین رفتارهایی می شود را ترویج نمایند.
و منتظر حقیقی کسی است که همواره از نظر قدرت های ایمانی، روحی، بدنی، تکنولوژیکی و مهارت های دیگر آماده باشد و با مبارزه دائمی با تمایلات نفسانی، سستی، ذلت پذیری و استعمارزدگی، محیطی پویا و منعطف ایجاد کند که حداقل نتیجه آن کاهش اختلاف ها و تنش های فردی و اجتماعی و افزایش ضریب امنیت و آرامش در جامعه است.

پی نوشت ها :

1. محمدباقر بابائی، مبانی استراتژی فرهنگی، دوره عالی جنگ دانشکده فرماندهی و ستاد، 1384، ص 81.
2. ر.ک: کتاب های منطق مانند: منطق صوری، محمد خوانساری، انتشارات آگاه، 1361.
3. ریچارد نیکسون، صلح حقیقی، جعفر ثقة الاسلامی، ص 12.
4. صحیفه نور، ج13، ص 73.
5. همان، ج20، ص 70.
6. مستدرک الوسائل، ج11، ص 212.
7. خصال صدوق و بحارالانوار، ج1، ص 87 و ج10، ص 112.
8. ریچارد نیکسون، صلح حقیقی، جعفر ثقة الاسلامی، ص 15.
9. لغت نامه دهخدا، ج8، دانشگاه تهران، 1348، ص 127.
10. مهرداد میرعرب، « نگاهی به مفهوم امنیت »، ترجمه سید عبدالقیوم سجادی، فصلنامه علمی - پژوهشی علوم سیاسی، ویژه امنیت ملی، سال سوم، شماره نهم، تابستان 1379، ص 133.
11. غلامعلی چگینی زاده، « رویکردی نظری به مفهوم امنیت ملی در جهان سوم »، فصلنامه ی سیاست خارجی، سال چهاردهم، بهار 1379، ص 67.
12. رابرت ماندل، چهره متغیر امنیت ملی، پژوهشکده ی مطالعات راهبردی، 1379، ص 44.
13. سلمان شایان فر، وحدت و امنیت ملی از دیدگاه مقام معظم رهبری، ص 116.
14. راهبردهای ولایت، ج3، ص 67.
15. سید مجتبی تهامی، امنیت ملی، تهدیدات، دانشگاه عالی دفاع ملی، ص 71.
16. محمدباقر بابائی، مبانی استراتژی فرهنگی از دیدگاه علی ( علیه السلام )، دانشگاه امام حسین ( علیه السلام )، ص 196.
17. بحارالأنوار، ج75، ص 453.
18. غررالحکم، ص 131.
19. بلد، ‌آیه ی 5.
20. انشراح، آیه 5 و 6.
21. شرح دعای صحیفه سجادیه، دعای 2، فراز 3.
22. لغت نامه دهخدا، واژه انتظار.
23. بحارالانوار، ج77، ص 173.
24. یوسف، آیه ی 87.
25. بحارالانوار، ج 52، ص 123.
26. همان، ج75، ص 208.
27. شفیعی سروستانی، « انتظار، بایدها و نبایدها » ، موعود عصر ( عجل الله تعالی فرجه الشریف )، 1384، ص 15.
28. نور، آیه ی 24.
29. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج2، ص 377.
30. اسراء، آیه ی 71.
31. کافی، ج1، ص 271.
32. مجتبی تونه ای، موعودنامه، ص 129.
33. عزیزالله حیدری، انتظار و انسان معاصر، ص 55.
34. امام خمینی، صحیفه نور، ج20، ص 197.
35. نور، آیه 24.
36. فریده گل محمدی، رسالت جهانی حضرت مهدی ( عجل الله تعالی فرجه الشریف )، ص 238.
37. محمدباقر بابائی، مبانی استراتژی فرهنگی از دیدگاه علی ( علیه السلام )، ص 54.
38. همان، ص 645.
39. ابراهیم امینی، دادگستر جهان، ص 249.
40. بحارالانوار، ج 52، ص 358.
41. امام خمینی، کتاب البیع، ج2، ص 474، نقل از: سروستانی، همان، ص 91.
42. امام خمینی، صحیفه نور، ج12، ص 208.
43. همان، ج 7، ص 255.
44. همان، ج 20، ص 197.
45. محمدبن ابراهیم نعمانی، کتاب الغیبه، ص 106، نقل از: ابراهیم امینی؛ همان، ص 253.
46. کمال الدین و تمام النعمة، ج2، ص 258؛ شیخ طوسی، الغیبه، ص 293، نقل از: فریده گل محمدی، رسالت جهانی حضرت مهدی ( عجل الله تعالی فرجه الشریف )، ص 234.
47. طبرسی، الاحتجاج، ج2، ص 599 و سروستانی، همان، ‌ص 22.
48. نهج البلاغه، نامه 45.
49. امام خمینی، صحیفه نور، ج19 و 156 و 196، ج7، ص 255 و ج20، ص 197.
50. محمد بن ابراهیم نعمانی، کتاب الغیبه؛ بحارالانوار، ج52، ص 320.
51. محمدعلی حقیقی، مدیریت رفتار سازمانی، ص 351.
52. رابرت ماندل، چهره متغیر امنیت ملی، ص 29.
53. صدوق، خصال، ج1، ص 34.
54. مرتضی مطهری، گفتار معنوی، ص 13.
55. فاطر، آیه 43.
56. طه، آیه 124.
57. خواجه نصیر طوسی، کشف المراد، شعرانی، ص 503.
58. الکافی، ج1، ص 179.
59. مرتضی مطهری، انسان در قرآن، صدرا، بی تا، ص 15.
60. شوری، آیه 13.
61. اعراف، آیه ی 179.
62. نهج البلاغه، نامه ی 55.
63. همان.
64. همان، خطبه 160.
65. همان، خطبه های 176 و 32.
66. همان، خطبه 133.
67. رعد، آیه 28 و فجر، آیه 28.
68. غزل 469 از غزلیات شمس.
69. ر.ک: لغت نامه دهخدا، ج6، ص 8029.
70. نهج البلاغه، خطبه 4 و 147.
71. همان، خطبه 157.
72. همان، خطبه 216.
73. همان، خطبه 100.
74. بحارالانوار، ج10، ص 445.
75. محمدباقر بابائی، مهندسی مدیریت در فرهنگ علوی.
76. ر. ک: منتهی الادب و دهخدا، ج11، ص 16358.
77. استاد مطهری، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج4، ص 63.
78. اسفار، ج1، ص 136.
79. همان، ج7، ص 149.
80. همان، ج9، ص 3.
81. علامه طباطبائی، نهایة الحکمه، ص 277.
82. اسفار، ج9، ص 7.
83. همان، ص 36.
84. همان، ص 14.
85. سبأ، آیه 28.
86. رحمن، آیه 29.
87. علق، آیه 14.
88. مفاتیح الجنان، صلوات شعبانیه.
89. همان، زیارت آل یس.
90. کمال الدین و بحارالانوار، ج52، ص 324.
91. اسراء، آیه 84.
92. بحارالانوار، ج51، ص 48.
93. نیکسون، همان، ص 41.
94. بقره آیه ی 136.
95. بحارالانوار، ج52، ص 126.
96. نهج البلاغه، نامه 53 و محمدرضا حکیمی، خورشید مغرب.
97. بحارالانوار، ج52، ص 325.
98. کمال الدین، بحارالانوار، ج52، ص 326.
99. بحارالانوار، ج 53، ص 583.
100. نهج البلاغه، خطبه 27، فراز 16.
101. انعام، آیه 158؛ بحارالانوار، ج52، ص 326 و مفاتیح الجنان، زیارت آل یس.
102. اعراف، آیه 96.
103. کافی، ج3، ص 453.
104. خصال صدوق و بحارالانوار، ج52، ص 317.
105. تفسیر العیاشی، ج1، ص 65 و بحارالانوار، ج52، ص 223.
106. وسائل الشیعه، ج19، ص 75.
107. بحارالانوار، ج53، ص 579.
108. انفال، آیه 60.
109. جعفر مرتضی عاملی، الصحیح من سیره النبی، ص 240.

منابع :
* قرآن کریم.
1. اسفار، انتشارات مصطفوی، 1368.
2. اسفار، ج1.
3. امام خمینی ( رحمة الله )، صحیفه نور، ج12.
4. ___، صحیفه نور، ج20.
5. ___، صحیفه نور، ج19 و 156 و 196، ج7.
6. ___، کتاب البیع، ج2.
7. امینی، ابراهیم، دادگستر جهان، انتشارات شفق، چاپ دهم، 1367.
8. بابائی، محمدباقر، مبانی استراتژی فرهنگی از دیدگاه علی ( علیه السلام )، دانشگاه امام حسین ( علیه السلام )، 1384.
9. ___، مبانی استراتژی فرهنگی، دوره عالی جنگ دانشکده فرماندهی و ستاد، 1384.
10. ___، مهندسی مدیریت در فرهنگ علوی، مه آسا، 1386.
11. تفسیرالعیاشی، ج1.
12. تونه ای، مجتبی، موعودنامه، انتشارات مشهور، 1383.
13. تهامی، سیدمجتبی، امنیت ملی، تهدیدات، دانشگاه عالی دفاع ملی، 1380.
14. چگنی زاده، غلامعلی، « رویکردی نظری به مفهوم امنیت ملی در جهان سوم »، فصلنامه ی سیاست خارجی، سال چهاردهم، بهار 1379.
15. حقیقی، محمدعلی، مدیریت رفتار سازمانی، انتشارات ترمه، 1380.
16. حکیمی، محمدرضا، خورشید مغرب، نشر فرهنگ.
17. حیدری، عزیزالله، انتظار و انسان معاصر، انتشارات مسجد جمکران، اول نیمه شعبان 1419.
18. خواجه نصیرطوسی، کشف المراد، شعرانی.
19. خوانساری، محمد، منطق صوری، انتشارات آگاه، 1361.
20. رابرت ماندل، چهره متغیر امنیت ملی، پژوهشکده ی مطالعات راهبردی، 1379.
21. راهبردهای ولایت، ج3.
22. ر. ک: منتهی الادب.
23. شایان فر، سلمان، وحدت و امنیت ملی از دیدگاه مقام معظم رهبری، نشر نذیر، 1380.
24. شرح دعای صحیفه سجادیه، دعای 2، فراز 3.
25. شفیعی سروستانی، « انتظار، بایدها و نبایدها »، موعود عصر ( عجل الله تعالی فرجه الشریف )، 1384.
26. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج2.
27. شیخ طوسی، الغیبه.
28. صحیفه نور، ج13.
29. صدوق، خصال، ج1.
30. طباطبائی، محمدحسین، نهایة الحکمه.
31. طبرسی، الاحتجاج، ج2.
32. عاملی، جعفر مرتضی، الصحیح من سیره النبی.
33. غررالحکم.
34. غزلیات شمس.
35. کافی، ج1.
36. گل محمدی، ‌فریده، رسالت جهانی حضرت مهدی ( عجل الله تعالی فرجه الشریف )، دارالنشر اسلام، 1383.
37. لغت نامه دهخدا، ج8، دانشگاه تهران، 1348.
38. لغت نامه دهخدا، واژه انتظار.
39. ماندل، رابرت، چهره متغیر امنیت ملی، پژوهشکده مطالعات راهبردی، 1379.
40. مجلسی، بحارالانوار.
41. مستدرک الوسائل، ج11.
42. مطهری، مرتضی، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج4.
43. ___، انسان در قرآن، صدرا، بی تا.
44. ___، گفتار معنوی، صدرا، بی تا.
45. مفاتیح الجنان، صلوات شعبانیه.
46. میرعرب، مهرداد، « نگاهی به مفهوم امنیت »، ترجمه سید عبدالقیوم سجادی، فصلنامه علمی - پژوهشی علوم سیاسی، ویژه امنیت ملی، سال سوم، شماره نهم، تابستان 1379.
47. نعمانی، محمد بن ابراهیم، کتاب الغیبه.
48. نهج البلاغه، نامه ی 55.
49. نیکسون، ریچارد، صلح حقیقی، جعفر ثقه الاسلامی، نشر نوین، 1366.
50. وسائل الشیعه، ج19.

منبع مقاله :
مکارم شیرازی، حائری شیرازی و عمید زنجانی؛ مقاله ها خداداد سلیمیان... [ و دیگران]، ( 1387 )، گفتمان مهدویت: سخنرانی و مقاله های گفتمان نهم، قم: مؤسسه بوستان کتاب ( مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه ی علمیّه قم )، چاپ اول


نظرات  (۱)

سلام
تشکر از شما به خاطر ارسال مطلبتان به سایت "حرف تو"
" مبانی صلح و امنیت در فرهنگ انتظار "
با آدرس: http://harfeto.ir/?q=node/38517
در این سایت انتشار یافت.
چشم به راه مطالب خوب شما هستیم.
هدیه سایت "حرف تو" به شما:
"پیامبر خدا (صلّی‌الله‌علیه‌وآله): هر که با زبان (بیان) خود حقّی را زنده کند، اجر آن را ببرد."
یا علی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی