یا اباصالح المهدی

یا اباصالح المهدی

نگرش کلامی امام خمینی (ره) در ولایت فقیه

يكشنبه, ۱۰ فروردين ۱۳۹۳، ۱۲:۳۴ ب.ظ

نگرش کلامی امام خمینی (ره) در ولایت فقیه

امام خمینی (ره) با این اندیشه و نگاه به دین اسلام، سراسر دین را سیاسی می دید؛ یعنی سر سیاسی دیدن ایشان، نگاه امام از زاویه علم کلام بر مسئله ولایت فقیه و از آنجا به مجموعه قوانین اسلام بوده است. 

برای همین بود که ایشان میفرمود: «و الله اسلام تمامش سیاست است، اسلام را بد معرفی کرده اند، سیاست مُدُن از اسلام سرچشمه میگیرد،1 مگر سیاست چیست؟ روابط بین دولت و ملت، روابط بین دولتها، جلوگیری از مفاسد اجتماعی ،همه اینها سیاستهایی است که در اسلام هست، احکام سیاسی اسلام بیشتر از احکام عبادی اسلام است، کتاب هایی که اسلام در سیاست دارد بیشتر از کتاب هایی است که در عبادات دارد. این غلط (جدایی دین از سیاست) را در ذهن ما کردند و حالا حتی آقایان (علمای بزرگ اسلام) هم باورشان شده است که سیاست از اسلام جدا است»2.

امام خمینی (ره) اندیشمندی بود که مرزهای علوم را خوب میشناخت و بحثهای هر علمی را در جایگاه خودش پرورش می داد. برای همین منظور خیلی از مسائل و بحث هایی که از فلسفه وارد علم اصول شده بود را کنار گذاشت. او خوب می دانست که بحث ولایت فقیه، بحثی کلامی است، همانگونه که شناخت علم فقه، به این معنا که فقه برای چیست؟ یک مسئله کلامی است؛ در تمام و سراسر فقه مسئله ای نداریم که فقه شناسی کند، چون فقه شناسی باید از طریق علم کلام صورت گیرد؛ یعنی در واقع از طریق علم کلام است که باید ببینیم فقه برای چیست؟ اینگونه مسائل که فعل خداوند را مورد بحث قرار می دهند، مباحثی کلامی هستند، و شناخت قوانین الهی کار علم کلام است.

با این مبنا که قوانین اسلام برای سعادت دنیا و آخرت است و خداوند آنها را برای اجرا شدن در بستر جامعه نازل نموده و متولی اجرای آنرا انبیاء و ائمه هدی (صلوات الله علیهم اجمعین) قرار داده است، در این عصر، یعنی عصر غیبت، متولی دین را ولی فقیه قرار داده است. امام خمینی(ره) این بحث (ولایت فقیه) را بعد از بحث امامت در علم کلام قرار داد و آن را در حد توانش شکوفا نموده که بر سراسر فقه سایه تازه و با طراوت افکنده است.

 ما با بیان این مطالب منکر آن نیستیم که بحث ولایت فقیه در حوزه های علمیه وجود داشته است و علمای زیادی بر اطلاق ولایت فقیه معتقد بوده اند، ولی میگوییم: بحث ولایت فقیه در چار چوب فقه بحث میشده که فعل مکلف را بیان میکند و امام خمینی (ره) آن را از فقه به علم کلام بُرد که فعل خداوند را بیان میکند. با این کار امام خمینی (ره)، ولی فقیه از مرجع تقلید بودن به نایب امام معصوم (علیهم السلام) ارتقاء یافت، همان گونه که بحثهای اصول فقه در حوزه های علمیه وجود داشت، ولی مرحوم وحید بهبهانی متوفای 1205 ق آنها را از کتابهای فقهی بیرون کشید و علم اصول فقه را بنیان نهاد که با این کارش علمای بزرگ اسلام از محدث بودن به مجتهد و مرجع تقلید شدن ارتقاء یافتند.3

مسئله ولایت فقیه نیز در فقه وجود داشت و بحثهای فراوانی در مسائل مختلف و مورد نیاز ؛مانند مسئله محجورین، مسئله قضا، مسئله جهاد، مسئله ارث و... مورد بحث قرار می گرفت و خوب پرورش یافته و تکامل مییافت تا اینکه در این عصر، اندیشمندی قوی به نام (امام خمینی) که بر علوم اسلامی؛ اعم از کلام، عرفان، اخلاق، فقه، اصول، تفسیر، فلسفه و... کاملاً مسلط بود و مشکلات جهان اسلام را فقدان مدیری مدبر و عالمی قوی می دید، قوانین اسلام را در جامعه به اجراء در آورد. او حیلههای دشمنان دین را خوب شناخته بود و می دانست که دشمنان اسلام در سقیفه، امامت را هدف قرار داده بودند تا اینکه در این عصر با شعار جدایی دین از سیاست، بنا را بر حذف کامل اسلام گذاشتند؛ ایشان برای احیای مجدد اسلام، خیلی دقیق اندیشید و خیلی خوب فهمید که باید هر مسئله ای در جایگاه خود پرورش بیابد تا حاصل و ثمره مفیدی بدهد.

 با این دیدگاه بود که امام خمینی (ره) بحث ولایت فقیه را از علم فقه به جایگاه اصلی اش در علم کلام بُرد و آن را پرورش داد و شکوفا نمود؛ با این نوآوری، ولی فقیه از مرجع تقلید به جانشینی امام معصوم (علیه السلام) ارتقاء یافت و مردم از مقلد بودن به امت واحده ارتقاء یافتند، لذا وقتی هر کس در جایگاهش قرار گرفت، ثمره پر حلاوت و شیرین احیای مجدد اسلام حاصل شد. در این باره مسلمان امریکایی «علوی» میگوید: خمینی برگزیده خداوند در زمانی است که اسلام واقعی در حال تغییر و نا پدید شدن بود، او آمد و اسلام واقعی را احیاء کرد.4

 این تحول عظیم از هر فقیهی ساخته نبود، همانگونه که سالیان متمادی به طول انجامید تا اندیشه کلامی و فلسفی مشاء و اشراق عمیقاً پرورش یافت و ملاصدرا آنها را به صورت عالی آموخت و مشکلات هر دو را درست تشخیص داد و آنها را در قالب اسفار اربعه تبیین نمود، که برکات آن هنوز هم به جامعه سرازیر است.

 همچنین سالیان متمادی به طول انجامید تا بحث های علمای اخباری و اصولی در جامعه علمی اوج گرفت و مرحوم وحید بهبهانی هر دو طریق را بطور عالی فرا گرفت و سئوال های متعددی عقلی را که از علمای بزرگ اسلام میشد و بی جواب میماند را درست درک نمود و طریق صحیح جواب همه آنها را از طریق علم اصول فهمید و علم اصول شیعه را بنیان نمود، که با این کارش علمای بزرگ را از محدث بودن به مجتهد و مرجع تقلید بودن ارتقاء داد.

 در این عصر امام خمینی (ره) مشکلات جهان اسلام را در علم و عمل بررسی نمود و با توجهی دقیق به علوم، برای همه علوم جنبه و اعتبار عملی قائل شد، لذا با این دیدگاه توجهی خاص به قوانین اسلام نمود و فرمود: قوانین الهی برای سعادت و دنیا و آخرت بشریت نازل شده است و انبیاء الهی علاوه بر وظیفه ابلاغ فرامین الهی به مردم، وظیفه اجرای قوانین الهی در جامعه را بر عهده داشتند5 .

اگر انبیاء صرف بیان احکام الهی را انجام می دادند دیگر زورمداران و ظالمان تصمیم به قتل آنها نمیگرفتند، وقتی آنها خواستند قانون خداوند را اجرا کنند، بین آنها و ظالمان اختلاف ایجاد می شد که سر از قتل آنها در آورده است که قرآن میفرماید: «ان الذین یکفرون بآیات الله و یقتلون النبیین بغیرحق و یقتلون الذین یامرون بالقسط من الناس فبشرهم بعذاب الیم6. آنها که به خداوند کافر شدند و پیامبران الهی را ظالمانه کشتند و آنهایی که مردم را به مسیر صداقت و عدالت راهنمایی می کردند را کشتند، برای آنها عذاب سختی است. «یقتلون الانبیا بغیر حق7. انبیاء الهی را به ناحق می کشند. «و قتلهم الانبیاء بغیر حق8. انبیاء را به ناحق میکشند.

 انبیاء آمدند تا قوانین الهی را در جامعه پیاده کنند، رسول اکرم (صلوات الله علیه) حکومت تشکیل داد و قوانین الهی را اجرا میکرد و برای بعدش خلیفه و جانشین قرار داد. حضرت علی (علیه السلام) نیز بعد از رسول الله حکومت تشکیل داد.

 همه علمای اسلام قبول دارند که اسلام دین جاودانه و آخرین دین الهی است و احکام الهی اسلام منحصر به زمان آن حضرت نبود، قوانین اسلام تعطیل بردار نیست و برای اجرای قوانین الهی به اقتضای عقل و شرع احتیاج به تشکیل حکومت است9.

حال سئوال اصلی این است که در عصر غیبت قوانین الهی باید توسط چه کسانی اجرا شود؟ امام خمینی(ره) در این رابطه فرمودند: «ولی فقیه وظیفه دارد اجرای قوانین اسلامی در جامعه را بر عهده بگیرد، او خلیفه امام معصوم (علیه السلام) است و اختیارات او را در امر حکومت دارد و موظف است احکام الهی را اجرا کند».10

 با این اندیشه است که ولی فقیه از مرجع تقلید به جانشینی معصوم (علیه السلام) ارتقاء یافت و وظیفه حفظ کیان اسلام را عهده دار شد.

 نویسنده: قدرت الله عفتی

تنظیم:امید واضحی آشتیانی.حوزه علمیه

 


  پی نوشتها:

    1. امام خمینی (ره)، صحیفه امام، ج 1، پیشین، ص .270

    2. همان، ج 3، ص .227

    3. جوادی آملی، بنیان مرصوص، پیشین، ص .247

    4. مجله حضور، شماره 32، تابستان 1379، ص .259

    5. امام خمینی (ره)، ولایت فقیه، پیشین ص .25

    6. سوره آل عمران، آیه .21

    7. همان، آیه .112

    8. همان، آیه 181 و سوره نساء، آیه .155

    9. امام خمینی (ره)، ولایت فقیه، پیشین، ص 26 . .28

   10. همان، ص 50 و .51

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی