یا اباصالح المهدی

یا اباصالح المهدی

گونه هایی از التقاط در مسأله ی انتظار

پنجشنبه, ۱ خرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۵۴ ق.ظ
 گونه هایی از التقاط در مسأله ی انتظار

نویسنده: محمود اصغری

چکیده فرض ما در این مقاله بر این است که تبیین صحیح مفهوم انتظار و شناخت کارکردها، بایدها، نبایدها و چالش های پیش روی آن در حوزه ی اندیشه ی اسلامی و بر اساس آموزه های درون دینی، می تواند نقش مهمی در تقویت و تثبیت دینداری مطلوب ایفا نماید، و در مجموع، زمینه های باور به انتظار موعود را تسهیل و تقویت کند. زیرا که انتظار و مباحثی از این قبیل، عهده دار ترویج امید به آینده ی بهتر را در بر داشته و دارد، امیدی که در اعماق و درون جان تمامی انسان ها وجود دارد، و به گونه ای خاستگاه فطری، داشته و گرایش فطری زیر بنای آن به شمار می آید.
واژگان کلیدی: انتظار، کارکردها، بایدها و نبایدها، چالش ها، موعود، اسلام.

مقدمه

موضوع انتظار، یکی از مهم ترین موضوعاتی است که امروزه خود را در صدر موضوعات اعتقادی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی قرار داده است، تاجایی که توانسته مرزها را درنوردیده خود را به عنوان یکی از پر جاذبه ترین مسائل حساس جهان نشان دهد. گرایش روزافزون مسلمانان و رویکرد مثبت بسیاری از آزاداندیشان و پیروان ادیان دیگر، به این موضوع و نیز نگرانی و واکنش ها و عکس العمل های انفعالی و ستیزه جویانه ی قدرت های استکباری و استعماری و مراکز وابسته به صهیونیزم جهانی برای مقابله و جلوگیری از نفوذ و گسترش آن در میان ملت ها و جوامع مستعد، همه و همه، بیان گر اهمیت تأثیرگذاری این موضوع در فضای افکار عمومی است و هر روز آثار و کارکردهای امیدبخش آن پر رنگ تر و پر جاذبه تر می گردد.
حال با توجه به اهمیت این مسأله است که تبیین چیستی، تعریف و توصیف آن، بایدها و نبایدهای انتظار، پرسش هایی را پیش روی محققان و اندیشمندان قرار داده است که نیاز جدی به پژوهش و تحقیق و پاسخ گویی به آنها دارد. این نوشتار در سه بخش به تشریح و توضیح و پاسخ برخی از این پرسش ها خواهد پرداخت.
در بخش اول، در اطراف چیستی و ماهیت شناسی انتظار تحقیق و بررسی به عمل خواهد آمد.
در بخش دوم، کارکردهای انتظار مورد توجه قرار خواهد گرفت.
در بخش سوم، به بحث در اطراف بایدهای منتظر پرداخته خواهد شد.
در بخش چهارم، در زمینه ی نبایدها سخن به میان خواهد آمد.
و در بخش پنجم، به برخی از چالش های موجود نظر خواهد شد.

فرضیه ی تحقیق

فرضیه ی ما در این مقاله این است که موضوع انتظار و ارتباط آن با دیگر آموزه ها و تأثیر آن بر دیگر ارکان شریعت و تعالیم دینی از اهمیت بسزایی برخوردار است، تا جایی که در آموزه های درون دینی از آن به عنوان افضل اعمال نامبرده شده است در واقع در بستر انتظار است که اتحاد، اتفاق و همبستگی منتظران از آنان «ید واحده ای» برای تحقق اهداف انتظار می سازد؛ در این تحلیل ارگانیک است که اهمیت و نقش بایدها و نبایدها و نیز چالش ها در جزئی ترین مسائل آشکار می گردد.

روش تحقیق

این پژوهش همانند همه ی پژوهش های مشابه خود، روش کار کتابخانه ای است؛ که با استفاده از روش مطالعه و تحلیل تاریخی و اجتماعی، در پی اثبات فرضیه ی خود می باشد.

بخش اول: واژه ها، تعاریف و برداشت ها

واژه شناسی

واژه ی انتظار

از سپیده دم خلقت، حیات انسان با نبوت حضرت آدم (علیه السلام) و در پی آن نبوت پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) آغاز می شود و با ظهور امام عصر (علیه السلام) ادامه می یابد. بر این اساس مفهوم انتظار، به معنای چشم به راه بودن کسی است که می خواهد با ظهورش معانی درونی و حقیقی دین را آشکار سازد (ر. ک: معین، 1360، ج 1، 364).

اهمیت و جایگاه انتظار

بی تردید در ساختار فکری شیعه، برخی از آموزه های اعتقادی از ارکان اصلی اعتقادات و از مؤلفه های بنیادی تفکر شیعی به حساب می آید، به گونه ای که حذف آنها، برابر با حذف شیعه و تشیع است. بدین جهت است که در آموزه های اسلامی هنگامی که پیشوایان دینی به بیان بنیان های دینی می پردازند، زمانی که به مسأله ی ولایت می رسند، از آن به عنوان اصلی ترین و مبنایی ترین مسأله ی دینی یاد می کنند (ر. ک: کلینی، 1365، ج 2، 18، و حر عاملی، 1403 ق، ج 1، 17، و مجلسی، 1404 ق، ج 65، 329). در واقع این اولویت نهادن در برخی از امور اعتقادی گویای این حقیقت است که نباید تمامی اعتقادات را در یک جایگاه و مقام فرض کرد و آنها را در یک سطح دانست و تقدم برخی بر برخی دیگر را نادیده گرفت. بنابراین، مفهوم انتظار، که مبتنی و برگرفته از اصل امامت است و در بحث شناخت تقدم بر دیگر اصول اعتقادی دارد، خود از اولویت ویژه ای برخوردار است.

نظریات و برداشت ها

برداشت های متفاوت از مفهوم و معنای انتظار سبب گردیده تا دیدگاه های متفاوت و نظریات متضاد به وجود آمده تا جایی که هیچ گونه وجه اشتراکی را نمی توان برای جمع بین آنها به تصویر کشید. این نظریات را می توان به طور خلاصه در سه بخش جای داد:
الف ــ برخی انتظار فرج را بدین معنا دانسته اند که جامعه باید به حال خود رها شده و نباید نسبت به وجود فساد در آن عکس العملی نشان داد تا زمینه ی ظهور، که دنیای پر از ظلم جور هست، محقق شود.
پیروان انجمن حجتیه را می توان از مصادیق بارز حامیان این تفکر دانست.
«این گروه قائل اند برای تحقق انقلاب مهدی (علیه السلام)، باید زمینه های منفی در جامعه، مثل تبهکاری و ستمگری ها گسترش پیدا کند» (علیانسب و علوی نیک، 1385، 55).
ب ــ برخی دیگر پا را از این فراتر گذاشته بر این باورند که نه تنها نباید جلوی فساد و گناهان را گرفت، بلکه باید به آنها دامن زد تا هر چه بیشتر راه برای ظهور فراهم گردد که از این نوع انتظار می توان تعبیر به انتظار ویران گر نمود.
در حالی که این دو نظر با آموزه های درون دینی دچار تضاد و تناقض اند، زیرا اولاً لازمه ی چنین تفکری نفی دستورات و احکام اسلامی است، که از مهمترین آنها امر به معروف و نهی از منکر است، که به بیان احادیث و روایات در سایه ی عمل به این دو واجب الهی است که دیگر احکام دوام و ثبات می یابد (ر. ک: کلینی، ج 5، 56).
ثانیاً، در برخی از احادیث نبوی مربوط به دوران انتظار به جبهه گیری در برابر این تفکر و اندیشه برخاسته و مبارزه ی با چنین ایده و اندیشه ای را از مصادیق جهاد در راه خدا دانسته، می فرماید:
یکون فی آخر الزمان قوم یعملون المعاصی و یقولون ان الله قد قدرها علیهم، الراد علیهم کشاهر سیفه فی سبیل الله (مجلسی، 1404ق، ج 5، 47)؛ در آخرالزمان گروهی به انجام گناه می پردازند، در حالی که چنین می گویند: خدا چنین چیزی را برای آنها مقدر کرده، کسی که در صدد رد این گروه برآید مانند کسی است که در راه خدا به نبرد پرداخته است.
حضرت در این حدیث شریف، به خوبی پرده از ماهیت این گروه برداشته و ماهیت ضد دینی آن را بر ملا ساخته است.
ج ــ دسته ی سوم، که با نگاه مثبت به انتظار می نگرند و در راستای مسؤولیت پذیری افراد فرقی بین حضور امام و غیبت آن نمی بینند بلکه حتی مسؤولیت افراد را در دوران غیبت سنگین تر از زمان حضور می دانند، شاخص ترین چهره ای که در عصر حاضر به این نوع انتظار جلوه ای خاص بخشیده امام خمینی (قدس سره) است، که با طرح اندیشه ی حکومت اسلامی در دوران غیبت، به مقابله و معارضه با دیگر دیدگاه ها برآمده و این گونه به تشریح و تبیین انتظار می پردازند:
انتظار فرج، انتظار قدرت اسلام است و ما باید کوشش کنیم تا قدرت اسلام در عالم تحقق پیدا کند و مقدمات ظهور، انشاءالله تهیه شود (مؤسسه ی تنظیم و نشر آثار، 1378، ج 7، 255).
از منظر امام با گسترش اسلام راستین در جهان و مبارزه با جهان خوران است که زمینه برای ظهور منجی عالم، مهدی موعود (علیه السلام) فراهم می گردد (همان).

نقد و بررسی

مؤید این تفکر، جدای از ضرورت عقلی در عدم تعطیلی احکام الهی، احادیثی است که از معصومین (علیهم السلام) در تأیید و تبیین این نظریه صادر شده است. از جمله حدیث نبوی که تصریح دارد:
یخرج اناس من المشرق فیوطئون للمهدی یعنی سلطانه (مجلسی، 1404 ق، ج 51، 87)؛ گروهی از مشرق زمین بیرون آمده و برای ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) زمینه سازی می کنند، یعنی زمینه ی حکومت ایشان را فراهم می کنند.

سازگاری با فلسفه غیبت

در واقع عصر انتظار مقدمه ی عصر بازگشت انسان به حجت باطنی خودش است، زیرا که «ان لله علی الناس حجتین: حجة ظاهرة و حجة باطنه. فاما الظاهرة فالرسل و الانبیاء و الائمة (علیهم السلام) و اما الباطنة فالعقول» (کلینی، 1365، ج 1، 19). امکان ندارد که بشر قبل از آن که به حجت باطنی خودش ایمان بیاورد به حجت ظاهری، که امام معصوم (علیه السلام) است ایمان بیاورد و پذیرای او گردد. بی جهت نیست که وقتی حمران از امام صادق (علیه السلام) در رابطه با دولت و حکومت ائمه ی معصومین (علیهم السلام) می پرسد که در چه زمانی محقق خواهد شد. حضرت در پاسخ به حمران به جای آن که زمان معین کند به بیان قاعده و قانون و عوامل زمینه ساز آن می پردازد و می فرماید:
هر زمان که در انسان ها وفا پیدا شود (همان، ج 8، 362).
در حقیقت حضرت رجوع انسان ها به فطرت شان، که برخاسته از ایمان به حجت باطنی است، را مورد نظر قرار می دهد.
به طور کلی در فلسفه ی غیبت و طولانی شدن آن عقلانی ترین پاسخ رفتن انسان به سمت بلوغ عقلی برای پذیرش حجت ظاهری است.
در اصول کافی تمثیل عجیبی در باب عقل بیان شده مبنی بر این که خدای سبحان خطاب به حضرت آدم (علیه السلام) می فرماید: یکی از سه عامل عقل، دین و حیا را انتخاب کن و بپذیر. آدم (علیه السلام) عقل را انتخاب کرده و می پذیرد. در این تمثیل از زبان دین و حیا این گونه نقل می شود که مدافع عقل هستیم و مأموریم که هر کجا عقل باشد ما نیز همراه او باشیم.
بنابراین هر جا که عقل حضور و بروز و ظهور داشته باشد ارزش های انسانی و الهی نیز حضور و ظهور دارند. در نتیجه عقل مهم ترین عامل برای احیای ارزش های اخلاقی و حاکمیت بخشی به آنها در زندگی بشر است.
در پی دست یابی انسان به همین بلوغ عقلی است که در روایات اهل بیت (علیهم السلام) این گونه بیان شده که عدالت مهدوی تا جایی پیش می رود که حتی درون خانه ها قانون عدل آن حضرت حاکم است.
«... اما والله لیدخلن (القائم) علیهم عدله جوف بیوتهم کما یدخل الحر و القر» (مجلسی، 1404 ق، ج 52، 362).

بخش دوم: کارکرد انتظار

الف ــ در بخش اندیشه تقویت باورها

باور به نیک فرجامی

باور به وجود منجی و انتظار ظهور و حضرت آن، ایمان به حکیمانه بودن آفرینش را در دل و جان انسان های باورمند به خدا تقویت، و نوید بخش فرجامی نیکو را به همراه دارد.
با توجه به چنین برداشت و مفهومی از انتظار است که بیان گر فرجام متعالی و شکوه مند آینده ی جهان و سرمنزل متعالی و متکامل تاریخ بشری است. این شکل سرنوشت باوری و فرجام جویی، که مبتنی بر وحی الهی است گویای حرکت و سیر تاریخ به سوی عبودیت و حاکمیت ارزش ها و متعالی شدن انسان است، هر چند که در این حرکت فراز و فرودهایی ممکن است دیده شود.

باور به فردایی روشن

در میان تمامی جوامع بشری، آنها که باور به آینده ای روشن و امیدبخش دارند و منتظر فرارسیدن چنان عصر و زمانی هستند، تنها تشیع است که با دید عمیق تر و برنامه ای دقیق و مشخص به مسأله ی انتظار می نگرد و انتظار را آینده ای سرشار از خوبی ها و پاکی ها می داند که به وسیله فردی از فرزندان نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) حاصل می شود؛ شخصیت عظیم و گران قدری که زنده است و بالاخره زمانی فرا خواهد رسید که تمام خوبی ها را در سراسر عالم حاکم کند.
به بیان علی (علیه السلام):
... چه نزدیک است امروز، به فردایی که سپیده ی آن آشکار شد. ای مردم اینک ما در آستانه ی تحقق وعده های داده شده و نزدیکی طلوع چیزهایی که بر شما پوشیده و ابهام آمیز است، قرار داریم (دشتی، 1379، 274).
به عنوان مثال نگاهی هر چند کوتاه و اجمالی به دوران جنگ تحمیلی به آسانی این حقیقت را درمی یابیم که در دوران هشت سال دفاع مقدس نگرشی که این دفاع را همراهی می کرد و به تعبیر امام (قدس سره)، تنور آن را گرم نگه می داشت نگرش انتظار و عجین شدن این جهاد عظیم با فرهنگ انتظار بود. فرهنگی که خمیرمایه آن را با نوید به آینده ای روشن و تابناک سرشته بودند. رزمندگان دفاع مقدس بر این باور بودند که در نهایت پرچم فتح و پیروزی اسلام به وسیله ی حضرت مهدی (علیه السلام) بر جهان سایه خواهد افکند و در نتیجه خود را از سربازان و یاوران آن حضرت می دانستند. بر اساس چنین عقیده و باوری است که رهبر معظم انقلاب از دوران جنگ و دفاع مقدس به گنجی نام می برد که هرگز نمی توان به تمامی آن دست یافت:
می خواهم بگویم که این جنگ، یک گنج است. آیا خواهیم توانست این گنج را استخراج کنیم یا نه؟ ... (مقام معظم رهبری، 80/4/25).

ب ــ در حیطه ی عمل

تربیت انسان های صالح

آن چه مسلم است از شرایط و نشانه های قطعی و حتمی ظهور حضرت حجت (علیه السلام) وجود سیصد و سیزده نفر انسان هایی است با امتیازات و ویژگی های فوق العاده و کاملاً ممتاز که از هر جهت سرآمد بقیه ی انسان ها می باشند. آیا تربیت چنین انسان هایی از مسیر طبیعی صورت می گیرد و یا از مسیر اعجاز انجام خواهد شد؟ آیا هیچ منطق عقلی و عرفی و شرعی را می توان اقامه نمود بر این که باید دست روی دست گذاشت و برای به وجود آمدن چنین انسان هایی با چنان خصوصیاتی منتظر معجزه ماند؟ کدام عقل سلیمی حاضر است این گونه فرمان بدهد؟ و چگونه ممکن است این مسأله ی مهم و بسیار سرنوشت ساز به دست حوادث سپرده شود؟ آیا این حقایق در احادیث شیعه خود بیان گر چگونگی حرکت تشیع و نشان دادن استراتژی نظام های شیعی نیست؟ کدام منطق امر به سکون و رکود و قعود و انتظار عاجزانه و منفعلانه می کند؟

مجاهدت و تلاش مستمر در جهت جهان شمولی هدایت

در واقع در بستر انتظار است که تشیع توانسته از تثبیت هویت و تمیز مرزهای فکری و اعتقادی، گسترش کمی و رشد کیفی تا تشکیل نظام اسلامی در ایران عبور کرده و در نتیجه تجارب خویش را بسیج نموده تا در مسیر فعلیت مستمر و تحقق قدرت و استعدادهای خویش، بتواند توان اداره ی جهان را کسب کرده و توان تغییر در اندیشه و تفکر جهانیان را به دست آورد. اما از آن جا که دست یابی به این مسأله ی مهم نمی تواند با روحیه ی عزلت گزینی و جمود و انجماد فکری همراه باشد، بلکه در روند حرکت نیاز به جهادی عظیم و همه جانبه در تغییر روحیات، فرهنگ و حتی ادبیات ادراک، در جهت تبیین و تعلیم و تبلیغ تعالیم انتظار است، ابتدای این تغییر توجه و تنبیه و باور به این است که ظرفیت وجودی انسان به اندازه ای است که می تواند به میل و اراده ی خود، اراده اش را در اراده ی حق تعالی منحل نموده و خود را به مقام خلیفة اللهی که اراده ی حق بر آن تعلق گرفته برساند. بر این اساس است که «انتظار الفرج من اعظم الاعمال» بودن در چنین بستری و بر چنین بستری می تواند تحقق یابد (صافی گلپایگانی، 1419ق، 244).
یکی از مهم ترین کارکردهای انتظار باور بر جهان شمولی هدایت انسان هاست و این که هیچ انسانی نباید از چنین حقی محروم بماند که این خود پایه و اساس رسالت انبیای الهی (علیهم السلام) را از آدم (علیه السلام) تا خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) تشکیل می دهد. (ر. ک: فرقان، 1؛ اعراف، 158؛ سبأ، 28؛ حج، 49؛ بقره، 124 و فتح، 28).
بنابراین، انتظار در عصر غیبت، کارکردی انسانی و اخلاقی دارد و همراه با سازندگی است. انسان منتظر، دائم برای دست یابی به وضعیت مطلوب در تلاش و کوشش است و به آرمان ها و اهدافی می اندیشد که در جامعه ی مهدوی به آن وعده داده شده است.
بدین جهت است که انسان منتظر و یا به تعبیر عام تر آن جامعه ی منتظر از این سه ویژگی نمی تواند بری و به دور باشد:
1)اصلاح خود؛ در پناه باور به اصلاح خود است که منتظران پیوسته توجه به انسان کاملی دارند که هم صالح است و هم مصلح، که می تواند نفس شیطان زده انسان معاصر را رام و او را به مسیر هدایت رهنمون گردد.
2)امید به آینده؛ در پناه امید به آینده است که انسان منتظر با خودباوری و اعتماد به نفس و باور به این که «الذین جاهدوا فینا لنهدینم سبلنا و ان الله لمع المحسنین» (عنکبوت، 69)؛ «و ان الارض یرثها عبادی الصالحون» (انبیاء، 105)؛ «و انا غیر مهملین و لا ناسین» (مجلسی، 1404 ق، ج 53، 174 و طبرسی، 1403 ق، ج 2، 495)، هرگز از طولانی شدن زمان غیبت به خود هول و هراسی راه نداده، همچنان مقاوم و استوار در سنگر انتظار باقی بماند.
مطالعه ی سرگذشت تاریخ سیاسی و مبارزاتی تشیع به خوبی نشان می دهد که نسیم انتظار و امید به آینده، مهم ترین عامل حفظ و بقای شیعه در فضای سراسر خفقان و پر از ظلم و جور حاکم بر تاریخ سیاسی تشیع بوده است و شیعیان با اتکا به این کانون گرم و انرژی زا، توانسته اند بحران های سخت و شکننده ای را پشت سر بگذارند. به همین جهت مکتب تشیع، به عنوان یک مکتب انقلابی، ظلم ستیز، سازش ناپذیر و عدالت خواه شناخته می شود.
3)شادابی به همراه تلاش و کوشش مستمر؛ شادابی به همراه تلاش و کوشش پایدار می تواند با بهره گیری از خرد و عقل انسانی و استفاده از تجربیات و علوم اجتماعی با توجه به الگوی آرمانی جامعه ی مهدوی بسیاری از معضلات و مشکلات اجتماعی را از میان برداشته و تحول ساختاری را در زمینه ی مدیریت جامعه، سیاست، اقتصاد، فرهنگ، روابط اجتماعی و مناسبات انسانی به وجود آورد.
در انتظار با ترجمان صحیح و درست، تلاش و کوشش جزء ذات آن بوده و هرگز از آن جدا نیست. بدین جهت است که در کلامی امام صادق (علیه السلام) جدیت و انتظار را عطف به هم نموده و در واقع انتظار را تفسیری از تلاش و کوششی مستمر در عصر غیبت معرفی می نماید آن جا که می فرماید:
برای ما دولتی است که هر زمان خداوند بخواهد آن را محقق می سازد.
سپس فرمود:
هر کس دوست دارد از یاران و اصحاب قائم (علیه السلام) باشد باید منتظر باشد و در این حال به پرهیزگاری و اخلاق نیکو رفتار کند. پس چنانچه بمیرد و پس از مردنش قائم به پا خیزد پاداش او مانند کسی خواهد بود که آن حضرت (علیه السلام) را درک کرده است، پس تلاش کنید و در انتظار بمانید. گوارا باد بر شما رحمت الهی (نعمانی، 1411ق، 200).

ایجاد اتحاد و انسجام در جامعه اسلامی

یکی از اساسی ترین کارکردهای انتظار انسجام بخشی به جامعه ی اسلامی است. این کارکرد به سبب مرزبندی میان خودی و غیرخودی، که بر اساس مرزهای اعتقادی شکل می گیرد، به وجود می آید. پیامد منطقی کم رنگ شدن مرزها و تکثر فرهنگی پیدایش هویت های گوناگون است. در چنین شرایطی، چاره ای جز پذیرش حرکت در فضاهای بینا بین نیست. در این وضعیت به دلیل عدم انسجام هویت، نوعی بی نظمی در هویت افراد پدید خواهد آمد، که سبب از بین رفتن مرز میان خودی و غیرخودی خواهد شد. در چنین شرایطی فرد، میان هویت های گوناگون دچار سردرگمی و گاهی هم دچار تضاد می گردد؛ بنابراین هیچ نقطه ی اتکایی را نمی یابد تا بر آن به ثبات و قرار برسد. پیامد چنین روندی، پیدایش التقاط بین حق و باطل است.

انقلاب اسلامی جلوه ای از کارکردهای انتظار

انقلاب اسلامی در ایران، که بر مبنای الگوی قیام پیامبران (علیهم السلام) شکل گرفت، با ماهیت تحول حیات طبیعی به حیات طیبه توانست تجربه ای موفق در راستای تحقق معنای حقیقی و واقعی انتظار را به منصه ی ظهور برساند تا انسان های حیران و سرگشته و غوطه ور در حیات طبیعی معاصر را از زندان خودساخته ی طبیعی رها ساخته و آنها را برای ظهوری کامیاب در تحقق حیات طیبه آماده سازد (مظاهری سیف، 1382، 56).
حیاتی که بر پا شده بر فطرت پاک بشری است و به تعبیر امام خمینی (قدس سره) نوید دهنده ی نسیم روحانی الهی است (ر. ک: مؤسسه ی تنظیم و نشر آثار، 1378، ج 1 ص 23).
به برکت این نسیم روحانی الهی است که از دهه ی هفتاد به بعد رویکرد به دین و معنویت گرایی جلوه ای تازه یافته، تا جایی که از آن به عنوان «تجدید حیات اندیشه ی مذهبی» یاد می شود (ر. ک. به: فوگل، 1380، ج 1، 1350)، و میشل فوکو از آن تعبیر به «اولین شورش بزرگ علیه نظام های زمینی» می کند (تاجیک، 1378، 10).
آن هم نه به این معنا که «پدیده ای آشفته، احساسی و نه چندان آگاه از خود، برعکس به طریقی استثنایی کارآمد» (همان، 14).
بی جهت نیست که از این پدیده ی نوظهور، که فوکو آن را «روح یک جهان بی روح» نامید، امام خمینی (قدس سره) به عنوان معجزه یاد کرده و می فرماید:
نهضت شما، پیش دنیا یک معجزه است. این نهضت را با همین بعد اعجازش حفظ کنید و با اتکال به خدا و وحدت کلمه پیش بروید. امیدوارم که ما به مطلوب حقیقی برسیم و متصل بشود این نهضت بزرگ اسلامی به نهضت ولی عصر (علیه السلام) (موسسه ی تنظیم ونظر آثار، 1378، 59/3/21).
هاروی کوکس، استاد الهیات دانشگاه هاروارد، در این باره می گوید:
پیش گویان سه دهه پیش تر که خبر از عقب نشستن مذهب در برابر تجدد می دادند، به هیچ وجه نمی توانستند روند احیای مجدد مذاهب را پیش بینی کنند (نیزبیت، و پاتریشیان آبردین، 1378، 319).
تجربه ی انقلاب اسلامی نشان داد که انسان با بازگشت به فطرت، که در واقع بازگشت به انسانیت انسان است، می تواند از حیرت برآمده از نسیان و عصیان رها شود و تا انسان به حقیقت خود پی نبرد، به فلسفه ی انتظار که مقدمه ی فلسفه ی فرج است نخواهد رسید، در نتیجه بهره ای از دینداری حقیقی نخواهد داشت، زیرا نخستین پیام دینداری نفی ظلم و ستم و فساد است و این خود مبنا و اساس انتظار است.
در واقع کارکرد انتظار برخاسته از باوری است که از نظام مهدوی در اندیشه و تفکر انسان منتظر نقش بسته است. مؤلفه های اصلی این نظام را در بخش اندیشه و تفکر می توان این گونه برشمرد:

بلوغ عقلانی

مهم ترین تفاوت نظام مهدوی با بقیه ی نظام ها در همین مسأله نهفته است انسان در این نظام انسان فرهیخته ای است که به برکت وجود آن حضرت از بلوغ عقلی کاملی برخوردار است. «اذا قام قائمنا وضع یده علی رؤوس العباد فجمع به عقولهم و کملت به احلامهم» (صافی گلپایگانی، 1419 ق، 483)؛ زمانی که قائم ما قیام کند دست خود را بر سر بندگان خدا می نهد در نتیجه آنان به کمال عقلی دست می یابند.
در راستای این بلوغ عقلانی است که به تعبیر امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) در اخبار از آینده می فرماید: مردم اقبال به دین و برنامه های دینی دارند.
«یقبل الناس علی العبادات و الشرع و الدیانة و الصلوة فی الجماعات و تؤدی الامانات» (صافی گلپایگانی، 1419 ق، 475).
این دست آورد در واقع متمم و مکمل آن بلوغ عقلی است که انسان با میل و اراده و اختیار خود به سراغ دین رفته و آن را با عشق و علاقه وافر پذیرا می شود، زیرا نظام مهدوی نمونه ای کامل و ایده آل از یک نظام دینی است که در آن توسعه و تعمیق باورها و رفتارهای دینی به وضوح دیده می شود، زیرا این انسان ها مصداق انسان های صالحی هستند که قرآن کریم می فرماید: آنان وارثان زمین خواهند بود «ان الارض یرثها عبادی الصالحون» (انبیا، 105) و یا در سوره ی مبارکه ی حج آیه ی چهل و یکم این گونه به توصیف آنها می پردازد: «... یحبهم و یحبونه ...»؛ خداوند آنان را دوست دارد و آنان نیز دوست دار خدایند.

تکامل علم و دانش بشری

در راستای این بلوغ عقلانی است که بشر تمامی استعداد و توان خود را در فراگیری و به کارگیری علوم مورد استفاده قرار داده تا جایی که علوم به انتهای کمال خود دست می یابد به تعبیر امام صادق (علیه السلام).
علم از بیست و هفت حرف تشکیل شده است، (در حالی که) تمامی علومی که پیامبران الهی (صلی الله علیه و آله و سلم) آورده اند (و بشر به آن دست یافته) دو حرف از این حروف بیست هفت گانه بوده است و زمانی که قائم ما قیام کند بیست و پنج حرف دیگر را در میان مردم منتشر خواهد ساخت و در نتیجه علوم به طور کامل در اختیار بشر قرار خواهد گرفت (مجلسی، 1404 ق، ج 52، 339).
بر مبنای بلوغ عقلی و تکامل علمی بشر است که جامعه ی مهدوی، کارایی و کارآمدی خود را در تمامی شوؤن و ابعاد زندگی انسانی به نمایش می گذارد.

غلبه ی فرهنگی

به طور کلی منطق اسلام و برتری اندیشه ی دینی در تقابل و تعارض با سایر اندیشه ها، بر پایه ی برتری فرهنگی استوار است و نه غلبه ی نظامی و تفوق و چیرگی اسلام در عصر ظهور آن حضرت بر سایر ادیان و عقاید قبل از آن که غلبه ی نظامی باشد، غلبه ی فرهنگی است.
تعبیر قرآن کریم در سوره ی مبارکه ی توبه و فتح و صف از غلبه به ظهور آنجا که می فرماید:
«هو الذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الذین کله و لو کره الکافرون»، خود به خوبی بیان گر برتری و غلبه ی اندیشه ی مهدوی است که می تواند انسان ها را نسبت به آن تابع و خاضع بگرداند بدون آن که نیازی به اجبار و اکراه باشد (رک: تقی پور، 1377، ج 1، 153).
از آنجا که نظام مهدوی بی تردید یک نظام برخاسته از مبانی دینی خواهد بود که موضوع آن «انسان» و معیارهای آن «دین حق» می باشد، قاعده و قانون «لا اکراه فی الدین» همچنان پابرجا و حکم فرماست و گستره و اهداف حکومت را نیز دین مشخص می کند.
بر این اساس حکومت مهدوی نمی تواند کارکرد غیردینی داشته باشد، زیرا تبیین نیازها و تنظیم روابط انسان ها را در تمامی عرصه ها دین به عهده دارد و در نتیجه مرزهای بایدها و نبایدها را دین مشخص می نماید. به همین جهت مأموریت اصلی در نظام مهدوی حاکمیت مطلق دین در گستره ی جهانی است (رک: خسروپناه، 1382، ج 1، 93).
در نظام مهدوی تمامی افراد، به عنوان برگزیدگان خلقت، از کرامت خاص انسانی برخوردارند. از این رو، اولین شرط حفظ کرامت انسان میل و خواسته ی قلبی و باطنی او در انتخاب دین و عقیده است.

بخش سوم: بایدها

در دوران انتظار، که عصر پنهان زیستی امام معصوم (علیه السلام) از جامعه است، منتظران مسؤولیت های سنگین و عظیمی را بر دوش دارند که آنها را می توان در دو بعد فردی و اجتماعی این گونه برشمرد:

در بعد فردی

تهذیب نفس

نخستین مسؤولیت، که مهم ترین مسؤولیت نیز هست و می تواند زمینه ی تحقق ظهور را نیز فراهم سازد، خودسازی و خوداندیشی است. در واقع منتظر حقیقی کسی است که با احیای شاخصه ها و مؤلفه های امام زمان (علیه السلام) پسند در وجود خود، در تلاش است تا خود را در زمره ی یاران آن حضرت قرار دهد.
در ذیل آیه ی کریمه ی «قد افلح من زکیها، و قد خاب من دساها» (شمس، 9 ــ 10)، امام صادق (علیه السلام) خطاب به انسان های دوران انتظار می فرماید:
من سره ان یکون من اصحاب القائم فلینتظر و الیعمل بالورع و محاسن الاخلاق ... (صافی گلپایگانی، 1419 ق، 210)؛ هر کس دوست دارد از یاران حضرت قائم (علیه السلام) باشد باید منتظر باشد و به پرهیزکاری و اخلاق نیکو رفتار نماید.

تقویت دینداری

انسانی که خود را آماده ی ظهور حضرت می سازد، در مرحله ی اول با شناخت صحیح، نسبت به آفریدگار خود به وجود خواهد آمد. بدین جهت است که علی (علیه السلام) در وصف یاران حضرت می فرماید:
رجال مؤمنون عرفوا لله حق معرفته و هم انصار المهدی فی آخرالزمان (صدوق، 1395 ق، ج 2، 417) و (مجلسی. 1404 ق، ج 57، 229)؛ مردان مؤمنی که خدا را در کمال شایستگی شناخته و باور دارند، آنان یاوران مهدی (علیه السلام) در آخرالزمان هستند (اربلی، 1381 ق، ج 2، 478).
بنابراین، انتظار راستین فرع بر دینداری و خداباوری است.
انسان دیندار در پرتو دین در برابر تحریف ها و شبهه افکنی ها، نسبت به باورهای خود دچار تزلزل نمی شود و با صبر و شکیبایی به تقویت باورهای خود می پردازد. «رهبر همه ی شما و ما، وجود مبارک بقیة الله (علیه السلام) است و باید ما و شما طوری رفتار کنیم که رضایت آن بزرگوار را، که رضایت خداست، به دست بیاوریم (مؤسسه ی تنظیم و نشر آثار، 1378، 59/12/5).

محبت

دوستی و محبت از شناخت و عرفان و معرفت ناشی می شود. به بیان امام صادق (علیه السلام): هر چیزی پایه و اساس دارد و پایه و اساس اسلام محبت و دوستی ما اهل بیت (علیهم السلام) است (کلینی، 1365، ج 2، 46).
بنابراین، محبت و عشق علاقه ی وافر داشتن به امام عصر (علیه السلام) بیان گر ایمان انسان محب و علاقه مند به آن حضرت است.

آمادگی

جوهره ی اصلی انتظار را آمادگی انسان منتظر تشکیل می دهد که به خلاف باورمندان به دست روی دست گذاشتن تا فساد و تباهی تمامی جامعه را فرا گیرد تا زمینه ی ظهور فراهم گردد؛ اینان معتقدند فرد و جامعه هر دو باید با به کارگیری تمامی امکانات خود، آمادگی لازم را برای ظهور حضرت فراهم سازد.
«ما نباید فکر کنیم که چون امام زمان (علیه السلام) خواهد آمد و دنیا را پر از عدل و داد خواهد کرد، امروز وظیفه ای نداریم، نه، به عکس، ما امروز وظیفه داریم در آن جهت حرکت کنیم تا برای ظهور آن بزرگوار آماده شویم (مقام معظم رهبری، نیمه شعبان، 81/7/30).
«امام زمان (علیه السلام) تنها، دنیا را پر از عدل و داد نمی کند، امام زمان (علیه السلام) از آحاد مؤمن مردم و با تکیه به آنهاست که بنای عدل الهی را در سرتاسر عالم استقرار می بخشد و یک حکومت صد درصد مردمی تشکیل می دهد (همان).

بعد اجتماعی

دومین مسؤولیت بعد از مسؤولیت فردی دگراندیشی در بعد اجتماعی است. در این بخش، منتظر واقعی در تلاش است تا با تبلیغ و اشاعه ی فرهنگ ناب دینی به گسترش دینداری در جامعه بپردازد تا از این طریق عشق و علاقه و محبت آنان را نسبت به آن حضرت برانگیزاند و انسان ها را نسبت به آمدن حضرت و تشکیل حکومت جهانی مشتاق نماید و این مهم با انجام امور ذیل امکان پذیر خواهد شد:

تربیت انسان های منتظر

به تعبیر نویسنده ی شیوه های یاری قائم آل محمد (علیه السلام)، «هرگاه عده ای کارهای نیکو انجام دهند و بر آن مواظبت نمایند؛ عده ای ناخودآگاه الگو می گیرند و پیروی می کنند و در این آثار ظاهری، نوعی یاری امام زمان (علیه السلام) نهفته است (فقیه ایمانی، 1375، 39).

تربیت عناصر فرهنگی

قرآن کریم در آیات بیست و نه تا سی و چهار، در سوره ی مبارکه ی طه به بیان اهمیت و نقش کلیدی عناصر کارآمد فرهنگی در کنار رهبری اشاره می کند آن جا که از زبان موسی (علیه السلام) این سخن را می گوید:
«واجعل لی وزیرا من اهلی الشدد به ازری» برای تعمیم فرهنگ یادخدا در جامعه «کی نسبح کثیرا و نذکرک کثیرا». در آیه ی سی و پنج سوره ی مبارکه ی فرقان، به بیان واضح تری اهمیت این مطلب را آشکار می سازد آن جا که می فرماید: «لقد آتینا موسی الکتاب و جعلنا معه هارون وزیرا».
در واقع خدای سبحان برای انجام مأموریت فرهنگی، دو قدرت به موسی کلیم الله عطا می کند که عبارتند از: کتاب و دیگری نیروی فرهنگی قدرتمندی همچون هارون که پشتوانه ی محکمی برای موسی (علیه السلام) می باشد.
در واقع دوران انتظار بهترین و مناسب ترین زمان برای تربیت چنین انسان هایی است.
مهدی باوری و مهدی یاوری دو شاخصه ی مهم عصر انتظار است. این دو شاخصه در شاکله ی نسلی که با سهمگین ترین طوفان های بنیان برانداز دین و دینداری برخورد دارند شکل نخواهد گرفت، مگر با تربیت دینی صحیح و اصولی که به تعبیر امیرالمؤمنین علی (علیه السلام): «صیانة المرء علی قدر دیانته» (آمدی، ج 7، 5)؛ محفوظ ماندن انسان در برابر تهاجمات به اندازه میزان دینداری اوست.
در عصر حاضر، به تعبیر مقام معظم رهبری:
باندهای بین المللی زر و زور، برای تسلط بر منافع ملت ها، سازمان های نظامی ناتو را تشکیل داده بودند. اکنون در پی تشکیل ناتوی فرهنگی هستند و با استفاده از امکانات زنجیره ای متنوع و بسیار گسترده ی رسانه ای ... در پی تخریب هویت ملی جوامع بشری هستند ( ).
بنابراین، نسلی می تواند از تهاجم بی امان مهاجمان فرهنگی در امان بماند که از بصیرت و آگاهی دینی کاملی برخوردار باشد.
در حدیثی از پیامبر عظیم الشأن اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در گستردگی تهاجمات در دوره ی انتظار این گونه آمده است که:
ستکون فتن؛ صبح الرجل فیها مؤمناً و یمسی کافراً، الا من احیاه الله بالعلم (هندی، 1409، ج 11، 125)؛ به زودی فتنه هایی پیدا خواهد شد که ایمان مردمان حتی تا شب دوام نمی آورد، مگر کسانی که خداوند معرفت و شناخت آنان را کامل کرده باشد.

تقابل تفکر جهانی سازی با فرهنگ انتظار

امروزه پرچم داران جهانی سازی، فرهنگ انتظار را تنها معارض تحقق همسان سازی فرهنگی جهان با فرهنگ غرب می دانند و در نتیجه با بهره گیری از هنر و تبلیغات، سعی در تخریب این فرهنگ دارند. آنان در محاسبات خود به این نتیجه رسیده اند که اعتقاد به ظهور منجی الهی، همواره موجب امید برای مقابله با ستم گران است. آنان به خوبی دریافته اند تا زمانی که فرهنگ انتظار زنده است، شیعه، که قوام دین به اوست، پابرجاست و گره خوردن نسل جدید با فرهنگ انتظار، خط بطلان بر تمامی دسیسه های فرهنگی دشمنان خواهد کشید. بدین جهت است که آنان در تلاش اند نظام مهدوی را به گونه ای به تصویر بکشند که جز تخریب، دلهره و نابودی برای دنیا چیز دیگری را به ارمغان نخواهد آورد.
این عوامل، ضرورت اهتمام همراه با بینش و بصیرت، برای تقویت بنیان های اعتقادی را در میان منتظران دو چندان می کند.
زیرا انسانی که تحت تربیت صحیح دینداری قرار گرفته به مرحله ای خواهد رسید که به صورت خودجوش و با الهام درونی، در پی ولی خدا به حرکت در خواهد آمد، و عقربه ی وجود او به سمت انسان کامل به صورت فطری او را رهنمون خواهد شد. زیرا که کشش و جاذبه فرع بر محبت است، و محبت فرع بر معرفت و شناخت است (نوری، 1408، ج 12، 168) و معرفت و شناخت فرع بر تربیت و آموزش صحیح می باشد.

مسؤولیت پذیری اجتماعی

آشنایی با وظایف منتظران راستین و عمل به آنها در سطح افراد و جامعه، سبب اصلاح جامعه می گردد و زمینه را برای ظهور فراهم می کند. بنابراین، انتظار به تعبیر شهید مطهری (رحمه الله) به معنای «فراهم آوردن زمینه های ظهور، ظلم ستیزی به مقدار توان و آمادگی برای ظهور حضرت» (مطهری، 1371، 61)، وظیفه ی هر انسان منتظری است.
بدین جهت است که انتظار در برخی از روایات معصومین (علیهم السلام) در ردیف شهادت به وحدانیت خدای سبحان و اقرار به نبوت نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) قرار گرفته است. امام صادق (علیه السلام) به ابی بصیر می فرماید:
آیا به شما در مورد چیزی خبر ندهم که خداوند عزوجل عملی از بندگان را بدون آن قبول نمی کند؟ گفتم آری، فرمود:
شهادت به این که جز خدای یگانه خدایی نیست و این که محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) بنده ی او و رسول اوست ... و انتظار قائم (علیه السلام) را داشتن (رک: مجلسی، 1404 ق، ج 52، 140).

بهره گیری از مهم ترین منابع شناخت

مهم ترین و شفاف ترین و نورانی ترین منابع شناخت، یعنی «وحی و الهامات الهی» در تمدن غربی مورد غفلت و انکار قرار گرفته و به طور کلی از صحنه ی علم و معرفت بشری خارج گردیده است، در حالی که در عصر انتظار، انسان منتظر باید تمام توان خود را در پی ریزی و ایجاد بنای جدید معرفت، فرهنگ، تکنولوژی و تمدن اسلامی بر اساس جهان بینی اسلامی، انسان شناسی اسلامی و معرفت شناسی اسلامی که پایه در وحی الهی دارد به کار گرفته تا بدین طریق خود و جامعه ی خویش را از عالم ظلمت به سوی نور ارتقا داده و ضمن تمهید مقدمات ظهور، آماده و پذیرای نظام مهدوی گردد.
در راستای دست یابی و تحقق چنین جامعه ای است که «المنتظر لامرنا کالمتشحط بدمه فی سبیل الله» (مجلسی، ج 10، 104، و صدوق، 1395 ق، ج 2، 645) معنا و مصداق پیدا می کند، زیرا که شهید با شهادت طلبی اش هم ایمان به خداوند قادر متعال و جهان دیگر و حیات برتر را در جامعه شکوفا می سازد و هم خالصانه ترین و شکست ناپذیرترین اعمال مجاهدانه را متجلی ساخته و به ظهور می رساند. بدین جهت است که مجاهدان، محور تحول حیات طبیعی به حیات طیبه اند، و مجاهدت در هر مرحله ای به تناسب همان مرحله باید تحقق یابد.

ترویج ارزش ها

فرهنگ جامعه، بیان گر روح و حقیقت نظام اجتماعی است. آرمان های بزرگ دین، که در سایه ی رهبری آن حضرت برای تمامی امت ها تبیین می شود، آرمان های الهی و خواسته های برتر انسانی و ایده های کمال یافته ای است که انبیای الهی (علیهم السلام) در طول تاریخ آنها را مطرح و تبلیغ نموده و امید تحقق آنها را در دل انسان های وارسته و کمال گرا کاشته و حفاظت و حراست نموده اند.
رابطه ی عمیق شخصیت والا و بزرگ امام عصر (علیه السلام) با اهداف بزرگ دین رابطه ی منطقی و تنگاتنگ بوده تا جایی که تحقق تمامی آن آرمان های بزرگ الهی بدون وجود این شخصیت عظیم امکان پذیر نبوده و نیست.

بهره گیری از قرآن

در راستای ترویج ارزش ها، بهره گیری از قرآن کریم که در بردارنده ی نظام کامل الهی و نسخه ی عدل فراگیر برای جهان بشریت است با تحقق و تجسم احکام اش، عدل مورد انتظار انسان ها، و آرمان های زیبا و والای بشریت برای جامعه ی انسانی تحقق می یابد.
با توجه به همین حقیقت است که انسان منتظر در دوران انتظار تلاش و مجاهدت اش در شناخت و بهره گیری از قرآن و عمل به فرامین و پرهیز از نواحی آن در سرلوحه ی کارش قرار دارد. با بهره گیری از قرآن است که منتظران در دوران انتظار می توانند جامعیت، چند بعدی بودن، الگودهی، صراحت، حقانیت، ستم ستیزی، عدالت گرایی، عدالت پروری، شهادت طلبی، حق محوری، ایثار و ازخودگذشتگی، نصیحت و استقامت در باطل ستیزی و ... را تجسم عینی بخشند. انسان منتظر همیشه با بر لب داشتن این دعا که:
اللهم ما عرفتنا من الحق فحملناه و ما قصرنا عنه فبلغنا .... (طوسی، 1365، ج 3، 110)؛ بارالها آن چه را که از حق به ما شناسانده ای توانائی بر حمل آن را نیز عطا فرما، و آن چه را که در انجام اش ناتوانیم توانائی عطا کن؛ در پی توفیق دست یابی به آنهاست.

بخش چهارم: نبایدها

دوری جستن از رویکرد بدبینانه به ظهور

با توجه به آن چه که در کارکردها و بایدها گذشت، طرح و راهبرد مهدی موعود (علیه السلام) برای استقرار نظام به حق اش، هیچ گاه متکی به جنگ و تهدید و تحمیل نبوده و نیست، زیرا شروع اصلاحات و سازندگی آن یگانه مصلح حقیقی از طریق تربیت انسان ها انجام خواهد گرفت.
انسان ها در دوره ی حضور و ظهور آن حضرت، با آمادگی فکری و علمی و هدایت الهی، در پرتو چراغی پر فروغ سیر می کنند، که همان چراغ ولایت و امامت است. به بیان امیرالمؤمنین علی (علیه السلام):
دیده هایشان با قرآن روشنایی می گیرد و در گوش هایشان تفسیر قرآن، طنین افکند و در صبگاحان و شامگاهان، جام های حکمت را سر می کشند (دشتی، 1379، 256).
بی تردید این کلام، ناظر به تحولات اجتماعی و پیشرفت معرفتی است، و از انسان هایی سخن به میان آورده که از فساد و گمراهی ها روی گردان شده و روزگار به صیقل دادن آنها پرداخته تا جایی که با تمام وجود پناهنده ی به کتاب هدایت، که قرآن کریم است شده اند.
در راستای فراهم شدن چنین زمینه و تحولی است که فرمان به صبر و دوری از شتاب داده شده است.
پس درباره ی آن چه باید محقق شود، شتاب نکنید و آن چه را در آینده باید بیاید، دیر مشمارید؛ چه بسا کسی برای رسیدن به چیزی شتاب می کند، اما وقتی به آن رسید، دوست دارد که ای کاش به آن نمی رسید (کلینی، 1365، ج 1، 369).
بدین جهت است که امام صادق (علیه السلام) در پاسخ به جابر جعفی وقتی از آن حضرت در رابطه با زمان ظهور و فرج آن بزرگوار می پرسد، حضرت می فرماید: بعید است، بعید است. فرج، تحقق نمی یابد مگر زمانی که غربال شوید، سپس غربال شوید . ... (صافی گلپایگانی، 1419 ق، 483).

پرهیز از سطحی نگری در احادیث مهدوی

برخی رسوبات غلط فکری و فرهنگی، تلقی ها و برداشت های ناصحیح و به دور از تعمق و تدبر و جامع نگری در احادیث و روایات دوران انتظار و ظهور منجی، می تواند چالش جدی در درک و فهم و کاربرد عملی انتظار در پی داشته باشد. به عنوان نمونه، استفاده نابجا از برخی احادیث و روایات در تعیین زمان ظهور را می توان نام برد.
در حالی که همچنان که گذشت، از جمله حکمت های غیبت امام عصر (علیه السلام) و نیز دوران انتظار، آمادگی انسان ها در پرتو عمل به فرامین الهی برای مستعد شدن جهت درک زمان ظهور و حضور آن حضرت است. بر این اساس حکمت اقتضا می کند که زمان ظهور آن حضرت مخفی و پنهان باشد. روایات نیز به تأکید این مطلب پرداخته و هر گونه تعیین وقت در رابطه با ظهور را ممنوع و مردود می دانند.
به عنوان نمونه، مفضل بن عمر می گوید به امام صادق (علیه السلام) گفتم:
هل للمأمور المنتظر المهدی (علیه السلام) من وقت موقت یعلمه الناس؟ فقال حاش لله ان یوقت ظهوره بوقت ... (مجلسی، 1404، ج 53، 28)؛ آیا برای ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) وقت معینی که انسان ها از آن باخبر باشند وجود دارد؟ حضرت فرمودند:
هرگز چنین چیزی نیست که خداوند زمانی را برای آن معین نموده باشد. ای مفضل برای آن زمانی را تعیین نمی کنم. وقتی هم نمی شود برای آن تعیین نمود.
امام باقر (علیه السلام) نیز در پاسخ به فضیل در این رابطه با تأکید فرمودند: ... آنان که زمان برای آن تعیین می کنند دروغ می گویند (طوسی، 1411 ق، 425).
و در حدیثی امام صادق (علیه السلام) فرمودند که خداوند چنین اراده کرده است که با هر زمانی که معین شود، حتماً مخالفت نموده و ظهور را در آن زمان قرار ندهد (نعمانی، 1372، 293).

پرهیز از عجله و شتاب

از جمله نبایدها، دوری و پرهیز از شتاب زدگی است. در احادیث و روایات اهل بیت (علیهم السلام) شیعیان و پیروان اهل بیت (علیهم السلام) از شتاب و تعجیل در امر فرج قبل از تحقق شرایط آن بر حذر داشته شده اند. به بیان امام صادق (علیه السلام):
انما هلک الناس من استعجالهم لهذا الامر. ان الله لایعجل لعجلة العباد ان لهذا الامر غایة ینتهی الیها فلو قد بلغوها لم یستقدموا ساعة و لم یستآخرو (کلینی، 1365، ج 1، 369)؛ شتاب زدگی انسان ها در امر ظهور سبب هلاک آنها خواهد شد. خداوند به سبب شتاب انسان ها شتاب زده نخواهد شد. برای انتظار زمانی است که باید آن زمان به انتها برسد و هنگام فرا رسیدن آن، امکان تأخیر و تقدیم ممکن نیست.
البته این با دعا در تعجیل در امر فرج منافات ندارد و قابل جمع است، چون در دعا از خدا درخواست ظهور را با ایجاد شرایط و زمینه هایش دارد، نه این که به دور و جدای از مجاری آن چنین درخواستی داشته باشد.
در واقع در راستای دست یابی به همان بلوغ عقلی و رشد انسانی است که اهل بیت (علیهم السلام) انسان ها را از تعجیل در آن قبل از آمادگی لازم منع کرده‌ اند. لذا در برخی از روایات اهل بیت (علیهم السلام) به تعریف و تمجید کسانی که با صبر و استقامت خودشان این دوران پر فراز و نشیب را طی کرده و از آزمون آن موفق بیرون آمده پرداخته و جایگاه چنین انسان هایی را در بهشت برین می داند.
طوبی للصابرین فی غیبته، طوبی للمتقین علی محبته، ... (رک: خراز قمی، کفایة الاثر، 56، و مجلسی، 1404 ق، ج 52، 143).
ان من انتظر امرنا و صبر علی ما یری من الاذی و الخوف، هو غدا فی زمرتنا (کلینی، 1363، ج 8، 36).
همچنانی که دور دیدن فرارسیدن ظهور آن حضرت به بیان روایات قساوت دل و جان را در پی خواهد داشت.
لا تعاجلوا الامر قبل بلوغه فتندموا و لا یطولن علیکم الامد فتقسوا قلوبکم (صدوق، 1403 ق، ج 2، 622).

پخش پنجم: چالش ها

رویکردهای ناسیونالیستی

گفتمان انتظار، بر اساس وحدت طلبی و نفی تفرقه، منادی ناسیونالیسم و ملی گرایی منتسب به دین نیست؛ زیرا ناسیونالیسم و ملی گرایی به خلاف گفتمان انتظار در بین منتظران در میان امت اسلامی وحدتی شکننده ایجاد می کند. تجربه ی تحولات قرن نوزدهم و بیستم غرب، به ویژه دو جنگ جهانی، گویای این مطلب است که ناسیونالیسم و تکیه بر نژاد ره به جایی نمی برد. علاوه بر آن که ناسیونالیسم خلاف عقل و فطرت سلیم انسانی بوده، به هیچ روی با گفتمان انتظار در اندیشه ی اسلامی سازگاری ندارد. بدین جهت است که از منظر قرآن کریم، فلسفه ی گونه گونی در آفرینش و اختلاف ظاهری «تعارف» دانسته شده است نه «تفاخر». تعارف و شناخت متقابل سبب تعاون و تکامل است، در حالی که تفاخر سبب تضاد و تعارض و تخاصم خواهد بود. بنابراین، همچنان که در بخش کارکردهای انتظار گذشت، یکی از مهم ترین ویژگی های گفتمان انتظار جهان شمولی آن است که تمامی اقشار از هر جنس و نژاد و عقیده را مخاطب خود قرار داده و می دهد.

خاستگاه رویکردهای ناسیونالیستی

نظام استکباری و حامیان قدرتمند آن، صهیونیسم بین المللی، به قصد تحمیق ملت ها و تعمیق جاهلیت مدرن، به کمک فناوری های پیشرفته در عرصه ی رسانه های جمعی توانسته انسان ها را به حیات دنیوی راضی و قانع سازد، و به تعبیر قرآن «یریدون زینة الحیوة الدنیا»؛ «یعلمون ظاهرا من الحیوة الدنیا و هم عن الاخرة هم غافلون»، تا جایی که انحطاط اخلاقی و امحای ارزش های انسانی و الهی و رسوخ کفر و شرک در متن و عمق زندگی تمدنی غرب به وضوح مشاهده می شود، و در نتیجه نه تنها مورد انکار قرار نمی گیرد، بلکه با طرح «لیبرالیزم اعتقادی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی» و توجیه و تفسیرهای سکولاریستی و امانیستی به آن افتخار می شود و مورد مباهات قرار می گیرد. بر مبنای چنین تفکری است که عمل به ارزش های انسانی و الهی نوعی ارتجاع و تحجر و واپسگرایی محسوب می شود و دین داری محصول رویکرد کودکانه ی بشر به حوادث جهان تلقی می گردد. در واقع فرهنگ، تمدن و نظام غرب با اندیشه نفی عالم غیب و ملکوت عالم و انسان، تنها بر ارضای بدون قید و شرط گرایش ها و تمایلات مادی، ملکی و حیوانی بشر بنا شده است تا جایی که حتی ارزش های متعالی انسان، نظیر آزادی و عدالت تنها در حیطه ی حیوانی و ملکی بشر تعریف و تحدید گردیده است.

ناسیونالیسم ایرانی

در راستای همین اندیشه و تفکر است که «ناسیونالیسم ایرانی» در دوران حکومت پهلوی به عنوان ایدئولوژی حاکم در تلاش است تا به هر شکل ممکن بزرگ نمایی از تاریخ باستانی ایران را در دستور کار خود قرار دهد و این تفکر سکولار را در برابر ایدئولوژی های مذهبی مورد حمایت و تبلیغ و تشویق قرار دهد.
تردیدی نیست آن چه که با نام ناسیونالیسم ایرانی در دوران پهلوی بروز و ظهور پیدا کرد ریشه در استعمار داشت و خاستگاه اصلی آن قدرت های سلطه جوی جهانی بودند؛ تا جایی که به تعبیر نویسنده‌ ی کتاب ناسیونالیسم در ایران «اگر یک خارجی بخواهد ایران را از دیدگاه مطبوعات سال های 1331ــ 1329 بشناسد و هیچ شناخت قبلی از اوضاع ایران نداشته باشد با حیرت متوجه می شود که همه ی دولتمردان ایرانی بدون استثنا عوامل بریتانیا بوده اند. اگر روزنامه های راست گرایان یا کمونیست های آن دوره را بخواند به این جمع بندی می رسد که همه ی ناسیونالیست ها به دستور مخفی بریتانیا برای آمریکا کار می کرده اند؛ اگر روزنامه های ناسیونالیستی و کمونیستی را بخواند متوجه می شود که راست گرایان از دیرباز عامل بریتانیا بوده اند، و چنانچه مطبوعات راست گراها و ناسیونالیست ها را مطالعه کند درمی یابد که توده ای ها در آن واحد عوامل بریتانیا و روسیه بوده اند (کاتم، 1371، 276).

پیامد رویکرد ناسیونالیستی

تحجر و التقاط

حال با توجه به آن چه گذشت، آنانی که در صدد طرح، القا و جااندازی مکتب ایرانی برآمده اند و با قرض گرفتن ادبیات ناسیونالیستی در تلاش اند تا برخی از مؤلفه های آن را به ظاهر تغییر داده و با زبان اسلام و تشیع ایرانی از آن تفسیر و تحلیل کنند، جدای از این پیشینه ی سیاه و تاریک که برای این اندیشه بیان شد، باید بدانند که خواسته یا ناخواسته مروج و مبلغ این دو تفکرند که عبارتند از:
الف ــ اندیشه و تفکر هانتینگتونی که در صدد اثبات تعارض بین وحدت امت اسلامی با جغرافیای سیاسی، اجتماعی کشورهاست.
هانتینگتون نظریه پرداز جنگ تمدن ها با انتقاد از وحدت ملی اسلامی حول ارزش های فراملی و فراقومی آنها از آن به عنوان نقطه ی ضعف مسلمین یاد کرده و چنین می گوید:
ساختار وفاداری سیاسی در میان عرب ها و عموم مسلمانان، مقابل ساختار یاد شده در غرب مدرن است. برای غرب، ملت ــ کشور نقطه ی اوج وفاداری سیاسی است و وفاداری های دیگر، فرع بر آن است یا در وفاداری به ملت رنگ می بازد... بنیادگرایی اسلامی به مثابه یک جنبش انقلابی، مفهوم ملت ــ کشور را به خاطر وحدت جهان اسلام نفی می کند (هانتینگتون، 1378، 279 ــ 278).
در راستای تقویت چنین اندیشه و تفکری است که نویسنده ی کتاب «آینده ی اسلام و غرب» که به تحلیل تاریخی مسائل سیاسی، اجتماعی مسلمین می پردازد با بیان این که دوره ی هر چند کوتاه رهبری پیامبر عظیم الشأن اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) توانسته نفوذ عجیب و عمیقی را در تحول بعدی نظریه سیاسی اجتماعی اسلام داشته باشد، می گوید:
شدت افسون زدگی و دلمشغولی مسلمانان با این دوره ی آرمانی زندگی اسلامی و بنابراین شوق بازآفرینی این آرمان شهر، در سراسر تاریخ آنها در نوسان بوده است (هانتر، 1380، 54 ــ 52).
آن گاه این نویسنده در ادامه با بیان این که دست یافتن به چنین آرمانی برای مسلمانان ممکن نیست، چنین نتیجه گیری می کند:
آرمان تشکیل یک ملت مسلمان واحد، چون همیشه دور و دست نیافتنی می نماید. این واقعیت که رسیدن به چنین آرمانی هم چنان به صورت سراب باقی مانده است، عوارض مهمی برای حس هویت فردی و جمعی مسلمانان نسبت به کشورهای دیگر داشته است. مهم ترین پیامد وحدت به دست نیامده ی مسلمانان این است که اسلام تنها یکی از عناصر احساس هویت و ارزش های مورد نظر آنهاست و اغلب نیز مهم ترین آن نیست (همان، 272 ــ 271).
در حالی که به نظر امام خمینی (قدس سره) این دو نه تنها تعارضی ندارند بلکه به خوبی با یک دیگر قابل جمع می باشند.
ب ــ اندیشه و تفکر ابن خلدونی، که پایه و اساس شکل گرفتن حکومت مهدوی را خاستگاه نژادی می داند.
مبنای نظریه ی ابن خلدون هم گرایی است که اساس آن را عصبیت می داند و عصبیت نیز برگرفته از خاستگاه نژادی قومی است. عصبیت، رابطه ای اجتماعی ــ روحی است که آگاهانه یا ناآگاهانه انسان ها را به یکدیگر ربط می دهد و سبب قرابت و نزدیکی آنها می گردد (الجابری، 1994، 245). او بر این باور است که پایه و اساس به وجود آمدن حکومت ها و نیز تداوم و استمرار دولت ها بر اساس عصبیت است خود در رابطه چنین می گوید:
سخن و باور درستی که می بایست آن را بپذیری، این است که فراخوانی به دین یا حکومتی ممکن نیست، مگر هنگامی که توان و قدرت هم گرایی وجود داشته باشد، تا در نتیجه دین یا حکومت به تواند موفق شود (ابن خلدون، ج 1، 348).
وی آن گاه در رابطه با باور به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) به اظهارنظر پرداخته و بر مبنای نظریه عصبیت خود چنین نتیجه گیری می کند:
اگر ظهور مهدی (علیه السلام) درست باشد دلیلی وجود ندارد که بتواند دعوت کند، مگر به واسطه هم گرایی و عصبیت قریش، تا بدین وسیله خداوند دل هایشان را به هم پیوند زده، از مهدی (علیه السلام) پیروی کنند، تا وی بتواند شوکت و قدرت لازم را به دست آورد؛ اما در غیر این صورت، ... چنین کاری غیرممکن است (همان).
در رد این نظریه می توان همبستگی و هم گرایی مسلمانان در صدر اسلام را بهترین پاسخ دانست.

واگرایی در میان امت اسلامی

تردیدی نیست که تکیه بر ناسیونالیسم و ملی گرایی در بین امت اسلامی توانسته به عنوان یکی از بهترین و مهم ترین حربه ها در واگرایی و تشتت آنها نقش اساسی را بازی کند.
به اعتقاد امام خمینی (قدس سره)، ناسیونالیسم و نژادگرایی در جهان اسلام چیزی نیست مگر وسوسه ها و دسیسه های غرب به منظور رویارویی و مقابله با اسلام، آن جا که می فرماید:
نیرنگ بزرگی که از غرب سرازیر شده است و دول اسلامی را تحت نفوذ قرار داده است یا این که تطمیع کرده است یا تهدید کرده است، ... آن قضیه ی نژاد بازی است. ... همین نژاد بازی که اسلام روی آن قلم سرخ کشید، بین سیاه و سفید، ترک و غیرترک، عرب و عجم هیچ فرقی نگذاشت و فقط میزان تقوا و از خدا ترسیدن قرار داد ... (صحیفه امام، 1378، ج 1، 378).
به تعبیر شهید مطهری (رحمه الله):
قدرت های استعماری با وحشت و هراسی که در طول تاریخ از اتحاد امت اسلامی داشته اند، ناسیونالیسم را نه به عنوان مانع بزرگ بر سر راه وحدت اسلامی ترویج کرده و می کنند و تا آنجا پیش رفته اند که عملاً در میان ملل مسلمان جهان، مکتب های ملی از نوع عربی و ترکی و هندی و ایرانی را در برابر مکتب رهایی بخش و اتحادآفرین اسلام بنیان نهاده اند (مطهری، 1362، 54).

نقد و بررسی

بی نیازی از تکیه بر روش های ناسیونالیستی و راهبردهای التقاطی

بر اساس آن چه در بخش دوم گذشت، بی تردید بر مبنای دست یابی به بلوغ عقلی و ایمان آوردن به حجت باطنی است که ساختار نظام فرهنگی دولت مهدوی را تکریم انسان و کرامت او تشکیل می دهد، نه برتری های نژادی و تکیه بر مبانی ناسیونالیستی. بنابراین، حضرت با شیوه ی احیای کرامت انسانی ظهور می کند نه با شیوه و روش استخفاف، که شیوه و روش مستبدان و مستکبران است که به تعبیر قرآن این شیوه ی فرعونیان است آنجا که درباره ی استراتژی فرعون در جهت به اطاعت کشاندن قوم اش می فرماید: «فاستخف قومه و اطاعوه انهم کانوا قوما فاسقین» (زخرف، 54).
اولاً، دقت در آیه بیان گر این واقعیت است که اگر چنین شیوه و روشی کارآمدی دارد، به جهت فسقی است که در افراد به سبب دوری از فطرت انسانی به وجود آمده است، و الا در جامعه ای که انسان ها بر صراط فطرت در حرکت هستند، هرگز چنین شیوه ای پاسخ مثبت نخواهد داد.
ثانیاً، منطقاً جایی برای رویکرد ناسیونالیستی باقی نمی ماند، زیرا چنین رویکردی از یک سو، با منطق صریح قرآن در تناقض و تضاد است، و از دیگر سو، همان طور که گفته شد، چون بشر از فسق خودش روی گردان شده و با نبود فسق جایی برای ظهور و بروز این رویکرد باقی نمی ماند.
ثالثاً، داشتن چنین رویکردی به انتظار؛ با روح آیات و رسالت پیامبران (علیهم السلام) و اوصیا آنان (علیهم السلام) سازگاری ندارد.
رابعاً، چنین رویکردی نسبت به ظهور آن حضرت نمی تواند حداقل از این پیامدها به دور باشد:
ــ تنفر و بی مهری نسبت به امام (علیه السلام) در بقیه ی نژادها؛
ــ ایجاد نمودن دلهره و ترس در بقیه ی نژادها از آمدن امام (علیه السلام)؛
ــ عدم رغبت نسبت به انجام اعمال نیکو در سایر نژادها.

نتیجه گیری

از آنچه گذشت می توان به این نتیجه رسید که انتظار، به دلیل ارتباط تنگاتنگ آن با مسأله ی امامت، آموزه ای اعتقادی و باوری ایمانی است، زیرا امامت همواره به عنوان یکی از ارکان اعتقادی و اصول ایمانی تشیع مطرح بوده و هست.
مؤمن شیعی زمانی از دینداری مطلوب برخوردار است که بتواند امام معصوم و لازم الاطاعة خود را بشناسد و از او متابعت نماید؛ بنابراین شناخت امام معصوم (علیه السلام) و پیروی از آن بیان گر پیروی از حق و دوری از باطل است.
در راستای چنین اعتقاد و باوری است که این دعا از زبان امام معصوم (علیه السلام) برای شیعیان و پیروان آنها نقش حیاتی می یابد، زیرا بیان گر یکی از اصول اعتقادی آنهاست.
الهم عرفنی نفسک، فانک ان لم تعرفنی نفسک لم اعرف رسولک، اللهم عرفنی رسولک، فانک ان لم تعرفنی رسولک لم اعرف حجتک، اللهم عرفنی حجتک، فانک ان لم تعرفنی حجتک ضللت عن دینی (کلینی، 1365، ج 1، 337).
انسان منتظر انسانی است که هم خود جامع تمام فضایل، نیکی ها و محاسن اخلاقی و عقلی است و هم در مقام اجرا و عمل، در تلاش است تا آنها را در جامعه محقق سازد.
بنابراین، انتظار در عصر غیبت، کارکردی انسانی و اخلاقی دارد و همراه با سازندگی است. انسان منتظر دائم برای دست یابی به وضعیت مطلوب در تلاش و کوشش است و به آرمان ها و اهدافی می اندیشد که جامعه ی مهدوی به آن وعده داده شده است.
در بخش چالش ها با دست یابی به این نتیجه که رویکرد ناسیونالیستی به دین، به عنوان چالشی موجود، جدای از رویکرد التقاطی آن، نوعی رویکرد متحجرانه و واپسگراست که اولاً، با گفتمان هدایت در اندیشه ی مهدوی هرگز قابل جمع نیست، زیرا یکی از مهم ترین کارکردهای انتظار باور بر جهان شمولی هدایت انسان هاست و این که هیچ انسانی نباید از چنین حقی محروم بماند که این خود پایه و اساس رسالت انبیای الهی (علیهم السلام) را از آدم (علیه السلام) تا خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) تشکیل می دهد.
ثانیاً، با توجه به بلوغ عقلی که برای بشریت حاصل خواهد شد جایی برای پذیرش تفکر ناسیونالیستی در دین باقی نخواهد ماند.
منابع تحقیق :
*قرآن کریم.
1)محمدبن محمدبن نعمان (1372)، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، قم، مؤسسة آل البیت لاحیاء التراث.
2)صافی گلپایگانی، لطف الله (1419 ق)، منتخب الاثر، قم، مؤسسه ی سیدة المعصومه.
3)تقی پور، ولی الله (1377)، شخصیت اهل بیت (علیهم السلام) در قرآن، مرکز آموزش مدیریت دولتی.
4)خسروپناه، عبدالحسین (1382)، گستره شریعت، دفتر نشر معارف.
5)چارلز. بی. هندی (1375)، عصر تضاد و تناقض، ترجمه ی محمود طلوع، تهران، مؤسسه ی خدمات فرهنگی رسا.
6)مؤسسه ی تنظیم و نشر آثار (1378)، صحیفه امام، تهران.
7)مظاهری سیف، حمیدرضا (1383)، اهداف انقلاب و رسالت نسل سوم، ماهنامه ی رواق اندیشه، ش 28.
8)فوگل، اشپیگل (1380)، تمدن مغرب زمین، ترجمه ی محمدحسین آریا، تهران، امیرکبیر.
9)نیزبیت، جان و پاتریشیان آبردین (1378)، دنیای 2000، ترجمه ی ناصر موفقیان، نشر نی.
10)تاجیک، محمدرضا، (1378)، میشل فوکو و انقلاب اسلامی، تهران، انتشارات بقعه.
11)هانتینگتون، ساموئل (1383)، فرهنگ، قدرت و دموکراسی، در کتاب «جهانی شدن قدرت و دموکراسی» گردآوری: مارک پلاتنر و الکساندر اسمولا، ترجمه سیروس فیضی و احمد رشیدی، تهران، انتشارات کویر.
12)علیا نسب، سیدضیاء الدین و علوی نیک، سلمان (1385)، جریان شناسی انجمن حجتیه، زلال کوثر.
13)مطهری، مرتضی (1371)، قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه ی تاریخ، تهران، صدرا، دوازدهم.
14)هانتینگتون، ساموئل (1378)، برخورد تمدن ها و بازسازی نظم جهانی، ترجمه محمدعلی حمید رفیعی، تهران، دفتر پژوهش های فرهنگی.
15)الطوسی، محمدبن الحسن (1411 ق)، الغیبة، تحقیق عبدالله تهرانی و علی احمد ناصح، قم، مؤسسه ی معارف اسلامی.
16)صدوق (1403 ق)، الخصال، قم، انتشارات جامعه مدرسین.
17)دشتی، محمد (1379)، نهج البلاغه، قم، انتشارات پرهیزکار.
18)کلینی، محمدبن یعقوب (1350)، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه.
19)حر عاملی، محمدبن حسن (1403 ق)، وسائل الشیعه، تهران، مکتبه الاسلامیه.
20)مجلسی، محمدباقر (1404 ق)، بحارالانوار، تهران، دارالکتب الاسلامیه.
21)نوری، محدث (1408 ق)، مستدرک الوسایل، قم، مؤسسه ی آل البیت.
22)مطهری، مرتضی (1362)، خدمات متقابل اسلام و ایران، تهران، صدرا، دوازدهم.
23)فقیه ایمانی. مهدی (1375)، مهدی منتظر در نهج البلاغه، اصفهان، انتشارات حسینیه ی عمادزاده.
24)طوسی. ابوجعفر محمدبن حسن (1365)، تهذیب الاحکام، تهران، دارالکتب الاسلامیة.
25)اربلی، علی بن عیسی (1381 ق)، کشف الغمة، تبریز، مکتبة بنی هاشمی.
26)کاتم، ریچارد (1371)، ناسیونالیسم در ایران، ترجمه ی احمد تدین، تهران، انتشارات کویر.
27)هانتر، شیرین (1380)، آینده ی اسلام و غرب، ترجمه ی همایون مجد، تهران، فرزان و مرکز بین المللی گفت و گوی تمدن ها.
28)ابن خلدون، عبدالرحمن (1413 ق)، تاریخ ابن خلدون، بیروت، دارالکتب العلمیة.
29)معین، محمد (1382)، فرهنگ فارسی، تهران، انتشارات معین، دوم.
30)الجابری، محمدعابد (1994)، العصبیة و الدولة نظریة خلدونیة فی التاریخ الاسلامی، بیروت، مرکز دراسات الوحدة العربیة.
31)هندی، علاءالدین علی (1409 ه)، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، تحقیق بکری حیاتی و صفوة السقاء، مؤسسة الرسالة.
32)سایت رهبری http://www.khamenei.ir .
منبع: پژوهش های اجتماعی اسلامی، دو ماهنامه ی علمی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۳/۰۳/۰۱

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی